Saturday, November 4, 2023

نقش آمریکا و روسیه شوروی در اشغال سفارت آمریکا و پیامدهای آن

 

نقش آمریکا و روسیه شوروی در اشغال سفارت آمریکا و پیامدهای آن*

 

محورهای اصلی سخنرانی محمد توسلی:

 

*مهندس بازرگان: اشغال سفارت آمریکا یک عمل شیطانی یعنی اقدامی بی رویه و برخلاف منافع ملی است.

*آمریکا ستیزی که پس از اشغال سفارت آمریکا رخ داد و در این چهار دهه به صورت های مختلف ادامه پیدا کرده است امروز شاهد پیامد های آن هستیم.

*آمریکا گام به گام زمینه اشغال سفارت آمریکا را فراهم کرد تا به دست خود ما و با مسئولیت ما سفارت اشغال شود.

*آمریکا که منافع خود را در انقلاب 57 در ایران از دست داده بود در پی اشغال سفارت آمریکا و تحمیل جنگ هشت ساله جایگاه انسانی انقلاب اسلامی را به دست خود ما به تدریج مخدوش کرد.

*حزب توده در سالهای پس از انقلاب با نفوذ در تمام نهادها، بر اساس اسناد منتشر شده، اشغال سفارت آمریکا را قبل از سفر مهندس بازرگان به الجزایر با آقای خمینی هماهنگ کرده بود.

*تداوم نفوذ روسیه در ایران موجب تشدید بحران های کشور شده است.

*در اشغال سفارت آمریکا بازنده اصلی ملت ایران بود، انقلاب اسلامی را در سطح جهانی بی اعتبار کرد و آن توسعه ملی که مورد نظر بود از ملت ایران گرفته شد. 

 

بحث را در سه قسمت ارایه می‌کنم. در بخش اول، که خلاصه روایت رویداد اشغال سفارت آمریکا است را مرور می‌کنیم. در بخش دوم، تحلیل این رویدادها و در بخش سوم، پیامدهای اشغال سفارت آمریکا.

 

بخش اول روایت رویداد

بعد از این­که بحث سفر شاه به آمریکا مطرح می‌شود در دولت موقت هم موضوع مطرح بود و واکنش­های دیپلماتیک لازم را نشان­ دادند که در اسناد تاریخی قابل دسترسی است. آقای دکتر یزدی در خاطراتشان آوردند که جمعی از دانشجویان احساس مسئولیت می­کنند که در ارتباط با چنین رخدادی واکنش نشان دهند. دانشجویان جمع زیادی بودند نهایتا پنج تن از دانشجویان که رهبری داشتند. با مشاوره آقای موسوی خوئینی­ها، تصمیم می­گیرند که این اقدام را انجام دهند.

 

 نکته مهم این است که دانشجویان ازآقای موسوی خوئینی ­ها سؤال می­کنند، بهتر است که ما نظر آقای خمینی را هم داشته باشیم؟ که ایشان می­گویند به مصلحت نیست که الآن سؤال کنیم. من موافقت ایشان را خواهم گرفت. این نکته تاریخی مهمی است؛ روز یکشنبه سیزدهم آبان حدود ساعت ده و نیم، سفارت اشغال می­شود. البته در روز­های قبل از اشغال سفارت، آقای مهندس بازرگان، آقای دکتر یزدی، آقای دکتر چمران و جمع دیگری، به مناسبت سالگرد جشن انقلاب الجزایر، در الجزیره بودند و با برژینسکی مذاکره کردند. در پیامد این رخداد نیز همزمان فضای سیاسی ملتهبی به‌وجود می­آید. آقای خمینی از آقای دکتر یزدی خواسته بودند که همان یکشنبه عصر گزارش این سفر را ارائه دهند. وقتی آقای خمینی با آقای دکتر یزدی دیدار داشتند، آقای خمینی به آقای دکتر یزدی می‌گویند که من امروز مطلع شدم که جمعی از دانشجویان رفته‌اند داخل سفارت. همان طور که در بیست و پنجم بهمن که به شما دستور دادم، این­ها را بریزید بیرون.در این مورد نیز اقدام کنید. گزارش این سوابق در خاطرات دکتر یزدی و در سایر اسناد تاریخی آمده است، حتماً ملاحظه کرده‌اید.

آقای دکتر یزدی که از آن جلسه بیرون می ­آیند، فضای ملتهب جامعه و رسانه­ ها به‌شکلی بود که همه علیه دولت موقت موضع‌گیری کرده بودند؛ اصلاً آقای مهندس بازرگان چه حقی داشتند بدون موافقت آقای خمینی، مذاکره­ای انجام دهند؟ فضای ملتهبی ایجاد شده بود به‌شکلی که حتی وزرا دیگر نمی­تواستند به وزاتخانه‌های خود بروند.

 در روز دوشنبه صبح، آقای موسوی خوئینی ­ها وارد سفارت می­شوند و سپس آقای سید احمد خمینی هم وارد سفارت می­ شوند.

دوشنبه بعد از ظهر آقای خمینی مصاحبه ­ای داشتند؛ در آن مصاحبه اعلام می‌کنند که جمعی از دانشجویان، سفارت را تسخیر کردند؛ کار بسیار خوبی کردند. این انقلابی است، مهم‌تر از انقلاب 57. این مصاحبه  پوشش خبری پیدا می­کند.

همان روز یکشنبه تمام گروه­های چپ از حزب توده، مجاهدین خلق، فداییان خلق و جنبش­های اجتماعی مثل جنبش­ اجتماعی آقای دکتر علی اصغر سید جوادی و حتی چپ­ های مسلمان در جلوی سفارت متمرکز بودند که جزئیات در سوابق تاریخی از جمله در خاطرات خانم کاتوزیان آمده است که چه جمعیتی آنجا بودند و چه شعارهایی می­ دادند و چه پذیرایی از آن­ها انجام می­شد.

آقای دکتر یزدی با آقای موسوی خوئینی ­ها تماس می­گیرند و می­گویند، بسیار خوب، طبیعی است؛ همه‌جای دنیا می پذیرند که این دانشجوها به‌عنوان یک نهاد مدنی، حق دارند که چنین واکنشی نشان دهند. خواهش می­کنند با توجه به اینکه این کار خلاف قوانین روابط بین‌الملل است و دولت نمی­تواند تأیید کند که دانشجویان بروند سفارتی که ملک آن­ها است را اشغال کنند. شما ترتیبی دهید که دانشجویان بعد از دو روز، از سفارت خارج شوند.

آقای مهندس بازرگان به‌عنوان نخست وزیر دولت موقت، در این زمینه، درآن شرایط اظهار نظری دارند؛ که به لحاظ تاریخی مهم است. ایشان می­گویند که «این کار خلاف منافع ملی ما است. این عمل یک عمل شیطانی است». برداشت بنده این است که واژه­ایی که مهندس بازرگان به‌کار می­برند، بر گرفته از این واژه قرآنی «هذا من عمل الشیطان» (قصص/ 15) است، یعنی کار، خدایی و پسندیده نیست. خلاصه به زبان حقوقی این کار در راستای منافع ملی نیست و نباید انجام شود.

 

 

در پنجم بهمن ماه 58، آقای خمینی پرونده را به مجلس شورای اسلامی ارجاع می‌دهند تا رسیدگی کنند. در مجلس، در شهریور 59، کمیسیونی زیر نظر آقای موسوی خوئینی ­ها تشکیل می­شود. در اسناد تاریخی هست؛ تمام مذاکرات و گفت وگوهایی که انجام می­شود، کاملاً مشخص است که آمریکا نمی ­تواند زمینه موفقیت مذاکره آزادی گروگان­ها را فراهم کند؛ نهایتا در پنجم اردیبهشت 59 عملیات «پنجه عقاب» را در طبس  تدارک می­بیند و تعدادی هلی‌کوتر، هواپیما و نیرو ­هایی را در طبس پیاده می­کنند که آن­ها بتوانند بیایند و گروگان­ها را آزاد کنند.

اخباری که آن موقع منتشر می­شود، این است که به سبب طوفانی که رخ می‌دهد، هلیکوپترهایی ویران می­شود، یک هواپیما از بین می­رود و تعدادی هم کشته می­شوند. کمی معجزه‌آسا به نظر می­رسید که چگونه شد که در این مقطع، طبیعت هماهنگ با جنبش اجتماعی ایران توانسته است چند هلیکوپتر و هم یک هواپیمای غول‌پیکر را ساقط کند و تعدادی هم کشته شوند!

 

اسناد تاریخی نشان می‌دهد که شش هفته پس از اشغال سفارت آمریکا، روسیه شوروی افغانستان را اشغال می­کند. بنابراین، روسیه شوروی در منطقه حضور داشته است. اخبار آن موقع حاکی است که روسیه شوروی از این عملیات مطلع شده بودند و آن­ها با عملیاتی این ضربه را به عملیات طبس وارد می‌کنند. در این شرایط، کارتر دیگر با این ضربه ­ای که می­خورد، تصمیم می­گیرد که این تجهیزات را برگردانند و این راه حل، درواقع غیرمؤثر می­شود و دیگر دنبال نمی­کنند.

از این به بعد، دیپلماسی شروع می­شود. در واقع مذاکراتی شروع می­ شود که بتوانند گروگان‌ها را آزاد کنند. داستان این­ مذاکرات طولانی و بسیار مهم است. در دورانی که آقای صادق قطب زاده وزیر امور خارجه بودند، با همکاری دکتر شمس اردکانی سفیر ایران در قطر مذاکراتی انجام می­دهند؛ همچنین آقای دکتر صادق طباطبایی با دستور آقای خمینی، از طریق وزارت امور خارجه آلمان ارتباط می­گیرند که با کارتر مذاکرات مفصلی انجام می­شود و نهایتاً چون کارتر هم علاقه‌مند بود که به نوعی با جمهوری اسلامی توافق کند، در سه یا چهار محور هم توافق می­کنند. حتی برای این­که کارتر مطمئن شود که این توافق­ ها مورد تأیید رهبری جمهوری اسلامی است، می­گوید که آقای خمینی باید به نوعی این توافق را اعلام کنند. آقای خمینی در یک سخنرانی این مطالب را می­گویند که آن­ها هم تأیید می­کنند که مورد تأیید آقای خمینی است. این طرح به مجلس ارائه می­ شود و در مجلس تصویب می­گردد. طرح را در اختیار دولت شهید رجایی قرار می­دهند. آقای صادق طباطبایی نمی ­پذیرد که با دولت آقای رجایی همکاری کند، به دلایلی که خودش به لحاظ ساختاری در آن دولت داشته است، به هرحال، آن طرح هم عقیم می­ماند.

این مجموعه رویدادها ادامه پیدا می­کند. بعد از 444 روز، زمانی که انتخابات امریکا انجام شده بود و ریگان سوگند یاد کرده بود، این گروگان­ها تحویل آمریکا می­شوند.

 

 

 

 بخش دوم- تحلیل رویداد

 

 حال برگردیم به اصل مطلب بخش دوم که تحلیل آن شرایط است. سئوال اصلی این است که نظر آقای خمینی از روز یکشنبه بعد از ظهر که با آقای دکتر یزدی صحبت می­کنند، چرا بعد از بیست و چهار ساعت عوض می­شود و این چنین نسبت به اشغال سفارت آمریکا اظهار نظر می­کنند که انقلاب دوم مهم‌تر از انقلاب 57 است؟

تحلیل این مسأله از نظر تاریخی بسیار مهم است. در ابتدا، تحلیل ما این بود که مرحوم دکتر بهشتی که مدیریت شورای انقلاب را داشتند- من در این جا اضافه کنم که هم دولت موقت مخالف بود، هم براساس گزارش‌های رسمی اعضای شورای انقلاب، همه مخالف اشغال سفارت آمریکا بودند- مرحوم دکتر بهشتی زمانی که این جو را در مقابل سفارت آمریکا می‌بینند، با همان تیزبینی که ایشان  داشتند، می­ گویند «موجی ایجاد شده است که اگر ما سوار موج نشویم، موج سوار ما خواهد شدم.»

به دفعات در اسناد تاریخی این صحبت و اظهار نظر دکتر بهشتی آمده است. برداشت اولیه این بود که ممکن است آقای خمینی تحت تأثیر این اظهار نظر آقای دکتر بهشتی قرار گرفته باشند و این تغییر موضع را داده باشند. برای اینکه ما اطلاعات بیشتری نداشتیم، در همان حد این تحلیل را قرار دادیم.

اما روایت دیگری هم هست که بعدها آقای موسوی خوئینی­ ها مطرح کردند که با اسناد تاریخی نمی­خواند؛ ولی چون ایشان نقل کردند، من هم نقل می­کنم که می­گویند ما با دفتر آقای خمینی ساعت یازده و نیم روز یکشنبه تماس گرفتیم؛ احمد آقا گوشی را برداشتند. ما گزارش را به احمد آقا دادیم. احمد آقا بعد از ده دقیقه به ما اطلاع داد که آقای خمینی گفتند که خوب جایی را گرفتید، ادامه بدهید. (نقل به مضمون). این امر منطقی نیست، چگونه آقای خمینی روز یکشنبه ساعت یازده و نیم این اظهار نظر را کردند و عصر یکشنبه به آقای دکتر یزدی آن اظهار نظر را؟ این روایت با واقعیت ها هماهنگ نیست.­ نیاز دارد مقداری بیشتر مسأله باز شود. در این زمینه، اسنادی از اطلاعات اروپای شرقی، در سال 97 منتشر شد که در مجله اندیشه پویا چاپ شد. (اندیشه پویا، شماره 56 بهمن 1397). این اسناد نشان می­دهند که: «آقای خمینی از پیش از دیدار بازرگان با برژنسکی در الجزایر مجوز اشغال سفارت آمریکا را داده بود»

اگر این اسناد درست نباشد، باید مقامات آن را تکذیب می‌کردند. تا کنون هیچ کس این اسناد منتشرشده را تکذیب نکرده است. چون تکذیب نشده، ما به‌عنوان یک واقعیت تاریخی می­توانیم به چنین تحلیلی استناد کنیم که اشغال سفارت آمریکا با برنامه‌ریزی قبلی بوده است.

حال خود آقای موسوی خویینی ­ها چون مشاور بودند و آن صحبت را با دانشجوها می­کنند که من موافقت آقای خمینی را خواهم گرفت - عرض می­ کنم که نمی­خواهم قضاوت کنم - تحلیل این است که آقای موسوی خویینی­ ها در جریان بودند، بنابراین آقای خمینی ممکن است در جریان نبوده باشند؛ ولی احمد آقا در جریان چنین مذاکراتی بودند. این احتمال بیشتر است که به همین علت در ساعت یازده و نیم بعد از ده دقیقه جواب مثبت به آقای موسوی خویینی­ ها می­دهند که بله، آقای خمینی هم تأیید کردند و بعد احمد آقا به آقای خمینی مطرح کردند؛ آن وقت، دوشنبه آن اظهار نظر را آقای خمینی داشتند.

بنابراین، بر اساس این اسناد مشخص می­شود که آقای کیانوری، حزب توده در جریان مدیریت اشغال سفارت بوده‌اند و آن­ها در مدیریت اشغال سفارت آمریکا نقش داشتند.

 

بخش سوم پیامدهای رویداد

مسئله مهم ارزیابی پیامدها است که آیا این رویداد وابسته به رخدادهای قبل است؟ چه مقدار در آینده نقش دارد؟ آیا متأثر از مذاکرات آقای مهندس بازرگان با برژینسکی است؟ این­ها را باید بررسی کنیم.

 به نظر بنده، دو عامل اصلی در اشغال سفارت آمریکا نقش داشتند: یکی خود آمریکا است، یکی هم روسیه  شوروی، هر دو نقش کلیدی در اشغال سفارت آمریکا داشتند. آمریکا  بعد از کودتای بیست و هشت مرداد، حضور همه‌جانبه در کشور ما داشته است. تمام نیروهای نظامی و سیاسی‌شان حضور داشتند. در واقع، به‌نوعی ایران زیرمجموعه سیاست آمریکا بود. به هر حال، به رغم اینکه بعد از کودتای بیست و هشت مرداد 32 می خواستند مشروعیتی به رژیم کودتا بدهند، اما نهضت مقاومت ملی در دهه 30 ایستادگی می‌کند و مانع این هدف می‌شود. در زمان کندی سال 39، فضا نسبتا باز می­ شود؛ جبهه ملی دوم تشکیل می­ شود و نهضت آزادی ایران در اردیبهشت سال 40 تشکیل می­ شود. رویدادهای سال 40، ورود روحانیت مبارز به عرصه عمومی، ورود جنبش انقلابی و نهایتاً جنبش اجتماعی ایران در بهمن سال 57، گام بلندی برمی­دارد که آن عبور از عامل اول توسعه‌نیافتگی، استبداد سیاسی در قالب سلطنت بود.

 

 در انقلاب 57 همه ملت ایران و همه گروه­های اجتماعی حضور داشتند و با چنین هماهنگی انقلاب سال 57 شکل می­گیرد. طبیعتاً با همان گفتمانی که آقای خمینی در نوفل لوشاتو مطرح می کنند و ملت ایران هم در دوازدهم فروردین سال 58 قبل از اینکه قانون اساسی مطرح باشد، نود و هشت درصد به آن گفتمان رأی می­دهند. یعنی آزادی، جمهوریت، دموکراسی و حتی دگراندیشان مثل مارکسیست­ ها، در اظهار نظرها آزاد خواهند بود. با این چشم‌انداز، انقلاب اسلامی ایران پیروز می­شود. و حضور آمریکا در ایران قطع می­گردد.

 

 به هر حال، آمریکا منافعی راهبردی در منطقه و ایران داشته است. بگذارید من این بخش را کمی بیشتر توضیح دهم. خود من در جریان مدیریت انقلاب بودم. از همان سال‌های 54 تا 57 در قسمت­های مختلف مسئولیت مستقیم داشتم. از جمله در دیپلماسی انقلاب که نهضت آزادی ایران در همان اواخر سال 56 این تصمیم را می­ گیرد که چون بدون حذف حمایت آمریکا از رژیم شاه انقلاب نمی­توانست پیروز شود، لذا باید به نوعی بتوانیم حمایت آمریکا را کاهش دهیم یا حذف کنیم. این مذاکرات از اردیبهشت 57 شروع می­ شود. آقای مهندس بازرگان، دکتر سحابی و بنده هم نقش مترجم را داشتم. کاملاً در مذاکرات مشخص است آمریکایی­ها گام به گام هماهنگ با تقویت جنبش اجتماعی عقب‌نشینی می­کنند.

حتی زمانی هم که دکتر بختیار می ­آید، باز هم نمی خواهند عقب‌نشینی کنند. حتی می‌خواستند بختیار را هنوز حفظ کنند. ولی واقعیت­های جنبش اجتماعی ایران آن زمان به‌شکلی بود که حتی بعد از اینکه شاه در همان آبان سال 57 می­گوید «من پیام انقلاب شما را  شنیدم»، آقای مهندس بازرگان در زندان بودند. تیمسار مقدم پیش ایشان می ­روند و می‌گویند «کاری بکنید». می‌گویند «نه. دیر شده است دیگر. ایشان دیر پیام ملت ایران را شنیدند»

 

 آمریکا که منافع‌اش را در انقلاب 57 از دست می دهد بنابراین، بعد از انقلاب باید در جهت حفظ منافع خود عمل کند. این نکته را هم عرض کنم که با آن چشم‌اندازی که آقای خمینی در نوفل لوشاتو داشتند و مطالبات انسانی که انقلاب اسلامی داشت، انقلاب در سطح جهانی یک انقلاب انسانی فراگیر بود. متمایز با بقیه انقلاب­های مارکسیستی. بنابراین، در افکار عمومی جهان، جایگاهی که انقلاب اسلامی داشت برای آمریکا خیلی مهم بود که بتواند این جایگاه را مخدوش کند.

 

 در اشغال سفارت آمریکا چند سند وجود دارد که سالیوان سفیر آمریکا می‌نویسد اگر شاه را شما به آمریکا ببرید، سفارت اشغال می‌شود. ونس و کارشناسان وزارت امور خارجه آمریکا کاملاً پیش‌بینی می‌کردند که اگر شما شاه را به آمریکا ببرید، سفارت آمریکا اشغال می‌شود.کارتر هم موافق نبود که چنین کاری انجام شود و شاه به آمریکا برود. جریان خاصی در آمریکا، نئوکان‌ها، راکفلر، کسینجر و جمعی که در آن مجموعه بودند، به‌دنبال متقاعد کردن کارتر بودند که شاه را باید به آمریکا بیاوریم و این اتفاق می‌افتد.

 

 به نظر بنده، دانشجویان مستقل عمل‌کردند. به‌عنوان یک احساس دانشجویی، احساس کردند که به عنوان یک نهاد مدنی یک واکنش در آن شرایط داشته باشند، آقای دکتر یزدی به آنان گفتند، خواستید دو روز سفارت را اشغال کنید، حالا بفرمایید بیرون! دیگر خلاف قوانین بین‌اللملی عمل نکنیم که ما باید هزینه پرداخت کنیم. اما آمریکایی‌ها کاملاً گام به گام آن جریانی که این را (Provoke) می‌کرد، هدایت می‌کردند. گام به گام در اشغال سفارت آمریکا زمینه‌اش را فراهم کرده بودند که به‌دست خود ما با مسئولیت ما سفارت آمریکا اشغال شود. این یک فکت تاریخی است که کاملاً بایستی در ارزیابی خودمان مورد توجه قرار دهیم.

 

  در هر حال آنچه که اتفاق می‌افتد، پس از 444 روز این پیامد است که در آن شرایط بحرانی، توافقنامه الجزیره انجام می‌شود. آقای بهزاد نبوی در مجلس مورد ایراد قرار گرفت که آقایان چرا این کار را کردید؟ باید مجلس تصویب می‌کرد. گفت، حال دیگر چرتکه نیاندازید. تعبیر خاصی هم آقای بهزاد نبوی به‌کار بردند؛ بالاخره ما هم تخصص در این کار نداشتیم و در هر حال، نتیجه این شد که آن بیست میلیارد دلاری که ما در آمریکا داشتیم، حداقل چهار میلیارد آن توسط بانک چیس منهتن که وام گرفته بودند دریافت شد؛ مابقی هم در پی ادعاهایی که داشتند، در دادگاه بین‌المللی از ما گرفتند.

 

آنچه که مهم‌تر بود، به نظر بنده کاری است که در سفارت انجام شد، عکسهایی که از گروگان‌ها با ماسک و چشم‌بند به‌عنوان گروگان در رسانه های جهانی منتشر شد، و تبلیغات گسترده‌ای که در این زمینه انجام دادند، از جمله عواملی بود که آن جایگاه انسانی انقلاب اسلامی را کاملاً مخدوش کرد. اینکه انقلاب اسلامی به‌جای اینکه انسانی باشد، خلاف قوانین بین‌المللی عمل می‌کند. ببینید! اشغال سفارت آمریکا یک کار کاملاً غیراخلاقی بود که انجام شد.

 آیت‌الله مهدوی کنی می‌گفتند شما که آنجا هستید، حق ندارید نماز بخوانید. آنجا غصبیه و شما غاصب هستید. ببینید آقای مهدوی کنی یک روحانی و متشرع این حرف را می‌زند. به لحاظ حقوق بین‌الملل هم به همین شکل است. آقای دکتر یزدی در صحبت‌هایشان هست، شما اگر بخواهید واکنش داشته باشید، سقفش این است که روابط را قطع کنید یا کاهش دهید. از نظر دیپلماسی، راه حل‌های معقول و متداول همین است که شما سقف را کم کنید و محدودیت ایجاد کنید؛ نه اینکه، بروید سفارت را اشغال کنید. این کار غیرانسانی، غیرحقوقی و خلاف منافع ملی است. همانگونه که مهندس بازرگان گفتند، یک عمل شیطانی بود که انجام شد.

 

حالا عامل روسیه شوروی را مطرح می‌کنم. ببینید! حزب توده از بهمن ماه قبل از انقلاب تمام تجهیزات خود را با همکاری کا.گ.ب (K.G.B) به ایران آوردند و در تمام نهادها نفوذ کردند. به شکلی که بعد از انقلاب، حزب توده خود را در کنار حزب جمهوری اسلامی جبهه متحد خط امام و انقلاب معرفی می‌کرد و نهضت آزادی ایران را در کنار مجاهدین خلق به‌عنوان جبهه مقابل خط امام و انقلاب  مطرح می‌شدند.

همین حزب توده در تمام نهادها نفوذ کرد. به شکلی که در نماز جمعه‌ها شعار «مرگ بر بازرگان» داده می‌شد. در آموزش و پرورش و مدارس، شعار مرگ بر بازرگان داده می‌شد. کیانوری در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود، ما برای تداوم انقلاب و جایگزینی در جمهوری اسلامی باید نیروهای توانمند مدیریتی را که در مقابل با ما هستند، حذف کنیم. روحانیت پوسته‌ای بیش نیست، با یک ضربه حذف می‌شود. اینقدر به لحاظ تفکر، سطحی نگاه می‌کردند.

 

اما روسیه شوروی، بعد از شش هفته از این فرصت استفاده کرد و افغانستان را اشغال کرد. در طبس، آن اقدام را انجام می‌دهد و بعد در این چهار دهه، در تمام نهادها و ارگان‌های ما نفوذ می‌کنند. بعد از رخداد خرداد60 یکی از عوامل سفارت روسیه شوروی که به انگلستان پناهنده می‌شود و اسناد حزب توده را آنجا می‌برد و آن‌ها را در اختیار سفارتشان در پاکستان قرار می‌دهد. و سپس آقای حبیب الله عسگر اولادی اسناد را می‌آورند و به استناد آن اسناد، حزب توده را محاکمه می‌کنند که تعدادی از آن‌ها اعدام می‌شوند و تعدادی هم به آن سرنوشت گرفتار می‌گردند. اما عوامل نفوذی آن‌ها در سیستم جمهوری اسلامی حضور داشتند. به شکلی که این آمریکاستیزی که در هر حال بعد از اشغال سفارت رخ داده است، در این چهار دهه به صورت‌های مختلف ادامه پیدا می‌کند و به همان صورت که در ابتدا عرض کردم، امروز در شرایطی که شما در دانشگاه‌ها می‌بینید، دانشجوها را می‌بینید که در چه وضعی هستند و اساتید دانشگاه‌ها، معلمین، کارگران و به‌خصوص نسل جوانی که تمام  امیدشان را از دست داده‌اند و هیچ امیدی به آینده ندارند. اما بیگانگان الآن سوار این موج شده‌اند و دارند از این جنبش اجتماعی ایران بهره‌برداری می‌کنند در کدام راستا؟ در راستای تقابل با آمریکاستیزی و اینکه ما درکنار روسیه قرار گرفته‌ایم و در جنگ اوکراین داریم با روسیه همکاری می‌کنیم و حمایت کردیم و برجام را نتوانستیم به سرانجام برسانیم.

 

بنابراین، نقش روسیه در اشغال سفارت آمریکا و پیامد های آن را امروز شاهد هستیم. اگر این اسناد درست باشد، که من هیچ تکذیبی ندیدم، نقش اصلی را در اشغال سفارت داشته است. آقای موسوی خوئینی‌ها، جعبه سیاهی هست که هنوز اطلاعاتش را کسی نمی‌داند، واقعا چگونه است؟ ایشان می‌توانند این ابهامات را بر طرف کنند. چندبار هم از او خواسته شده، ولی چون بازگو نکردند که چگونه هماهنگ شد که دانشجوها را هماهنگ کردند تا سفارت اشغال شود و شرایطی فراهم کردند که آقای خمینی آن اظهار نظر را بکنند و به تحریک آمریکاستیزی که خلاف منافع ملی است ما امروز شاهد باشیم. وضع اقتصادی، معیشت ما و جایگاهی که جمهوری اسلامی در منطقه  و در جهان دارد و این مصوبه‌هایی که می‌بینید در مجموع سازمان ملل در اروپا دارد علیه جمهوری اسلامی انجام می‌شود، به نظر من این‌ها تمام پیامدهایی است که می‌تواند از نظر سیاسی بعد از اشغال سفارت آمریکا، به‌خصوص حالا که بحث جنگ تحمیلی است، که تمام قرائن نشان می‌دهد که جنگ تحمیلی هم بعد از هشت سال این (Provocation) است که تمام بنیه اقتصادی ما، انسانی ما، اخلاقی ما را این هشت سال گرفت.

 

 جمع‌بندی رویداد 

جمع‌بندی این است که در هر حال در اشغال سفارت آمریکا بازنده اصلی ملت ایران بود، انقلاب اسلامی را در سطح جهانی بی‌اعتبار کرد و آن توسعه ملی که مورد نظر بود که ما بعد از انقلاب بتوانیم حالا که گام اول را برداشتیم، استبداد سلطنتی رفته است، بتوانیم زمینه توسعه همه‌جانبه را فراهم کنیم، در واقع از ملت ایران گرفته شد.

امروز کاملاً در چهار دهه شواهد و قرائنش را به خوبی می‌بینیم، مهندس بازرگان یک صحبت تاریخی دارند همان اوایل انقلاب که تفاوت دیدگاه‌شان را با آقای خمینی مطرح کردند. می‌گفتند ما باید اسلام را برای ایران بخواهیم در مقابل دیدگاهی که ایران را برای اسلام می‌خواست؛ تا این ارزش‌های معنوی جامعه ما را بسازد، و به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و توان‌مندی که پیدا می‌کند آن وقت انقلاب اسلامی برای بقیه کشورها الگو شود.

 

 

*بخش هایی از سخنرانی محمد توسلی در نشست علمی در پژوهشکده امام خمینی- 11 بهمن 1401

 

 

 

 

 

 

 

 

No comments:

Post a Comment