Wednesday, August 10, 2016

دولت موقت،دولت دوران گذار بود!

گفت و گو با مهندس محمد توسلی، پیرامون بازخوانی نهضت آزادی
نهضت آزادی ایران از جمله سازمان های سیاسی است که در تاریخ معاصر ایران فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است و اختلاف نظر در مورد این گروه سیاسی که این روزها پنجاه و سومین سالگرد حیات خود را پشت سر می گذارد فراوان است.در مصاحبه هایی با مهندس محمد توسلی دبیر سیاسی نهضت آزادی و مهندس عباس سلیمی نمین ، پژوهشگر مسائل تاریخی به بازخوانی نهضت آزادی ایران پرداختیم.

مهندس محمد توسلی از اعضای قدیمی و سرشناس نهضت آزادی ایران است. او در دو سال بعد از انقلاب  شهردار تهران بود. به مناسبت پنجاه و سومین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران با وی به گفتگو نشستیم و سعی کرده ایم مهم ترین مقاطع نهضت آزادی را مورد بررسی قرار دهیم.مصاحبه با مهندس توسلی در یکی از روزهای بهار امسال در منزل شخصی وی انجام شده است.
 
                    
در اردیبهشت ماه سال 1340 نهضت آزادی ایران اعلام موجودیت کرد و طیفی از دینداران تحصیلکرده همانند مرحوم مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی در راس بنیانگذاران این گروه قرار داشتند.به نظر شما دلیل تاسیس نهضت آزادی در آن سالها چه بود؟

بنیان گزاران نهضت آزادی ایران دراردیبهشت سال چهل، از دو دهه قبل از آن، در راستای گفتمان عالمان دینی عصر مشروطیت چون آخوند خراسانی و نائینی و دغدغه های سید جمال اسدآبادی و همچنین تحلیل شرایط اجتماعی اوائل دهه بیست، فعالیت فرهنگی – اجتماعی خود را آغاز کردند. بعد از کودتای سال 32 در پایه گزاری نهضت مقاومت ملی مشارکت داشتند و در فضای سیاسی سال 1340 که جبهه ملی دوم تشکیل شد در راستای تحلیل کادرهای نهضت مقاومت ملی برای هویت تشکیلاتی بخشیدن به فعالان  سیاسی مسلمان  به ویژه دانشجویان نهضت آزادی ایران را تاسیس کردند. مهندس بازرگان در سخنرانی خود در جلسه اعلام تاسیس نهضت به دلائل تاسیس نهضت پرداخته و ضمن تشریح سوابق تاریخی 2500 ساله استبداد که "چرا ایرانی ها از احزاب گریزانند" ، به "مشکلات خطیر" فعالیت حزبی در ایران اشاره میکنند و نهایتا تاکید می کنند که " با همه آن مشکلات و خطرات و ابهام ها باز وظیفه ملی و فریضه دینی حکم می کند" که وارد گود سیاست بشویم.   

مرحوم مهندس بازرگان در جلسه معروف دادگاه نظامی که به عنوان متهم حاضر شده بودند سخنی گفتند که در تاریخ معاصر ایران ماندگار شد.ایشان نقل به مضمون گفته بودند: این آخرین گروهی است که به صورت قانونی و در چارچوب قانون اساسی حاضر به فعالیت سیاسی است و از این پس باید شما(رژیم پهلوی) منتظر گروه هایی باشید که رو در روی رژیم قرار میگیرند و تمایلی به فعالیت های قانونی ندارند.به نظر شما دلیل این سخنان مرحوم مهندس بازرگان چه بود و چرا نهضت تمایل داشت در چارچوب قانون اساسی فعالیت نماید؟

هدف اصلی مهندس بازرگان و سایر همفکران ایشان همان گونه که در مرام نامه نهضت آزادی آمده است اصلاح و تقویت زیر ساخت های فرهنگی – اجتماعی و رفع موانع توسعه کشور بوده است. این تلاش ها ابتدا با راهبرد "بازگشت به قرآن" و زدودن خرافات و پیرایه های تاریخی آغازو سپس به مقابله با فرهنگ و نمادهای فرهنگ دیرین استبدادی پرداخته اند.این تلاشها همواره متکی به "مبادی عالیه دین مبین اسلام" و "قوانین اساسی ایران و "اعلامیه جهانی حقوق بشر" بوده است. بر این پایه خط مشی فعالیت نهضت برای اجرای این برنامه همواره "قانونی ، علنی و مسالمت آمیز" بوده است. زیرا این گونه برنامه ها بایستی با عقلانیت ، تدریجی و در محیطی آرام و مسالمت آمیز صورت گیرد. اما متاسفانه رژیم استبداد  پهلوی بعد از 15 خرداد سال 42 این تلاش های قانونی را بر نتابید و سران و فعالان نهضت آزادی  را محاکمه و زندانی کرد و نسل جوان با استفاده از تجربه جهانی آنروز دست به مبارزه مسلحانه و قهر آمیز زد که موجب تحمیل هزینه های بسیار سنگین انسانی و اجتماعی به کشور شد.

اماخب چند سال بعد در سال 1344 سازمانی به نام مجاهدین خلق ایران از دل نهضت آزادی بیرون آمد که کاملا مشی مسلحانه داشت و معتقد بود که تنها راه مبارزه با رژیم روش مسلحانه است!

بله.بعد از سرکوب مردم در 15 خرداد سال 42 و جو خفقان حاکم، نسل جوان مبارز، اعم از مسلمان یا مارکسیست ، با استفاده از تجربه جهانی برای تحول به دنبال خط مشی مسلحانه رفتند. جوانان عضو نهضت نیز از این قاعده مستثنی نبودند و خود مستقل از رهبری و خط مشی نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق اولیه  را پایه گزاری کردند که، به رغم هزینه های اجتماعی آن، نقش موثری در شکستن جو رعب و و حشت استبداد شاهنشاهی و تقویت جنبش اجتماعی ایران داشتند.

نظر رهبران نهضت در مورد روش اعضای مجاهدین خلق چه بود؟

رهبران نهضت در دوره سازماندهی و عملیات مجاهدین خلق اولیه  فاقد تشکیلات بودند که بطور رسمی بتوانند در این مورد اظهار نظر کنند.  بنیانگذاران سازمان به ویژه  حنیف نژاد، سعید محسن و بدیع زادگان بصورت خصوصی با بعضی از رهبران نهضت ارتباط داشتند. این ارتباط با آیت الله طالقانی و مهندس سحابی بیشتر و نزدیک تر بود. در خارج کشور نیز با دکتر ابراهیم یزدی و دکتر چمران بعد از سال 50 ارتباط داشتند. در مورد اصل مبارزه مسلحانه در مقابل رژیم استبداد شاهنشاهی ونشان دادن چهره واقعی شاه به عنوان نماد استبداد نه تنها اختلاف نظری بین  رهبران  نهضت آزادی وجود نداشت بلکه همه جریان های اسلامی از عملیات آن ها دفاع و پشتیبانی تدارکاتی می کردند. اما به لحاظ برخی از مبانی ایدئولوژی سازمان مانند جزوه شناخت و اقتصاد به زبان ساده رهبری نهضت به ویژه مهندس بازرگان هماهنگ نبودند و در جلسات خصوصی نقد و عدم رضایت خود را ابراز کردند. اما بعد از انقلاب مخالفت  صریح نهضت آزادی ایران با خط مشی سازمان در بیانیه ها و قطعنامه های کنگره های سالانه تا سال 88 اعلام  شده است.

یکی از نکات جالب توجه در مورد نهضت آزادی شرکت آیت الله طالقانی در تاسیس این سازمان سیاسی است.چطور یک روحانی مبارز در تاسیس یک سازمان سیاسی که اکثر مطلق آنها تحصیلکرده های دانشگاهی بودند نقش و همکاری داشته است؟

زمینه های خانوادگی و تحلیل و درد مشترک، آنان را در کنار هم قرار داد. مرحوم آیت الله طالقانی در اندیشه و گفتمان اختلافی با سایر موسسین و اعضای نهضت نداشت، در عمل نیز همه آن‌ها اصول کار جمعی را پذیرفته بودند و تصمیمات سیاسی به صورت جمعی و دموکراتیک اتخاذ می‌شد. اما طالقانی، بازرگان و سایر پیشگامان و صاحبنظران نهضت در کارهای پژوهشی و رفتار اجتماعی خود رویکرد و سبک خاص خود را به طور طبیعی دنبال می‌کردند.رویکرد آیت الله طالقانی در «پرتویی از قرآن» با بازرگان در «سیر تحول قرآن» و «بازگشت به قرآن» متفاوت است اما هر دو در راستای هدف واحدی که‌‌‌ همان معرفی آموزه‌های قرآنی به زبان روز و مورد نیاز نسل جوان است صورت گرفته است. 

گویا آیت الله طالقانی با مهندس بازرگان در نحوه برخورد با اعضای مجاهدین خلق نیز اختلاف نظر داشتند؟

بله.اختلاف روش برخورد بازرگان و طالقانی با مجاهدین خلق اولیه ناشی از رویکرد آنان با مسایل ایدئولوژیک سازمان بوده است. مهندس بازرگان با مبانی اندیشه آنان که بعضا برگرفته از ادبیات مارکسیستی بود  موافق نبود؛ اما طالقانی به نظر می‌رسد با آگاهی از اینگونه اختلاف نظر‌ها بیشتر اهل تساهل و مدارا بود و با توجه به اعتقاد و اعتمادی که به مبانی قرآن و فطرت پاک این جوانان داشت تلاش می‌کرد با حفظ ارتباط با آنان از انحراف آنان جلوگیری کند. 

یکی از انتقاداتی که همیشه مرحوم مهندس بازرگان نسبت به روحانیت مطرح می کردند این بود که روحانیت خیلی به سیاست و ظلم های رژیم پهلوی کاری ندارد و به نوعی نقش خنثی دارد اما بعد از وقایع سال 1342 و قیام امام خمینی(ره) ظاهرا شاهد نزدیکی افکار امام و اعضای نهضت در آن برهه از زمان هستیم.آیا این صحیح است؟

روش مهندس بازرگان و سایر همکاران ایشان با روحانیت، به رغم اختلاف نظر هائی که داشته اند، در سال های قبل از انقلاب همواره تعالی بخش و مشفقانه بوده است.به عنوان نمونه می توان  به این تعامل پس از مخالفت مراجع قم با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در سال 41 اشاره کرد که در کتاب نهضت امام خمینی جلد اول گزارش شده است. بطور طبیعی در حوادث 15 خرداد و رویدادهای بعد تا پیروزی انقلاب نیز این تعامل در خارج کشور و در داخل در مدیریت انقلاب و پذیرش مسئولیت های سنگین و در دوره انتقال نظام این نگاه وجود داشته است.

کمی سریعتر جلو برویم و برسیم به آستانه انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 .زمزمه هایی در آن ایام شنیده میشد که قرار است مرحوم مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت انتقالی(موقت) معرفی شوند.به نظر شما چرا امام خمینی (ره) مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر معرفی کردند؟

ایشان از سالها قبل با مهندس بازرگان آشنا بودند و نوع تفکرات و بینش و منش ایشان را نیز می شناختند و به همین دلیل اعضای شورای انقلاب به ویژه مرحوم استاد مطهری ایشان را به عنوان نخست وزیردولت موقت  پیشنهاد کردند و ایشان نیز تصویب کردند.بعلاوه  در آن شرایط بحرانی فرد دیگری نبود که بتواند این مسئولیت خطیر دوران انتقال را بر عهده بگیرد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود اینگونه بیان کرده اند،زمانی که بحث نخست وزیری مهندس بازرگان مطرح شده بود و قرار بود ایشان معرفی شوند خدمت امام خمینی(ره) رفته اند و گفته اند اگر ما هم تشکیلات سیاسی داشتیم و یک گروه منسجم بودیم می توانستیم دولت را در دست بگیریم و به نوعی با همین استدلال هم اجازه تاسیس حزب جمهوری اسلامی را از امام خمینی(ره) گرفتند.به نظر شما آیا واقعا اگر تشکیلات منسجم تری در کشور وجود داشت که مورد تائید امام (ره) هم بود امکان نداشت نخست وزیری و دولت به آن گروه برسد؟

در شرایط خفقان سال های قبل ازانقلاب امکان شکل گیری احزاب سیاسی مستقل وجود نداشت چه برای روشنفکران دینی و چه روحانیت و جریان اسلام سنتی. همان گونه که توضیح داده شد نهضت آزادی ایران چند دهه سابقه فعالیت فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی  داشت و به رغم توقف فعالیت تشکیلاتی آن در سال های میانی دهه چهل کادر های آن در سطوح نهاد های فرهنگی و اجتماعی فعال بوده و در عرصه مدیریت دستگاه های اجرائی سابقه داشتند. به همین دلیل در سال های 56 و 57 مسئولیت مدیریت انقلاب را چون کمیته راه اندازی نفت و اعتصابات و راهپیمائی ها بر عهده داشتند. در مورد سایر  گروه ها ئی که مورد تایید رهبری انقلاب بودند چنین ظرفیتی وجود نداشت.اما  حزب جمهوری اسلامی  که شما اسم بردید و متشکل از روحانیون، هیئت های موتلفه و دو جریان دیگر با مواضع سیاسی  متضادی بودند و بعد از پیروزی انقلاب اعلام تاسیس کردند، ظرفیتی برای تقبل مسئولیت مدیریت دوره انتقال را نداشتند. اما مهندس بازرگان و وزرای دولت موقت عموما سابقه مدیریت در سال های قبل از انقلاب داشتند.  مهندس معین فرسابقه مدیریت در سازمان برنامه داشت، مهندس کتیرائی و مهندس صباغیان در وزارت مسکن، مهندس طاهری در وزارت راه. خود بنده که شهردار تهران شدم سالها کار اجرایی کرده بودم و با فضای مدیریت شهرداری بیگانه نبودم. اما کدام یک از انقلابیون آن زمان تجربه کار مدیریت اجرایی داشت که بتواند مسئولیت دوران انتقال را بعهده بگیرد؟

در واقع از نظر شما دولت موقت دولت دوران گذار بود.درست است؟

بله، نتیجه واقعیت ها همین گونه بود. در واقع دولت موقت عملا نقش یک دولت انتقالی از شرایط قبل از انقلاب به شرایط بعد از انقلاب را بر عهده داشت و توانست این مسئولیت خطیر را به خوبی انجام دهد.

برخی معتقدند بازرگان و دولتش، همخوانی لازم را با شرایط روزهای اولیه انقلاب را نداشت و در نتیجه، انتخاب مناسبی نبود.

بله، برخی این عقیده را دارند و می‌گویند که مهندس بازرگان با شخصیت متعادل و اصلاح‌طلبی و سیاست گام به گامی که داشت با گفتمان انقلابی آن روز  تناسب نداشت و فردی باید به‌عنوان نخست وزیر انتخاب می‌‌شد که از روحیه انقلابی برخوردار باشد. به نظر من این قضاوت واقع بینانه نیست زیرا اعضای شورای انقلاب و رهبری انقلاب کاملا با خصوصیات مهندس بازرگان آشنا بودند و با آگاهی کامل این انتخاب را انجام دادند. واقعیت ها نشان می دهد که، آن زمان، گزینه دیگری جز ایشان برای مدیریت دوره انتفال وجود نداشت که بتواند حمایت روشنفکران و روحانیت و قاطبه فعالان سیاسی را داشته باشد و توان مدیریت و جلب همکاری مدیران با تجربه را داشته باشد. به نظر بنده همه گروه هائی که به دنبال قدرت بودند به ویژه حزب توده و مجاهدین خلق و طیف گروه های چپ با مطرح کردن شعار "تداوم انقلاب" در رسانه ها که بطور انحصاری در اختیارشان بود با مطرح کردن مطالبات شعاری زود هنگام که مثلا مشکل مسکن باید سه ماهه حل شود! دولت موقت را غیر انقلابی ، لیبرال  و سازشکار توصیف می کردند تا خود جایگزین دولت و مدیریت انقلاب شوند و به اهداف خود نائل شوند!  در حالی که مهندس بازرگان و همکاران ایشان می دانستند که تغییرات وتحول مطلوب بایستی با برنامه ریزی، عقلانیت و به تدریج صورت گیرد. کار تخریب می تواند سریع و انقلابی ! باشد اما سازندگی و تحول نیاز به برنامه ریزی و زمان بندی است که با سیاست "زور و زود" سازگار نیست. واقعیت این است که مهندس بازرگان در منش لیبرال و دموکرات بود اما در بینش انقلابی.

اما منتقدین، دولت موقت را دولتی برخاسته از نهضت آزادی عنوان می‌کنند.

خیر، فقط حدود یک سوم اعضای دولت موقت سابقه عضویت نهضت آزادی داشتند اما بر اساس تعهدی که از آنها گرفته شد در دوره مسئولیت فعالیت حزبی نداشتند و بقیه وزرا از سایر گروه های اجتماعی بودند که بعضا با نهضت آزادی اختلاف سلیقه سیاسی داشتند اما در دو لت با هم همکاری داشتند. بنا براین دولت موقت دولت منتخب نهضت آزادی ایران نبود بلکه دولت منتخب شورای انقلاب و آیت الله خمینی رهبر فقید انقلاب بود.

چطور ایشان به‌عنوان یک سیاست‌مدار، مشکلات را پیش‌بینی نکرد؟

 با نگاهی به یادداشت‌ها و گفت‌و‌گوهای مهنس  بازرگان در دوره نه ماهه دولت موقت، که به همین عنوان هم چاپ و منتشر شده است،  می‌توان به این نتیجه رسید که ایشان  با آگاهی ازمسائل و مشکلات، مسئولیت نخست‌وزیری دولت موقت را قبول کرد. بازرگان قبول مسئولیت کرد چون گزینه دیگری را نمی‌دید که بتواند کار مهم انتقال را به سرانجام برساند. وی در همان مدرسه علوی در سخنان کوتاهی در پاسخ به حکم امام، نظرش را این‌گونه آورده است که "...تشکر از ملت ایران می کنم که آیت الله مکرر تصریح فرموده اند که به نام ملت، همصدای با ملت و برای ملت گامها و صداهای خود را برداشته اند و بلند کرده اند" این نشان می‌دهد که بازرگان مطابق اصل پنجاه و ششم قانون اساسی رأی ملت را منشأ قدرت می دانست و با وجود اختلاف نظرهای طبیعی که وجود داشت، حکم نخست وزیری را قبول کرد. او درطول 9 ماه با تدبیر مسأله مهمی چون انتقال را انجام داد و در حالی ازمسئولیت دولت موقت استعفا داد  که جمهوری اسلامی مستقر شده بود

ظاهرا برخی از نزدیکان بازرگان، مخالف نخست وزیری او بودند؟

بله، کسانی که با خصوصیات مهندس بازرگان آشنایی داشتند از جمله آیت الله طالقانی، در آن شرایط، مخالف پذیرش این مسئولیت بودند. اما این مخالفت ها نتوانست در اراده خدمت‌گزاری بازرگان و قبول مسئولیت در آن شرایط خطیر تاریخی تأثیری بگذارد. امروز منش و بینش او الگوئی فرا روی نسل جدید برای رویاروئی با چالش های مسائل داخلی و خارجی است.

این شرایط می‌تواند دلیلی بر اشتباه بازرگان در قبول مسئولیت عنوان شود؟

هرگز! بازرگان با شناختی که از تاریخ ایران و مسائل اجتماعی دوران انقلاب داشت ، نمی‌توانست در آن مقطع از قبول مسئولیت شانه خالی کند و در آینده به اتهام عافیت طلبی پاسخگوی عواقب این تصمیم باشد. به نظر بنده اگر مهندس بازرگان قبول مسئولیت نمی کرد، با توجه به حضور گسترده نیروهای مسلح چپ، رخدادهائی نظیر وضعیت افغانستان، تجزیه و آشوب های داخلی دور از ذهن نیست.

یک مطلبی هم در مورد نخست وزیری آقای بازرگان مدتی قبل از طرف آقای علی مطهری و خانوادشان مطرح شد.فرزند آقای مطهری بیان کردند که مرحوم مطهری شب قبل از شهادت این نظر را مطرح کرده بودند که همین امروز و فرداست که آقای بازرگان را برشان داریم!و به این علت فعل جمع به کار بردند که امام خمینی(ره) هم معتقد بودند آقای بازرگان باید از نخست وزیری برداشته شوند و مرحوم مطهری و امام از آقای بازرگان ناراضی بودند.آقای کتیرایی در مصاحبه با نشریه نسیم بیداری شماره 47 این مطلب را تکذیب کردند و بیان داشته اند که هیچ کس از ایشان به آقای مطهری و مهندس بازرگان نزدیکتر نبوده است، و اصلا مرحوم مطهری چنین نظری درباره آقای بازرگان نداشته اند.نظر شما در این باره چیست؟

این موضوعی  که شما از قول آقای علی مطهری نقل کردید بسیار بعید است که صحیح باشد.همانگونه که حتما مطلع هستید شبی که مرحوم مطهری به شهادت رسیدند در منزل آقای مهندس سحابی در جلسه "متاع" که از سال 1334 تاسیس شده بود حضور داشتند و این نشان میدهد  که چه رابطه نزدیکی میان مهندس بازرگان و یاران ایشان با شهید مطهری برقرار بوده است و آقای کتیرایی هم همان طور که شما از ایشان نقل کردید حقیقتا رابطه نزدیکی هم با آقای مطهری داشته اند و هم با آقای مهندس بازرگان و یقینا حرف ایشان مستند است.

خوب اما آقای دکتر مطهری فرزند مرحوم مطهری هستند و رابطه نزدیکی هم با ایشان داشته اند و یقینا صحبت های ایشان بی پایه و اساس نیست.

بله همین طور است اما خوب ممکن است مطلب طور دیگری گفته شده و در ذهن ایشان اینگونه تلقی شده باشد. دقت بفرمائید نه تنها در اوائل اردیبهشت سال 58 شورای انقلاب به فکر برکناری مهندس بازرگان و دولت موقت نبوده است بلکه حتی بعد از چند بار استعفا نهایتا استعفای 14 آبان ماه  سال 58 را نیزابتدا شورای انقلاب و رهبر فقید انقلاب آماده پذیرش آن نبودند، زیرا هنوز آمادگی قبول مسئولیت را نداشتند. شاید اگر متن استعفای دولت موقت از رادیو پخش نشده بود و شورای انقلاب در مقابل عمل انجام شده قرار نگرفته بود باز هم از پذیرش این استعفا خود داری می شد.

به عنوان سوال آخر،رابطه مرحوم مهندس بازرگان با استاد مطهری نزدیکتر بود و یا با مرحوم طالقانی؟برخی ها مدعی هستند که رابطه مهندس بازرگان با استاد مطهری عمق بیشتری داشته است.آیا این نظر صحیح است؟

این سوال حقیقتا جواب ساده ای ندارد.نمی شود قطعی نظر داد که مرحوم بازرگان با استاد مطهری رابطه نزدیک تری داشته اند یا با مرحوم طالقانی.اما یک نکته ای را باید اشاره کنم و آن این است که مهندس بازرگان با آقای مطهری از حدود سال 34  رابطه فرهنگی اجتماعی و دوستانه داشتند اما با مرحوم طالقانی از سال 20 هم رابطه دوستانه و فعالیت های فرهنگی اجتماعی داشتند و هم فعالیت های سیاسی. و این تفاوت رابطه مهنس بازرگان با آقایان طالقانی و مطهری است.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

موفق باشید

منبع :  سایت شفاف - 17 تیر 93 ( سید مهدی دذفولی )

No comments:

Post a Comment