Monday, February 6, 2017

چرا انقلاب؟


گفت و گوی با مهندس محمد توسلی اولین شهردار تهران پس از انقلاب :

چرا انقلاب؟

مهندس توسلي چهره شناخته شده‌يي که بيش از 40 سال است در عرصه سياسي فعاليت دارد و پس از انقلاب شهردار تهران شد، در اين گفت وگو از چگونگي شکل گيري انقلاب و چرايي آن سخن مي گويد.
* برخی از جوانها می پرسند نسل قبل از انقلاب چرا دست به چنین دگرگونی عظیمی زدند. آیا نمی شد در قالب یک کار مدنی اصلاحاتی انجام می شد که هزینه کمتری می داشت. ضمن این که شاه در این اواخر پذیرفته بود که در چارچوب قانون عمل کند چرا انقلابیون توبه او را نپذیرفتند؟ باتوجه به اینکه شما مشی مبارزات قانونی را دنبال می کردید می توانید پاسخ دهید چرا به همان شیوه مبارزات قانونی و سیاسی اهداف خود را پی نگرفتید و دست به انقلاب زدید؟ در نتیجه جامعه هزینه های زیادی را متحمل شد. برخی فکر می کنند مشکلات جامعه ما مربوط به اصل انقلاب است. شما چطور؟
پرسشی که مطرح می کنید درسطح جامعه هم مطرح است و در شرایط کنونی که در آستانه سی‌امین سال پیروزی انقلاب هستیم بجاست به این مسائل بپردازیم. شاید مقدمتا" سئوالات جدیدی هم مطرح کنیم که ریشه های انقلاب کجا بود و در چه فرایندی شکل گرفت و نیروهای موثر چه کسانی بودند. مطالبات واقعی مردم چه بودند و حالاآیا به آنها رسیده ایم یا نه؟
به نظر من انقلاب اسلامی سال 57 ریشه در مطالبات تاریخی ملت ایران دارد. مطالباتی که از مبارزات صدساله ملت ما دنبال می شده است. از دوره جنبش مشروطه، نهضت ملی تا سال 57 مشکل اصلی جامعه ما حضور فرهنگ استبدادی و حاکمیت و سلطه شاهان و اقتدارگرایان در جامعه بوده است. بیدارگران و اصلاح طلبان ما بیتشر بحث محدود کردن اختیارات قدرت و استقرار و حاکمیت اراده مردم و به زبان امروز دموکراسی و حقوق بشر را دنبال می کردند. می خواستند انسان بر سرنوشت خویش حاکم باشد تا توسعه در جامعه میسرشود. نقطه آغاز را نباید در یک نقطه مثل 15 خرداد منحصرکرد. آنهم یکی از این نقاط وحلقه های بهم پیوسته بوده است.
ریشه تاریخی انقلاب  در عمق تاریخ ما بوده است و در هرمرحله یک گام بلند تربرداشته شده است. در انقلاب 57 مردم شعار آزادی سر می دادند که از مظالم شاه وابزارسرکوبش یعنی  ساواک به ستوه آمده بودند. از طرفی از حضور امریکا و سلطه آن بیزار بودند و شعار استقلال می دادند. ضمنا" ملت ما مردم مسلمانی بودند و می‌خواستند ارزش های اسلامی درمناسباتشان حاکم باشد. لذا شعار جمهوری اسلامی می دادند.
این شعارها با هم یک هماهنگی و انسجامی داشتند . انقلاب در فرایندی شکل گرفته است که لااقل پس از شهریور 20 و رفتن رضاخان و فضای بازنسبی که درکشور ایجاد شد برمی گردد. در آن شرایط افکار نوی در جامعه مطرح می شود. هم ایده های مارکسیستی و هم ایده های اندیشه نو دینی مطرح می شود. نیروهای ملی هم حضور می یابند و مقاومت می کنند و زمینه های رشد حرکت مردم را فراهم می کنند. سال 40 شرایط جدیدی مطرح می شود. شعار حقوق بشرکندی مطرح می شود. جبهه ملی دوم و بعد نهضت آزادی ایران تشکیل می شود. بعد با توجه به نقشی که شاه در اداره کشور داشت تصمیم می گیرد خودش مجری برنامه اصلاحات امریکایی شود.لایحه انجمن های ایالتی وولایتی ورفراندم شش ماده ای شاه مطرح می شود. پیش بینی می کردند که روحانیت با اصلاحات ارضی و شرکت زنان در انتخابات مخالفت کند. ابتدا هم مخالفت هایی صورت گرفت ولی در تعاملی که با روشنفکران دینی صورت گرفت حرکت روحانیت هم به جهت گیری علیه شاه منجرشد و سمت وسوی ضد استبدادی را انتخاب کردند که در سخنرانی های آقای خمینی در سال42 کاملا تبلور دارد. این تقابل استبداد سلطنتی و حرکتی که روحانیت برای مبارزه انتخاب کرده بود،  باعث رخداد  15خرداد می شود.  شاه با سرکوب این حرکت به مردم این پیام را می دهد که دیگر مبارزه قانونی امکان پذیر نیست.
 از این تاریخ است که تمام مبارزین ما اعم از مارکسیست و مسلمان چه در داخل کشور و چه خارج همه به این جمع بندی می رسند که باید خودشان را برای یک مبارزه مسلحانه و مخفی آماده کنند. اگر نخبگان سیاسی ما بعد از 15 خرداد به این جمع بندی رسیدند به این دلیل بود که این گفتمان درآن مقطع در سراسرجهان مطرح بود. آن موقع تجربه انقلاب کوبا، الجزایر، چین و شوروی پیش روبود. به هر حال در مجموعه کشورها این گفتمان مطرح بود که برای رفع موانع راهی جز انقلاب وجود ندارد. به همین دلیل روشنفکران ما هم که به آن ادبیات دسترسی داشتند، آن را مطالعه کردند و مورد عمل قرار دادند. حتا در سال 50 معروف بود که اعضای مجاهدین خلق از برخی چریک های فدایی خلق به مبانی ایدئولوژیک و تحلیلی مارکسیستی آشناتر هستند. از اینها هم که بگذریم جوان های دیگری مثل آقای بجنوردی که از عراق آمده بود در سال 43 دنبال تشکیل سازمان نظامی بودند. بنابراین ماباید توجه کنیم که در دهه 40 و در ادامه آن در دهه 50 گفتمان جهانی این بود و تحت تاثیر آن  راه حل اصلاحی در بین جوانان ما مطرح نبود و تنها کسانی مثل مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران به مبارزه قانونی و اصلاحی باور داشتند.
شاه هم تمام راه های مبارزه قانونی و مسالمت آمیز را بکلی مسدود کرد. در انتخابات دوره بیستم مجلس تنها یک نمایند، آقای الهیار صالح از کاشان توانست به مجلس راه پیداکند. شاه مجلس را منحل کرد تا همان یک نفرهم در مجلس نباشد. شاه حتی امینی را هم تحمل نکرد. و این در حالی بود که نهضت آزادی، بر خلاف گروه های دیگر ، در راستای باز کردن فضای باز سیاسی و ادامه فعالیت های سیاسی قانونی از امینی حمایت کرد. اما شاه همان اندازه را هم بر نتابید.  در چنین شرایطی بود که  مهندس بازرگان در دادگاه نظامی سال 42 جمله معروفی را گفت که ما آخرین گروهی هستیم که به زبان قانون با شما سخن می گوییم و بعد ازما دیگر با این زبان با شما صحبت نخواهند کرد.
 این مقدمه را من از این جهت به اختصار مطرح کردم که این فضای سیاسی و گفتمان جهانی که مبارزین ما قبل از انقلاب تنفس می کردند  و مبنای تحلیل و عمل اجتماعی آنان بود تا حدودی روشن شود.
* همیشه فضا چیزهایی را به افراد القا می کند اما الزاما آن چیزی که فضا القا می کند آن چیزی نیست که باید انتخاب شود. کما اینکه همین الان هم فضای جهانی در رابطه با ایران نگاه خاصی دارد که اصلاح طلبان ایران این را فبول ندارند. بحث سر این است که در آن شرایط آیا این صرفا یک واکنش نبود؟ به هر حال رژیم در 15 خرداد سرکوبی انجام داده بود. ما می بینیم که از 28 مرداد 32 تا سال 40 حرکتی در جهت  براندازی نظام شکل نمی گیرد و مقاومت به سمت آگاهی بخشی و فعالیت های سیاسی و جمع کردن نیروها پیش می رود که تحت تاثیر آن فضای باز سیاسی سال 38، 39 به وجود می آید ولی آن فعالیت های ملی که در طول هفت هشت سال ایجاد می شود و خود رژیم هم که مشکلاتی پیدا می کند باعث می شود که امینی روی کار بیاید و فضای سیاسی بازشود. این نتیجه همان کارهای سیاسی است. از کجا معلوم که آن سرکوب 15 خرداد هم حتما باید به براندازی نظام منجر شود. می خواهم بپرسم این جمع بندی واکنشی و عکس العملی نبوده؟ اگر ما با آرامش بیشتری حرکت می کردیم  آیا نمی توانستیم دوباره یک فضای باز سیاسی را ایجاد کنیم؟
وقتی می خواهیم تاریخ را بررسی کنیم باید واقعیات را بررسی کنیم. واقعیت این است که رهبران سیاسی ما همه در زندان بودند. رهبران وفعالان نهضت و جبهه ملی همه در زندان بودند و هیچ نوع امکانی برای فعالیت نداشتند. از بهمن 41 تا سال 45و 46  زندان بودند و کم کم آزاد شدند. در آن دوران نسلی که بیرون از زندان بود و احساس مسئولیت می کرد جوان تر بود و شور وطن پرستی و ایمان داشت و می خواست به وظیفه اش عمل کند و راهی نداشت  جز اینکه از تجربیات بشری وگفتمان جهانی استفاده کند. ما نمی توانیم امروز با معیارهای امروزین  آنها را شماتت کنیم. می توانیم نقد کنیم  نه شماتت. برای اینکه فقط یک گروه نبود که دست به این کار زد. هم مارکسیست ها هم مسلمانان در داخل و هم دوستان خود ما در خارج از کشور این تفکر را داشتند. در امریکا  دکتر چمران، صادق قطب زاده، دکتر یزدی، خود بنده و جمع دیگری از دوستان که همه در مشاغل علمی بالایی بودند به این نتیجه رسیده بودند. مثلا دکتر چمران کارهای پژوهشی بزرگی انجام می داد ویا دکتر یزدی همین طور. خود من برای ادامه تحصیل  در مرحله دکترا در آمریکا مشغول بودم. آنها هم وقتی که در آن شرایط به موضوع نگاه کردند این را یک تکلیف و وظیفه تشخیص دادند. گفتمان جهانی بر ذهنیت و تصمیم‌گیری کسانی که خارج از ایران بودند هم اثر گذاشته بود. البته خیلی زود متوجه شدند که از خارج از کشور نمی توانند کار مفیدی برای داخل انجام بدهند و اطلاعات و تجربیاتشان  را به داخل منتقل کردند.
 برای اینکه این بحث ادامه پیدا کند می خواهم این نکته را اضافه کنم که رژیم شاه با همکاری سیا وموساد از تمام تکنولوژی های ممکن برای سرکوب این جریان استفاده کرد. به طوری که همان طور که می دانیم از سال 49 که فعالیت های مسلحانه آغاز شد تا سال 54 تمام این جریانات سرکوب شدند . با شیوه های خاصی که ساواک داشت و هدایتی که می کرد تغییر رویه دادند واین تغییر آثار بسیارمنفی در روحیه مسلمانان مبارز داشت. با این فرایند سرکوب،  عملا فعالیت مسلحانه در داخل کشور در سال 54  به بن بست رسید. پیشگامان حرکت مسلحانه در ایران شهید شدند و یا در داخل زندان بودند و اگر در زندان نبودند به خاطر همین اختلافات مجبور شدند کشور را ترک کنند.  پس از آن گروه های کوچکی شکل گرفت و این حرکت مسلحانه را ادامه دادند. همین هفت گروهی که پس از انقلاب، سازمان مجاهدین را شکل دادند گروه های پراکنده ای بودند که بعد ها به هم پیوستند.
به رغم اینکه حرکت مسلحانه سرکوب شد اما این حرکت آثار مثبتی در فضای فرهنگی جامعه ما به وجود آورد و در جامعه ما یک تحول فرهنگی به صورت ریشه ای اتفاق افتاد. به طوری که نسلی که بعد از سال 49 در دانشگاه ها حضور داشتند به لحاظ فرهنگی و اجتماعی از رشد بسیار بالاتری برخوردار بودند. نه تنها نسل جوان ما بلکه مبارزین مسلمان و بدنه جامعه ما یک تحول کیفی پیدا کرده بودند. همچنین در پی نهضت روحانیت در سال 41 و رخداد پانزدهم خرداد 42 در خود روحانیت جریان بازار حامی آنان هم چنین تحولی شکل گرفته بود. روحانیون اهل مبارزه و اهل فداکاری و ایثار شدند. تعدادی از آنها در زندان و تبعید بودند. این تحول کیفی نسبی را در عرصه عمومی می توان دید.من می خواهم اضافه کنم علاوه بر این تحولات، نقشی که روشنفکران دینی در ادامه کار مهندس بازرگان و یا استاد شریعتی، به طور مشخص دکتر شریعتی سال 47 ایفا کرد ویک ادبیات جدیدی را در جامعه مطرح کرد خود این ادبیات موجب شد که نسل جوان و مبارز ما را با یک محتوای غنی تری در جامعه تربیت کند واین مجموعه با غنای فرهنگی بالاتری در جامعه ما حضور داشت. سال 54 که حرکت مسلحانه سرکوب شد این جریان تسلیم نشد و راه خویش را ادامه داد. شما به اسناد تاریخی که نگاه می کنید می بینید از سال 54 به بعد یک حرکت آرام ، فرهنگی و آگاهی بخش حرکت اجتماعی را دنبال می کند.به تدریج حرکات اصلاحی در جامعه ما رواج پیدا می کند. اگر رویدادهای سال 55 را نگاه کنید بعد از روی کار آمدن کارتر و حقوق بشر اگر فقط فهرست رویدادها را مرور کنیم می بینیم. فروردین 56 جمعیت ایرانی دفاع ازآزادی و حقوق بشر مطرح میشود. در حوادث سال 56 کم کم برنامه بزرگداشت دکتر شریعتی و مجلس ختم مرحوم حاج سید مصطفی خمینی در مسجد ارگ هست که بیانیه های امضادار از آن بیرون می آید. بعد اعتراض به محکومیت آقای طالقانی مطرح می شود به تدریج از شهریور 56 اجتماعات عظیم روشنفکران دینی در تهران آغازمیشودو مثلا در مسجد قبا مرحوم دکتر مفتح در  آنجا پیش نماز بودند برنامه سخنرانی که روشنفکران دینی مثل آقای دکتر توسلی دکتر پیمان، دکتر سامی، مهندس بازرگان ، دکتر سحابی  شروع می شود این حرکت های مسالمت آمیز آغاز شد. مسجد قبا اولین جرقه ایست که مردم آنچنان استقبال می کنند که علاوه بر شبستان مسجد، طول خیابان قبا تا دکتر شریعتی مردم روی زمین نشسته بودند. این حضور طبیعتا ایجاد انگیزه می کرد و تحرکی به جامعه می داد. شهریور 56 اجتماع هنرمندان و روشنفکران حتا غیر اسلامی در باشگاه  انجمن ایران- آلمان به نام شبهای شعر شکل می گیرد. شهریور 56 نماز عید فطر در زمین های قیطریه به امامت آیت الله سید ابولفضل موسوی زنجانی اتفای می افتد که خود برگزاری این نماز عید فطر اجتماعی است که در خود پیام گسترش یک حرکت  اجتماعی عمومی را دارد. بانیان این برنامه ترکیبی از مبارزین مختلف هستند. صباغیان، حاج مانیان، حاج مهدی عراقی، تهرانچی و ... از آذر 56 از زمانی که جمعیت دفاع ازآزادی و حقوق بشر تشکیل میشود برای دفاع از زندانیان سیاسی و کاهش هزینه حضور در عرصه مبارزه برنامه ریزی می شود. اولین نشریه ای که ملیون و روشنفکران منتشر کردند  در 11 آبان 56 است که مطالبات خودشان را شامل : اجرای قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی، رعایت آزادی ها، آزادی مطبوعات و پیشبرد حقوق بشرو... مطرح می کنند. درچنین فضائی نا گهان  حرکتی شروع می شود که جامعه را به سمت خشونت می کشاند. در 17 دیماه 56 آن مقاله معروف داریوش همایون در اطلاعات مطرح می‌شود. در اعتراض به این کار حادثه قم رخ می دهد. کشتار در آنجا اتفاق می افتد و بعد مراسم چهلم کشتار قم در تهران و شهرستانها انجام میشود. نکته مهم این است که در این شرایط خفقان که استبداد و ساواک هست اما مردم نیزدر صحنه هستند. تنها کسی که جرأت می کند وبا صدور بیانیه از مردم برای شرکت در مجلس بزرگداشت شهدای قم در مسجد آذربایجانی های بازارتهران دعوت کند مهندس بازرگان است. همین روند ادامه دارد...
شاید یکی از نکات تاریخی که بایستی در این فرآیند اشاره شود انجام اولین مصاحبه مخفیانه مهندس بازرگان با خبرنگار بلژیکی به نام آقای کلود در اول اردیبهشت سال 57 است که تاثیرگسترده ای در رساندن پیام انقلاب داشته است. او یک مصاحبه ی یک ساعته با آقای مهندی بازرگان تهیه کرد که در بسیاری از رسانه های خارجی پخش شد. مهندس بازرگان در این مصاحبه گفته بود که ملت باید بین شاه و آزادی یکی را انتخاب کند. این در واقع سرآغاز ارتباط بین المللی وانعکاس مبارزات مسالمت آمیز بود.
 ارسال نامه مهندس بازرگان به دفتر مخصوص شاه دراردیبهشت 57 و دعوت شاه به مباهله ملی ازجمله اقداماتی است که شاه را به چالش کشید. طبیعی است که شاه پاسخی ندهد اما نفس انتشار یک چنین بیانیه ای که کسی در داخل جرأت می کند و این بیانیه را صادر می کند زمینه را برای چالش های بعدی فراهم ساخت.من ازذکر جزئیات رخدادهای پی در پی این دوران صرف نظر میکنم. از حدود 15 خرداد سال 57 است که به تدریج اعتصابات در شهرهای درجه 1 و2 به بیش از 80 درصد می رسد. در 15 خرداد نهضت آزادی ایران بیانیه ای با عنوان " کارمندان دولت حالا نوبت شماست" صادر می کند .
در 6 شهريور 57 که هنوز ساواك مسلط است بیانیه شاه برود نهضت آزادی با عنوان " راه نجات ایران از بن بست حاضر" منتشر می شود. 13 شهريور 57 نمازبا شکوه عيد فطر به امامت دکتر مفتح در قيطريه برگزار می‌شود و..
* امام خميني گفته بود شاه بايد برود؟
تا آن زمان در داخل کشور کسی  اين حرف را نزده بود. اين اولين باري است كه اين شعار علنی در داخل مطرح می شود. اين موضع گیری در واقع در ادامه همان مصاحبه اي بود كه اول ارديبهشت انجام شده بود. در این تحلیل تصریح شده است که شاه با اين اقداماتي كه انجام داده دربرابر ملت ايرا ن كه صاحبخانه است ايستاده وبطور طبیعی باید برود.پس از نماز عيد فطرکه شرايط اجتماعي از سال قبل آماده تر بود، به صورت خودجوش اولين راه پيمايي اعتراضی مردم شکل گرفت. آقاي هادي غفاري در اين راهپيمايي نقش موثري داشت. 16 شهريور در مقابله با گسترش اعتراضات مردمی اعلام حكومت نظامي مي شود و 17 شهريور هم همان ماجراي جمعه سياه پيش مي‌آيد كه در ميدان شهدا رخ داد.
 به دنبال بازداشت گسترده فعالان سیاسی پس از یورش 17 شهریور، جمعيت دفاع ازآزادی و حقوق بشربه اقدامات دفاعی خود توسعه داد و از جمله جمعی از فعالان جمعیت مذکور برای اعتراض به بازداشت ها ودر خواست آزادی آنان  در منزل آقای شریعتمداری متحصن ‌شدند. در 13 مهر هجرت آقاي خميني از نجف به پاريس به پيشنهاد و در معيت دكتر يزدي اتفاق مي‌افتد. اين سرآغاز يك دوران جديدي است. آقاي خميني در دوراني كه در تبعيد بودند به خاطر پايداري‌ ایشان درنهضت روحانیت از سال 41 و تسلیم نشدن در مقابل رژیم شاه مورد توجه فعالان سیاسی در داخل وخارج کشور بودند. نهضت آزادی ایران در خارج کشور و انجمن‌هاي اسلامي  دانشجويان در اروپا وآمریکا با ايشان در ارتباط بودند  و اين باعث شده بودکه آقاي خميني در جمع فعالان سیاسی خارج از کشورنیز مطرح شوند. اگر اين ارتباطات در داخل و خارج نبود طرفداران ایشان به روحانيت و بازارو اسلام سنتي، محدود می شد.  اين ارتباطات گسترده اي كه در خارج از كشور صورت گرفت، مصاحبه هايي كه انجام مي‌گرفت و رفت وآمدهايي كه بود و بيانيه هايي كه ايشان مي‌داد به خصوص پيام هايي كه براي انجمن هاي اسلامي دانشگاه ها داده مي شد مجموعه اين موارد باعث شد كه ايشان در بين روشنفكران هم مورد توجه قرار بگيرند. حضورشان در پاريس با توجه به تداوم مبارزات در داخل بطور طبيعي در بين‌المللي كردن قيام مردم نقش موثري داشت. همه سران گروه ها و نخبگان سياسي به پاريس مي‌رفتند و مذاكراتي داشتند  كه مهندس بازرگان هم با ایشان مذاكراتي داشتند كه وارد جزييات نمی شوم.
* بعد از سرکوب 17 شهریور و هجرت امام خمینی رژیم چه مسیری درپیش گرفت؟
14 آبان حكومت ازهاري به جاي شريف امامي مي‌آيد و تصميم مي‌گيرند كه برای برخورد با جريان انقلاب، از خشونت استفاده کنند. پس از 17 شهريور دربين تحليلگران سياسي اين تحلیل مطرح بود كه با اين خشونت ها پیروزی چند سالي به عقب افتاده است .
اما بايد در اينجا يك پرانتز باز كنم كه در مقابل این فرايند و برنامه های ساواك و ارتش در سرکوب مبارزات مردم ـ كه هر كدام را بايد جداگانه بررسي كرد- حركت‌هاي ديگري هم بموازات آغاز شده بود. بطور خلاصه ما در شوراي مركزي نهضت آزادی در همان اواخر سال 56 به اين جمع بندي رسيدیم كه با توجه به تجربيات گذشته براي مقابله با رژیم شاه دو اقدام بایستی در برنامه مبارزات قرار گیرد. در یک جبهه بایستی چهره واقعی رژیم  شاه را نشان داد و با آن برخورد کرد. در جبهه دیگربایستی به سراغ حمايت‌كنندگان رژيم شاه رفت و آنرا خنثی ساخت. امريكا با توجه به منافع راهبردی و حضور همه جانبه در ایران  نقش موثري در حمایت وبقای ر‍ژيم شاه داشت. اين تصميم در شوراي مركزي نهضت گرفته شد. چهار نفر براي اين كار انتخاب شدند. برای ما مشخص بود که با وجود ساواك این برنامه با مخاطراتی همراه است. مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم دكتر سحابي، آقای احمد صدر حاج سید جوادی وبنده برای این برنامه انتخاب شدیم كه با توجه به ضرورت های  اين كار اقدام کنیم. اين مذاكرات از ارديبهشت سال57 با یکی ازکارکنان سفارت آمریکا آغاز شد. واز شهریورماه آقای مهندس امیرانتظام بجای من نقش ارتباط و ترجمه مذاکرات را به عهده داشتند. در اسنادي كه منتشر شده است اصل این مذاکرات آمده است. اگر مجموع این مذاكرات در طول سال 57، که پس از تشکیل شورای انقلاب با تایید ضرورت آن تداوم یافته است، با نگاه کارشناسی مورد بررسی قرار گیرد مشخص می شود که دیپلماسی انقلاب چه تاثیر تعیین کننده ای درتسهیل روند انقلاب و کاهش هزینه های آن داشته است.
* این مذاکرات در آن شرایط چه نتیجه یی داشت؟
به تدریج موجب عقب نشینی آمریکا ازمواضع گذشته خود  وکاهش حمایت از رژیم شاه شد و هم راه را برای ادامه مبارزات مردم با هزینه کمترهموار ساخت. پس از تشکیل كميته ایرانی دفاع از آزادي و حقوق بشر تاثیرو دامنه اين مذاکرات بیشتر شد.
* این مذاکرات هم در داخل کشور بود هم خارج؟
بله، این مذاكرات هم در ایران توسط شورای انقلاب پیگیری شد و هم در پاريس با رهبر فقید انقلاب.
* چه موقع شاه تسلیم مطالبات مردم شد؟
نكته تاریخی مهم اين است كه پس از تغییرات دولت ها از هویدا تا شریف امامی و شکست برنامه های سرکوب مردم،  در 14 آبان ازهاري به جاي شريف امامي روي كار مي‌آيد و شاه در 15 آبان آن سخنراني مشهورخود را ارایه می کند وخطاب به مردم می گوید که من پيام انقلاب شما را شنيدم. در شرايط كنوني بسیار مفيد است كه سوابق تاریخی  براي نسل جوان ما بازگو شود. ضمنا رخدادهای سال های 54 تا این مقطع نشان مي‌دهد كه مبارزات ملت ما تا اين مرحله کاملا قانوني ومسالمت آمیزبوده است.
* همينجا ما نمي‌توانستيم با اين چرخش رژیم برخورد مثبت كنيم و بگوييم شاه  توبه نامه نوشته؟
اين سوال خوبي است. آيا ما نبايد به اين پيام شاه جواب مثبت مي‌داديم؟ روحيه و فضاي جامعه ما در آن زمان بهیچوجه پذيراي چنين واکنشی نبود. مردم باور نداشتند كه در اين سخنان شاه صداقتی وجود داشته باشد. اين بازگشت را به عنوان يك تاكتيك تلقي مي‌كردند تا  آن شور انقلابي را كاهش دهد و باز دوباره سركوب را شروع كنند. مهندس بازرگان نیزدر این هنگام  در زندان در پاسخ به این سوال مقدم رئیس ساواک، که بدیدن وی آمده بود، در مورد پیام شاه گفت: " حالا دیر شده است و کسی باور نمی کند". وقتی شاه از امینی برای تشکیل دولت دعوت کرد امینی پذیرش آنرا مشروط باین کرد که شاه فرماندهی کل قوا را به نخست وزیر واگذار کند و بودجه ارتش را دولت معین کند. شاه آن را نپذیرفت. امینی هم پیشنهاد شاه را نپذیرفت و گفت من این شاه را خوب می‌شناسم هروقت در تنگنا قرار می گیرد به دیگران متوسل می شود و چون از تنگنا بیرون می آید بر می گردد به جای قبلی.


* به رغم شرایط فشا ر دولت نظامی ازهاری راهپیمائی های تاسوعا وعاشورا چگونه برگذار شد؟
یکی از پیامد های دیپلماسی انقلاب و اقدامات جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر برگزاری موفقیت آمیز راهپیمائی های تاسوعا وعاشورا ست که طی آنها جمعیت میلیونی بطور مسالمت آمیز تنفر خود را از رژیم شاه وپشتیبانی خود را از مطالبات تاریخی مردم که در سخنان رهبر فقید انقلاب در پاریس متبلور بود واز رهبری آیت‌الله خمینی به جهانیان اعلام داشت. در واقع پیامد این راهپیمائی ها انجام یک  رفراندم واعلام نظرروشن مردم بود.
اما راهپیمایی روز تاسوعا که در آن سال اتفاقا با روز حقوق بشرمنطبق بود چگونه برگذار شد؟ فکر اولیه  این برنامه ابتدا ازسوی جمعیت دفاع از آزادی مطرح شد که در فرایند دیپلماسی انقلاب و مذاکره با سران ارتش موافقت آنان را برای برگزاری راهپیمایی مسالمت آمیز جلب کرده بودند. به همین دلیل در روز تاسوعا تانک ها و نیروهای ارتش خارج ازمسیر راهپیمایی مستقر شدند. از سوی جمعیت دفاع، ستادی مرکب از نمایندگان گروه ها و فعالان  سیاسی تشکیل شد. تا آنجا که به خاطردارم دراین ستاد آقای شاه حسینی،... و بنده به عنوان مسئول تبليغات حضور داشتیم . مرحوم طالقاني هم اعلام کردند که راهپیمایی را از همان محل خودشان، پیچ شمیران آغاز می کنند. در روز تاسوعا با برنامه ريزي كه ستاد انجام داد ازنقاط مهم شهر راهپيمايي وسيع و گسترده اي به طرف میدان آزادی انجام شد. مردم با آن رشدي كه كرده بودند ارتباط خيلي انساني با سربازها بر قرارمی كردند وگل به آنها هديه مي‌كردند. مردم شعارها و مطالبات خودشان را در اين راه پيمايي مطرح كردند.
 سوال اصلي اين است كه چه اقشاری در اين راهپيمايي حضور داشتند، همه مردم بودند. اما بعدها برخی چنین القا کردند که قشرهای محروم و پابرهنه دراین راهپیمایی حضور داشتند.  اتفاقا آنها در اين مقطع حضور چشمگیرنداشتند. مجموعه فيلم‌ هايي كه خوشبختانه اخيرا در تلويزيون نمايش داده مي‌شود بخوبی نشان می دهد که قشرهاي متوسط و بالاي متوسط در این راهپیمایی ها بصورت غالب حضوردارند. هم عكس آیت الله خميني هست هم دكتر مصدق و هم دكتر شريعتي. گروه هاي سياسي مختلف هستند. يعني نشان مي دهد كه مردم از طبقه متوسط به بالا  كه طبقه آگاه تر هستند به ميدان آمده اند.
در روز عاشورا که مردم احساس امنیت بیشتری کردند بیشترشركت كردند و شايد بتوان گفت كه جمعيت دوبرابر شد. شعارها و مطالبات مردم هم در اسناد تاريخي هست و مشخص است. مردم دنبال آزادي بودند. دنبال حاكميت و ارزش هاي فرهنگي و اسلامي خودشان بودند. مردم شاه را مانع اصلي تحقق اين مطالبات مي‌دانستند. بنا براين اين مسئله در روز عاشورا برجسته ترعنوان شد كه شاه باید برود. روز تاسوعا شعار ها كمي آرام تر بود. مردم در این راهپیمایی ها مخالفت خودشان را با شاه و رژيم سلطنتي اعلام وازرهبری آیت الله خميني حمایت کردند. ما حدود 300 گروه خبرنگار خارجي داشتيم. دوستاني را كه آشنا به زبان  انگليسي، آلماني و فرانسه بودند سازماندهي كرده بوديم و با اين پوشش خبري پيام انقلاب به طور وسيع در دنيا پخش شد. پس از این راهپیمایی ها ست که زمينه های رفتن شاه فراهم می شود. در هفتم دي ماه نهضت اعلاميه اي تحت عنوان جنگ شاه و ملت مطرح کرد كه همان بيانيه شهريور بود که با ويرايش و انسجام بيشتري دراين زمان مطرح مي‌شود. ازازهاري هم برای خاموش کردن شعله های انقلاب مردم كاري ساخته نشد. در 16 دي ماه بختيار كه آخرين گزينه برای رویارویی با انقلاب بود روي كار مي‌آيد.
 جريانات بعدي مشكلات ناشی از قطع نفت در زندگی روزانه مردم است. برای راه اندازي نفت در حد نیاز داخلی رهبر فقید انقلاب هیأتی به سرپرستی  مهندس بازرگان را انتخاب مي‌كنند. دراین هیأت پنج نفره آقای هاشمی رفسنجانی ، مهندس کتیرایی، مهنس حسیبی و مهندس صباغیان حضور دارند. این اقدام اولين گام برای تسخير اداره مملكت به دستور آقاي خميني است.
26 دی سرانجام، شاه ایران را ترک می کند و مردم با واکنش وسیع خود مقدمات پیروزی خویش را عملا جشن می گیرند.
چون اعتصابات گسترده  بخشي از زندگي مردم را فلج كرده بود،  در 27 دي ماه مسئولیت اداره اعتصابات به هيئت پنج نفري دیگری به سرپرستی دکتریدالله سحابی سپرده شد تا اعتصابات را سامان دهي ‌كنند. در این هیأت دکتر باهنر، مهندس معین فر، دکتر کاظم یزدی و دکتر ممکن حضور دارند.
مذاكرات سیاسی اعضای شورای انقلاب و ملاقات با سوليوان در اين دوره برای تسهیل مدیریت انقلاب ادامه دارد. بحث بازگشت آقاي خميني به ايران مطرح مي شود. مصاحبه ها و سخنراني های ايشان درپاريس از اهمیت زیادی برخوردار است. زیرا در پاسخ به سوالات خبرنگاران تصویری از شکل حکومت آینده ایران و پاسخگویی به مطالبات تاریخی ملت ارائه میکنند که نه تنها ملت ایران را مجذوب خود می سازند بلکه افکار عمومی مردم جهان را شیفته پیام انسانی انقلاب مردم ایران می کنند. تا 12 بهمن ماه كه بازگشت تاریخی آقاي خميني به ایران انجام می‌شود راهبرد مبارزات مردم آرام و مسالمت آميز است. البته مقاومت و درگيري هست، جمع زيادي شهيد و مجروح داریم. اما مردم آغاز گر خشونتي نبودند.
* يك سري ترورها و حركت‌هاي انتحاري هم از سوی گروه های خودجوش انقلاب داشتيم.
بله با توجه به طبیعت پراکندگی کانون های مبارزه  اقدامات بی رویه ای نیزمانند رخداد سینما رکس آبادان توسط گروه های خود جوش صورت گرفته باشد. اما مديريت انقلاب هرگز طرفدار اقدامات مسلحانه وخشونت بار نبود. ببينيد اين نکته مهمی است كه انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب مردمی و ريشه دارتاریخی است. اگر چه ممكن است بیگانگان در چارچوب منافع راهبردی خودشان در جریان انقلاب هدايت ها و يا سوء استفاده هايي كرده باشند.
* پس از رفتن شاه دوره انتقال چگونه مدیریت شد؟
قبل از رفتن شاه از ايران فكر تشكيل شوراي سلطنت مطرح شده بود. اما پس از 26 ديماه كه شاه رفت با حضور بختيار شوراي سلطنت تشكيل شد. در حالي كه مجموعه تلاش‌هاي شاه و حاميان داخلي و خارجي براي حفظ شاه و رژيم سلطنتي حتي با روي كار آوردن دولت نظامي با شكست مواجه شده بود، انتقال آرام قدرت به رهبران انقلاب با مديريت شوراي سلطنت و انتخاب اعضاي آن با نظر شوراي انقلاب و رهبر فقيد انقلاب راهكاري بود كه برخي از اعضای شورای انقلاب به ویژه مهندس بازرگان آنرا پيگيري مي‌كردند. در گام اول سيد جلال تهراني رئيس شوراي سلطنت به پاريس رفت و با استعفاي او قبل از ديدار با امام موقعیت شوراي سلطنت به ويژه ساير اعضاي آن کاملا متزلزل شد و بطور مسالمت‌آميز يك گام ديگر در جهت حذف رژيم شاه برداشته شد.
در گام دوم تعيين تكليف بختيار آخرين نخست وزير رژيم شاه بود. شوراي انقلاب با سفر بختيار به پاريس و متن استعفاي وي به رهبر فقيد انقلاب موافقت كرده بود، در آخرين لحظات نگاه برخي كه گفتمان انقلاب را در ذهنيت خود داشتند با اين پيشنهاد كه مي‌توانست بطور مسالمت‌آميز قدرت را از رژيم شاه به رهبران انقلاب منتقل كند و هزينه‌هاي انقلاب را در اين مرحله نيز بسيار كاهش دهد مخالفت ورزيدند.
امروز پس از 30 سال كه به جزييات رخدادهاي اين دوره نگاه مي‌كنيم و گفتمان ما و جهان از گفتمان انقلاب فاصله گرفته است جايگاه نگاه مهندس بازرگان و ساير اعضاي شوراي انقلاب كه انتقال تدريجي و مسالمت‌آميز قدرت را دنبال مي‌كردند در كاهش هزينه‌هاي سنگين رخدادهاي بعد از 12 بهمن را مورد تقدير قرار مي‌دهيم و آنرا در راستاي منافع ملي ارزيابي مي‌كنيم.
* درباره این که چرا پیشنهادهای میانه روانه مهندس بازرگان پذیرفته نمی شود شاید لازم باشد به گذشته برگردیم و یکی دیگر از سئوالاتمان را مطرح کنیم. مثلا سال 1340. مي‌دانيم در دوران آقاي بروجردي روحانيت كار چنداني به حكومت نداشت و بيشتر كار فرهنگي مي‌كرد و در فكر گسترش افكار ديني بود. در آن مقطع  مهندس بازرگان به روحانيت فشار مي‌آورد كه سياسي شود. ایشان انتقاد مي‌كند به روحانيون كه چرا وارد سياست نمي‌شوند و اصلا چرا حكومت اسلامي تشكيل نمي‌دهند. چيزهايي كه بعدها آقاي خميني مطرح مي‌كنند. اينجا يك سوال مطرح مي شود كه آقاي بازرگان چرا اين كار را كرد؟ قبل از آن آقاي بروجردي اقتداري داشتند  و  جلوي خيلي از كارهای خلاف را مي‌گرفتند. با رژیم برخورد مي‌كردند و رژيم هم مي‌ترسيد كه مخالفت كند. آيا اگر همان روش ادامه پبدا مي‌كرد بهتر بود يا مشي و روشي كه بعد از فوت آقاي بروجردي توسط روحانيون مبارز شكل گرفت؟ بعضي ها مي‌گويند كه اين نحله‌ي روشنفكران ديني روحانيت را راديكال كرد. طبیعی است که این جریان رادیکال با میانه روی آقای بازرگان تناسبی نداشته باشد.
اين هم سوال مطرحی است و خوب است كه در اين زمينه به طرح واقعيت ‌هاي تاريخي بپردازيم. در تاريخ 60 ساله گذشته بطور مشخص پس از شهریور20، روشنفكران ديني جامعه ما با روحانيت به دفعات تعامل داشته اند، که در مقاطع مختلف متناسب با شرايط متفاوت بوده است. در دهه 20 روشنفكران ديني بيشتر مخاطبشان جوانها و نسل دانشگاهي بود و هدفشان اين بود كه اگر ماركسيست ها افكار الحادي را در جامعه ما رواج مي‌دهند با آن از طریق آگاهی بخشی مقابله كنند. مخالفین مي‌گفتند دين غير علمي است و به درد ما نمي‌خورد وبايد كنار گذاشته شود. پيام اصلي روشنفكران ديني پيوند دادن دين با علم بود. مجموعه سخنرانی ها، مقالات و كتاب‌های منتشر شده در اين زمینه بود كه بتدریج اين اندیشه را جا انداخت و توانستند به سوالات نسل جوان ما در اين زمينه پاسخ دهند. حضور روشنفكران ديني در دانشگاه به تدريج كه افزايش پيدا مي‌كرد باعث مي‌شد كه بخشي از روحانيت كه علاقمند به ارتباط با روشنفكران بودند به اين مجموعه بپيوندند. مرحوم طالقاني از همان ابتدا پيوست. در واقع جزو پايه گذاران اين نحله بود. اینان باعث شدند كه اين تعامل رشد پيدا كند. به تدريج مي‌بينيد كساني مثل مرحوم مطهري سال 33، 34 به تهران مي‌آيند، و دراین محافل شرکت می کنند. يادم هست در جلسات انجمن اسلامي دانشحويان ايشان با اشتياق  مي‌آمدند در جلسات و سخنراني مي‌كردند. مجموعه كارهاي فرهنگي ايشان را كه مرور كنيد مي‌بينيد عموما سخنراني‌هايي است كه در بين دانشجويان، مهندسين و پزشكان ارائه شده است و همين تعامل مرحوم مطهري با روشنفكران زمينه رشد ايشان را فراهم كرد. اين بخشي از راهبردي بود كه روشنفكران ديني پیگیری می کردند تا در اين تعامل تعالي بخش بتوانند هم خودشان و هم روحانيت را بالا بياورند. گام دومي كه روشنفكران ديني در جامعه ما برداشتند اين بوده كه فهميدند روشنفكران به تنهايي قادر به ایجاد تحول در جامعه ما نيستند. براي اينكه آنها امكان ارتباط موثر با توده مردم را ندارند. حتا حزب توده كه به لحاظ سازماني بسيار گسترده بود نتوانست نقشي در زمينه تحول در جامعه ايفا كند.
یکی ازتعامل های  موثر اين جريان با  روحانيت همان تعاملي است كه از سال 41 به بعد رخ داده است. وقتي كه لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي مطرح شد اولين بيانيه اي كه مراجع بزرگ قم دادند مخالفت با شرکت زنان در انتخابات واصلاحات ارضي بود.اما پس ازتعامل روشنفکران دینی با روحانیت نگاه آنان متحول شد. آقاي سيد حميد روحاني در جلد اول نهضت امام خمینی جزئیات این فرایند را آورده اند. ايشان به عنوان پژوهشگر تاریخ تصریح کرده اند كه اين تعامل روحانيون با نهضت آزادي بود كه شعار مراجع را از برخورد با لايحه مزبور به ضد استبداد تبديل كرد. كار پژوهشي دیگری  اخيرا انجام شده كه نشرصمدیه آنرا با عنوان تعامل نهضت آزادی و روحانیت به قلم آقاي روح بخش چاپ كرده ودرآن به تفصیل به این فرایند پرداخته است. این اثر تحقیقی نشان مي‌دهد روشنفكران ديني چگونه با روحانيون تعامل كرده اند و چگونه اين تعامل تعالي بخش بوده است. انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا و امريكا كه ادامه همين حركت روشنفكران ديني است ارتباطاتي با حوزه و روحانيت برقرارکردند. در لبنان دوستان نهضت آزادی ایران در خارج کشور، با امام موسي صدر و در عراق با آقاي خميني ارتباط داشتند. ما اين تعامل را در یک فرایند تاریخی يك تعامل تعالي بخش ارزیابی مي‌كنيم.
 در جریان وپس از 15 خرداد سال 42 و حمايتي كه روشنفكران ديني ازرخداد 15 خرداد کردند، به رغم مخالفت برخی از نيروها، جمعی از روحانيون كه منفعل بودند به تدريج وارد عرصه مبارزه مي‌شوند و نتيجتا در دهه چهل و پنجاه در آستانه  انقلاب وقتي اين دوجريان در كنار هم قرار مي‌گيرند مي‌توانند كنده استبداد سلطنتی را بكنند. آیا نقش اين تعامل و تاثیرات اجتماعی آن قابل انکار است؟
 اما پس از انقلاب روشنفكران ما اعم از مذهبی و غیر مذهبی اشتباه بزرگی در قبال انقلاب مرتکب شدند که در مقابل دولت موقت ايستادند. حتا خود دوستان نهضت، دولت موقت را به شدت نقد كردند و دولت موقت تنها ماند.  روحانيت با توجه به اكثريت عددي كه داشت و پراکندگی واشتباهات روشنفکران به تدريج قدرت سياسي را در دست گرفت. روند برخورد حاكمان روحاني با اين جريان روشنفکری پس ازانقلاب براي مخاطبان ما روشن است. اگر نگوییم نفی بوده یقینا تعالي بخش نبوده است. اين دو نوع تعاملي است كه روشنفكران ديني با روحانيون داشته اند. به نظر من اين ايرادي كه گرفته مي‌شود يك ايراد انفعالي است و کسانی که اين پديده به تحرك در آوردن توده و آوردن مردم به عرصه عمومی را منفي ارزیابی می كنند تحلیلشان واقع بینانه نیست. دراین فرایند هم روحانيت نگاهش به خودش متحول شده  و هم مردم نسبت به روحانيت ديدشان عوض شده است. بسیاری از باورهای دینی نادرست مردم دراین فرایند اصلاح شده است. بنابراين اين روند را بايد در راستاي پالايش فكري و رشد جامعه تلقي كنيم و به رغم هزينه هايي كه داشته بایستی اين روند را در مجموع مثبت ارزيابي ‌كنیم.
* يعني شما معتقديد كه حضور روحانيت و بخش سنتي جامعه در عرصه  سياسي اجتماعي باعث تحول از درون آن شد و اين زمينه ساز يك پيشرفت است.
بله. بسياري از مسائلی را روشنفكران مطرح می کردند اما چندان موثر نبود، مثل حقوق زنان و موسيقي و...در این دوره حل شده است. تحولات زیادی در حوزه ها پدید آمده ونسل جدیدی تربيت شده است. به نظر من نبايد به اين دستاوردها كم بها داد. به هر حال اين تحولاتي است كه در درون جامعه پدید آمده است و روشنفكران ما نمي‌توانستند چنين تحولی را ايجاد كنند. ولي اگر مشكلاتي هست، که البته وجود دارد، در مقابل ضروری است روشنفكران ما نیز عملکرد ودستاوردهای خودشان را از انقلاب مشروطه تا کنون ارزيابي ومقایسه کنند. به خصوص در ابتداي انقلاب اگر روشنفكران واقع بيني بيشتري از خود نشان میدادند و خودخواهي خودشان را مهار مي‌كردند قطعا تعامل شان با انقلاب و روحانيت اين‌طور نبود. شايد مثال روشن آن اشتباه تاریخی است كه مجاهدين خلق پس از انقلاب كردند. اگر آنها در دهه 60 آن خطاي تاريخي را نمي‌كردند اصولا شرایط انقلاب اجازه نمي‌داد فضای سیاسی جامعه آنچنان بسته شود. اگر روشنفكران به وظيفه خودشان عمل كرده بودند تعادل بيشتري برقرار می شد وشاهد رشد وتوسعه بيشتري در جامعه بودیم. درآن صورت آيا جامعه ما اين هزينه هاي سنگين را مي پرداخت؟ اگر اين شرایط نمي‌بود آيا روحانیان حاکم برای حذف مخالفان و حفظ قدرت مجبور می‌شدند شعارهاي رادیکال تری بدهند ودر نتیجه رشد و توسعه کشور اینچنین با مشکلات روبرو شود؟ اين نگاه را من نوعي فرافكني ارزیابی مي‌كنم. روشنفكران به جاي تحليل رفتار خودشان اين جريان را مورد نقد قرار مي‌دهند و مي‌گويند مهندس بازرگان باعث شد كه روحانيت سر کار بیاید، در حالي كه عملکرد خودشان اين پیامدها را در پی داشته است.
* در واقع شما اصرار مهندس بازرگان و كلاً نحله ي روشنفكران ديني جوان بر حضور روحانيت را در راستاي مشاركت مردم در سرنوشت  سياسي اجتماعي خودشان مي‌دانستيد و زمينه ساز دموكراسي را مشاركت مردم مي‌دانستيد و براي مشاركت مردم روحانيت بايد بيايد در صحنه.  آن قسمت دوم را كه روشنفكران دچار مشكل مي‌شوند را به دليل شكاف دروني بين خود روشنفكران مي‌دانيد و نشناختن زمان و مكان شرايط بعد از انقلاب. درحقیقت شما آسيب شناسي آن را از درون آن مي‌بينيد.
بله، به هر حال ما بايد ببينيم كه اشكال کار كجاست كه ما نمي‌توانيم با هم در چارچوب اهداف و مطالبات مشترک كارجمعی بكنيم.
* با توجه به اينها شما معتقديد كه روند شكل گيري انقلاب مردمي و طبيعي و ناگزير بوده است،  منتها آسيب‌ها و نارسايي هايي كه ما امروز دچار آنها شده ايم را مربوط به انقلاب نمي‌دانيد بلكه مربوط به سوء عملكردي مي‌دانيد كه بعد از انقلاب صورت گرفت و اگر اين‌طور نبود احتمالا انقلاب به سمت مثبت تري پيش مي‌رفت و ما به خيلي از مطالباتمان رسيده بوديم. چون بعضي ها معتقدند امر انقلاب منجر به اين نارسايي ها شد. يعني چيزي كه ما امروز دچارش شديم گناهش گردن كساني است كه انقلاب كرده اند. شما با اين طرح موافق هستيد كه انقلاب روند طبيعي خودش را طي كرده است.
امروز پس از 30 سال از پیروزی انقلاب ونقد گفتمان انقلاب وبا توجه به تجربیات بشری، بسیاری گفتمان اصلاحات را بهترین و کم هزینه ترین روش برای برنامه ریزی تحولات اجتماعی می دانند. همانگونه که گفته شد، بخشی ازنارسایی ها و آسیب های اجتماعی موجود وهزینه هایی که بر جامعه ما تحمیل شده، ناشی ازپدیده انقلاب بوده است.
من معتقدم كه اگر نظر مهندس بازرگان وبرخی از اعضای شورای انقلاب محقق می شد، دست کم بسياري از هزينه هايي كه ما پرداخت كرده ايم موضوعيت پيدا نمي‌كرد. بر اساس همين تحليل و تحولات پس از انقلاب نهضت آزادی در سال 59 كه كنگره سومش تشكيل شد به رغم شرايط خاص آن دوران که همه می دانیم، به اين جمع بندي رسيد كه  بايد براي مقابله  با انحرافاتي كه به وجود آمده، كه همان موقع زمينه هاي آن ديده مي‌شد، بايد مبارزه قانوني، علني و مسالمت آميز و انساني را در دستور کار قرار داد. همانطور که می دانید، به رغم همه فشارها ومحدودیت ها در این مدت بر این راهبرد همواره پایبند بوده ایم. امروز که به گذشته وعملکرد سایر گروه ها نگاه می کنیم می توانیم بگوئیم که این استراتژی موفق تر بوده است و به تدریج بسیای از گروه ها نیز این استراتژی را پذیرفتند ومورد عمل قرار گرفته است. جنبش اصلاحات کنونی در دهه شصت حضور نداشت. اين استراتژي به تدريج توسعه پيدا كرده است  وبه تدریج مورد پذیرش قرار گرفته است كه راه درست مبارزه قانوني و علني است و انتخابات مهم است. دوم خرداد سال 76 نقطه عطفي بود و آقاي خاتمي هم همان گفتمان را مطرح كرد. شما متن ومحورهای بيانيه معروف 90  امضايي سال 69 را ببينيد. همان  گفتمان  در دهه گذشته مورد تاکید قرار گرفته و البته توسعه پیدا کرده است. حتا گروه هاي خارج از كشور كه استرتژی براندازي داشتند به تدريج غير از دوسه گروه كه هنوزنمي توانند تغييری در مواضع خود بدهند عموما تغيير موضع دادند و همين سياست مبارزه قانوني و مدارا و گفتمان اصلاحات  را مورد تاکید قرار می دهند.
* اين ناشي از خصوصيات فرهنگي مردم است. يعني همان گفتمانی كه قبل از انقلاب بود، اگر منطقي و راهبردي نبودند مردم احساسي عمل مي‌كردند. سوالي كه امروز براي ملت ما و نسل جوان ما مطرح است اين است كه ما بعد از 30 سال تا چه حد توانسته ايم در راستاي اين اهداف آرمانها و ارزشهاي انقلاب جامه عمل بپوشانيم؟
به نظر مي‌رسد كه ما اگر بخواهيم تحليل جامعي در اين زمينه داشته باشيم بايد آرمان ها و مطالبات مردم درانقلاب وهمچنین مولفه هاي توسعه در كشور را شناسايي كنيم و ببينيم در زمينه اين مولفه ها و شاخصه هايي كه تعريف مي‌كنيم در طول سي سال چه تحولاتي داشته اند؟ به لحاظ رشد و آگاهي جامعه به نظر مي‌رسد كه مجموعه تحولات در طول اين سي سال موجب شده كه كل جامعه ما به لحاظ ارزشي متحول شود واز يك جامعه سنتي به طرف جامعه مدرن حركت كند.  به همين دليل ما بايد جامعه خودمان را يك جامعه در حال گذار در نظر بگيريم كه در طول اين سالها در ابعاد مختلف به سمت مدرن شدن حركت مي‌كنيم. طبيعتا اين گذار پيچيده است. براي اينكه خلق و خوي آدمها بايد متحول شود  و اين امربه زمينه سازي زياد وزمان و به آزمون و خطا نياز دارد. به لحاظ آگاهي مردم و بالا رفتن سطح سواد مردم و كاهش ميزان بي‌سوادي در جامعه تحول مشهود است. اما به لحاظ كيفي ما انتظارمان اين بود كه در انقلاب اسلامي با شعارهايي كه داده مي‌شد با توجه به ارزش هاي ديني، اخلاق در جامعه ما رشد و كمال پيدا كند كه متاسفانه در اين بعد ما شاهد افول ارزش هاي اخلاقي هستيم. اين اعتمادي كه مردم نسبت به هم داشتند آن صداقتي كه در كسب و كارشان وجود داشت، خيلي كاهش پيدا كرده است. اگر چه جامعه ما به لحاظ اسلامي ظاهر موجهي دارد، اما متن جامع با ظاهرآن همخواني لازم را ندارد و به لحاظ آسيب هاي اجتماعي، اعتياد، بزهكاري،  تعداد پرونده‌هايي كه در قوه قضاييه هست به طوري كه خود مسئولين قوه قضاييه اعلام مي‌كنند با هيچ كشوري قابل مقايسه نيست، سرانه پرونده هاي ما بسيار بالاست. اخباري كه در رسانه ها منعکس شده است، به لحاظ خودكشي‌ها و خودسوزي‌ها و يا خشونت هايي كه در جامعه است با ارزشهاي انقلاب وانتظارات مردم فاصله زیادی دارد. به لحاظ شرايط اجتماعي ما علاقه مند بوديم كه جامعه ای آزاد و مردم سالار داشته باشيم و مردم آزادانه بر سرنوشت خودشان حاكم باشند كه اين شاخص ها افت كرده است. به لحاظ اقتصادي اگرچه ما در آمد نفتي خيلي خوبي داشتيم و بيش از 800 ميلييارد دلار پس از انقلاب درآمد ارزي داشتيم اما متناسب با اين درآمد پيشرفت نكرده ايم. ميزان توسعه اي كه  كشورهايي مثل تركيه، مالزي يا كره جنوبي و يا حتا كشورهاي همسايه نسبت به ايران داشته اند اصلا باهم قابل مقايسه نيست. البته 8 سال جنگ هزينه هاي زيادي را بر ما تحميل كرد. به هر حال اگر ما به لحاظ مديريت جامعه شرايط مطلوبي را داشتيم، مقوله جنگ و مشكلات را مي‌توانستيم برطرف كنيم. کشور ما به لحاظ منابع انساني و طبیعی بسيار غني است اما به دليل مشكلات مديريتي كه در جامعه ما وجود دارد ما نتوانسته ایم این ظرفیت های بالقوه را بکار گیریم. بنابراين بايد بگوييم كه شايد در زمنيه استقلال سياسي مشكلي نداشته باشيم چون كشورهاي ديگر در کشور ما حضور و نفوذ ندارند اما مشكلات اقصادي، فرهنگي، اجتماعي و بحران های جاری اگر بموقع مهار نشوند می توانند زمينه هاي نقض استقلال سياسي ما را هم فراهم کنند. بنابراين در آستانه سي امين سالگرد انقلاب كارنامه ما كارنامه درخشاني نيست. ما بايد در روش هاي حکمرانی کشور، با اجرای قانون در راستای مطالبات مردم در انقلاب، تجديد نظر كنيم تا موانع رشد و توسعه کشور برطرف گردد.

منبع: روزنامه اعتماد17 بهمن 1387 (مهدي غني ـ  الهه حبيبي)

No comments:

Post a Comment