متن سخنرانی مهندس محمد
توسلی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه عکسهای کمتر دیده شده آیت الله طالقانی درخانه
هنرمندان ایران، 30 مهر 1404:
مجری
برنامه:
عرض
سلام و خیر مقدم دارم خدمت شما همراهان گرامی، مهمانان بزرگوار، مقدمتان را در
نشست افتتاحیه نمایشگاه عکسهای کمتر دیده شده از آیت الله طالقانی به نمایندگی از
مجتمع فرهنگی آیت الله طالقانی گرامی میدارم.
امروز 30 ام مهرماه سال
1404 خورشیدی، چهل و هفت سال بعد از آبان سال 57، که مرحوم آیت الله طالقانی در
واقع برای آخرین بار از زندان رژیم پهلوی آزاد شدند، این نمایشگاه برگزار میشود تا
شاید به مدد تصاویر کمتر دیده شده آیت الله طالقانی فرصت و مجالی دست بدهد برای
مرور دوباره ای بر تاریخ آن مقطع از کشورمان. آن هم در روزگاری که تاریخ ما از هر
دو سمت روایتگری تاریخ با تحریف و با واژگونه نمایی مواجه هست.
امید آن دارم مباحثی که
امروز در این نشست مطرح خواهد شد دریچهای را به روایتهایی واقعیتر از تاریخ باز
نماید و در عین حال فرصتی را فراهم بکنیم که رویدادهای تاریخی و شخصیتهای تاریخی
را در ظرف زمان و مکان خودشان بتوانیم بشناسیم و تحلیل کنیم و احیاناً اگر جایی
خودمان را صاحب صلاحیت میدانیم قضاوت کنیم.
در این نشست در خدمت
بزرگوارانی چون، جناب آقای مهندس محمد توسلی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، از شاگردان و یاران نزدیک آیت الله
طالقانی و این را هم محض یادآوری نسبت خودشان با تحولات بعد از انقلاب بگویم که
آقای مهندس توسلی نخستین شهردار تهران بعد از انقلاب بودند و همچنین آقای دکتر
داریوش رحمانیان از محققان و دانشمندان تاریخ و سردبیر مجله مردمنامه هستیم.
در ابتدای بحث در خدمت
جناب آقای مهندس توسلی خواهیم بود که به روایتهای شخصی و مروری تاریخی بر زندگی و
تحولات حول شخصیت آیت الله طالقانی به ویژه در مقطع هشتم آبان 57 تا روز تلخ و غم
انگیز 19 شهریور 58 که مرحوم طالقانی چشم از جهان فروبست، بپردازیم. آقای مهندس
توسلی در خدمت شما هستیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدا
تشکر میکنم از خانواده و مجتمع طالقانی که چنین فرصتهایی را فراهم میکنند که سوابق
این شخصیتهای تاریخی مطرح شوند، بهخصوص برای
نسل جوان امروز جامعه ما که نیاز هست با این پیشینه آشنا شوند.
زندهیاد آیتالله
سیّدمحمود طالقانی از فرزندان انقلاب مشروطه هستند و از همان شهریور1320 در کنار
مهندس بازرگان و دکتر سحابی، نقش مؤثری در تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه ما
داشتند. مرور سوابقشان در دهه 20، 30، 40، 50 و خدمات ایشان، آگاهی بخشی هایشان،
زندانهایشان و تبعیدهایشان بسیار آموزنده است.
اما آنچه که امروز در
این برنامه قرار است مطرح شود، تمرکز بر کارنامه و عملکرد ایشان بعد از آزادی از
زندان، آخرین زندان ایشان در هشتم آبان سال 57 است. فقط اشاره میکنم که این زندان
ایشان در سال 54 که 10 سال محکوم شدند، به خاطر اتهام همکاری و کمک به سازمان
مجاهدین خلق بود.
با توجه به
محدودیت زمان، کوشش میکنم به رخدادهای تاریخی مهم بعد از آزادی ایشان اشاره کنم:
اطلاع
داریم که آقای خمینی در 14 مهرماه 57 از نجف به نوفل لوشاتو میروند و مهندس
بازرگان 29 مهرماه (57) به دیدار آقای خمینی میروند. بنابراین در هشت آبان مهندس
بازرگان در ایران نبودند. در آن شرایط تاریخی که بعداً توضیح خواهم داد، ضرورتاً با
پیگیریهایی که مقامهای امنیتی میکنند و با موافقت شاه، آقای طالقانی و آقای
منتظری از زندان آزاد میشوند. در شرایط آبان 57 فضای جامعه کاملا متحول شده بود.
جنبش اجتماعی ایران بعد از سال 54 که حرکتهای مسلحانه عملا سرکوب شده بود، تحولات
زیادی رخ داده است. ازجمله در سال56، جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر تشکیل میشود
که نقش مؤثری در باز کردن فضای سیاسی و آزادی زندانیان، در پی ارتباطی که با
سازمانهای حقوق بشری، داشت. یکی دیگر از رخدادهای مهم، دیپلماسی انقلاب است که از
اردیبهشت 57 آغاز میشود و مذاکراتی که مهندس بازرگان و دکتر سحابی با مقامات سفارت
آمریکا داشتند. بطور خلاصه در آخرین جلسه
نهضت آزادی ایران در اواخر سال 1356، نهضت آزادی به این جمعبندی رسید که اگر ما
نتوانیم حمایت آمریکا را از شاه برداریم، امکان ندارد که این فرایند گذار از
استبداد سلطنتی به نتیجه برسد، در شرایطی که تمام نیروهای نظامی، اقتصادی و سیاسی
آمریکا در ایران حضور و سلطه داشتند. در این راستا بود که دیپلماسی انقلاب انجام
شد که خود داستان دیگری است و تأثیراتی که در مناسبات و مذاکراتی که در سطح حقوق
بشر جهانی و با سران ارتش انجام شد، نهایتاً شرایط برگزاری راهپیمائی تاسوعا فراهم
شد که اولین رخدادی است که مرحوم طالقانی در آن حضور داشتند، این راهپیمایی حدود
دو سه ماه قبل برنامهریزی شده بود و نیروهایی در ستاد آن حضور داشتند و خود من هم
افتخار داشتم که بعنوان مسئول تبلیغات در آن ستاد مشارکت داشتم.
پس از
آزادی آیتالله طالقانی به ایشان اطلاع داده شده بود که قرار است در روز تاسوعا که
روز حقوق بشر هم هست در نوزدهم آذرماه یک چنین برنامهای برگزار شود. دفتر ایشان
اطلاع دادند که آقای طالقانی از همان پیچ شمیران راهپیمایی را آغاز خواهند کرد،
این هماهنگی هم صورت گرفت تا مهندس بازرگان و دکتر سحابی به اتفاق آقای طالقانی با
هم در راهپیمایی شرکت کنند. این مهم است. عکسهای آن دوران را ببینید، می بینید که
هر سه نفر با هم هستند و در این راهپیماییها نقش کار جمعیشان را در آن جا نشان
میدادند که ما با هم هستیم. این راهپیمایی نقش مؤثری داشت به طوری که در روز
تاسوعا شاید 500 - 600 هزارنفر حضور پیدا کردند اما در روز بعد، در راهپیمایی
عاشورا، نزدیک دو میلیون نفر شرکت کرده بودند. بررسی مجموعه شعارها و سخنرانیها و
اقدامات، خارج از ظرفیت زمان ما هست.
اشاره کنم که راهپیمایی
تاسوعا و عاشورا در واقع رفراندومی بود در مقابل رژیم استبداد سلطنتی؛ که ما رژیم
استبداد سلطنتی نمیخواهیم، ما به دنبال همان مطالبات مردم در انقلاب مشروطه هستیم
که آقای خمینی هم در نوفل لوشاتو مطرح کرده بودند، ما دنبال آزادی هستیم، ما دنبال
جمهوریت هستیم، دنبال آزادی دگراندیشان هستیم و دنبال استقلال کشور هستیم. در این
شرایط جامعه مذهبی ما آقای خمینی را بعنوان رهبری انتخاب کردند تا مطالبات تاریخی
ملت ایران بتواند محقق شود. بنابراین این اولین حضور اجتماعی طالقانی است.
حضور دوم ایشان که مؤثر است، در شورای انقلاب
است. وقتی که مهندس بازرگان در نوفل لوشاتو با آقای خمینی مذاکره کردند، خود آقای
خمینی خواستند که ما میخواهیم مدیریت انقلاب در داخل تشکیل شود شما افرادی را
معرفی کنید. مهندس بازرگان افرادی را هم به لحاظ شخصیتهای سیاسی و هم از روحانیون
پیشنهاد کردند. طبیعی است که در مهرماه، آقای طالقانی و آقای منتظری که در زندان
بودند جزء لیست نباشند. بعدها که آقای طالقانی آزاد شدند، بلافاصله در منزل ایشان
نمایندگان گروههای مختلف شرکت کردند که در اسناد تاریخی اسامی آنها هست. به آقای
خمینی گزارش دادند که آقای طالقانی عملًا یک شورای انقلاب در تهران تشکیل دادهاند
و موازی عمل میکنند. بلافاصله گفتند که حتماً از ایشان دعوت کنید که عضو شورای
انقلاب و رئیس آن باشند، چنین تدبیری آقای خمینی همیشه در تمام مراحل برای هموار
کردن آن نگاه راهبردی خودشان داشتند. این کار انجام میشود. بنابراین طالقانی عضو
شورای انقلاب میشوند. طبق حافظه من ایشان خیلی مؤثر در جلسات شورای انقلاب شرکت نمیکردند. عملًا مرحوم مطهری جلسات شورای
انقلاب را اداره میکردند. اما بعد از 11
اردیبهشت 58 که مرحوم مطهری ترور میشوند، ایشان ریاست شورای انقلاب را تقبل و
جلسات را اداره میکنند.
نکته دیگری که لازم است
اینجا اشاره کنم، قبل از اینکه آقای خمینی به ایران بیایند، آقای طالقانی پیامی
برایشان فرستادند. که من از شما میخواهم قبل از اینکه به ایران بیایید، پیامی را
به جامعه بدهید که همه مورد عفو قرار خواهند گرفت. استناد آقای طالقانی به همان
جمله معروف «انتم الطلقاء» است که پیامبر اسلام قبل از ورود به مکه ابراز داشتند که حتی ابوسفیان با
آن سوابقی که داشته، میگوید مورد عفو قرار میگیرند. ولی متأسفانه آقای خمینی به
این توصیه آقای طالقانی توجه نکردند و پیامدهایش، شرایطی هست که همه شاهد بودهایم.
اما وقتی
12 بهمن آقای خمینی به ایران آمدند، همین ستاد برگزاری مراسم که خود بنده افتخار
داشتم مسئول تبلیغات آن ستاد باشم، همه شخصیتها در مهرآباد حضور داشتند برای
استقبال از آقای خمینی. جمعیت کثیری از جامعه حضور داشتند. برنامه ای که ما پیشبینی کرده بودیم، اینگونه بود که آقای
طالقانی خیر مقدم بگویند به آقای خمینی، آنقدر فضا شلوغ بود که امکانپذیر نشد. اصولا
برنامهها جور دیگری انجام شد که حالا جزئیاتش را من نمیخواهم وارد شوم.
اما در 14
بهمن جلسه شورای انقلاب تشکیل میشود برای انتخاب نخست وزیر دولت موقت. همه به
اتفاق، شاید یک نفر موافق نبوده، ولی به اتفاق از آقای مهندس بازرگان میخواهند که
دولت موقت را بپذیرند. آقای طالقانی ناراحت میشوند. میگویند نپذیرید این مسئولیت
را، من با روحانیت آشنا هستم و آنها اهل صفا نیستند و کلمات خاصی که به کار برده بودند، موافق نبودند.
آقای مهندس بازرگان از جمع میخواهند که به من فرصت بدهید. قبول نمیکنند. مهندس
بازرگان یک مقداری ناراحت میشوند. میگویند شمر هم به امام
حسین یک شب فرصت داد. شما هم یک شب فرصت دهید. آقای خمینی هم میخندند و میپذیرند.
آقای مهندس بازرگان، هماتطور که در خاطراتشان آمده، که یک شب واقعاً تأمل میکنند،
میبینند اگر ایشان این مسئولیت را نپذیرند، هیچکس قادر نیست این دوران گذار را با
آرامش طی کند. این دوران گذار بسیار مهم است بنابراین مهندس بازرگان با نگاه ملی و
احساس مسئولیتی که داشتند، مخاطرات این تصمیم را پذیرفتند و موافقت خودشان را
اعلام کردند و روز پانزدهم بهمن مراسم معرفی ایشان برگزار شد. آقای دکتر یزدی با
آقای طالقانی مذاکره و دلایل مهندس
بازرگان را مطرح میکنند. آقای طالقانی میگویند من موافق هستم اما مشروط بر اینکه
آقای مهندس بازرگان تمام شرایط و محدودیتها را ابتدا شفاف مطرح کنند. به همین
مناسبت شما در نطق مهندس بازرگان در همان مدرسه علوی که ارائه شد نگاه کنید و
همچنین سخنرانی ای که ایشان در 20 بهمن در دانشگاه تهران داشتند تصریح کردند که آقای
خمینی بولدوزر است و من فولکس واگن هستم. انقلاب تمام شد. ما بایستی دوران گذار را مدیریت
کنیم، گام به گام و به تدریج تحولات را انجام بدهیم. یعنی پیشگیری از کارهای
افراطی و تندی که در آن فضا کاملًا برجسته بود. این واقع بینی هم مهندس بازرگان و
هم طالقانی و هم روحیه کار جمعی مهم است. وقتی گفت و گو و توافق میکنند و با هم عمل میکنند. این موارد
در دولت موقت هم بحث جداگانه ای است. چالشهایی که دولت موقت در طول همان 9 ماه
پیدا کرد و ضرورتا استعفاها و نهایتاً اشغال سفارت آمریکا و پذیرش استعفای ایشان که بحث جداگانهای است.
از رخدادهای مهم دیگر،
رخداد 14 اسفند سال 57 است. در شورای انقلاب مطرح میشود که گروههای افراطی قرار
است در احمدآباد شرایط خاصی ایجاد کنند. بنابراین توصیه کردند که طالقانی در آنجا
سخنرانی کند. مرحوم طالقانی قبول مسئولیت میکنند و گزارشها و عکسها نشان میدهد که جمعیتی که در احمدآباد
حضور پیدا کرد، بسیار گسترده بود. همه گروه های اجتماعی بودند. مرحوم طالقانی از این
فرصت استفاده میکند و آنجا بیش از یک ساعت سخنرانی دارند. قطعاً متن
سخنرانی در سوابق هست. دوستانی که علاقه مند باشند، میتوانند به متن سخنرانی و
نکات ظریفی که طالقانی در آن سخنرانی و در آن شرایط مطرح میکنند، مراجعه کنند.
ازجمله سوابق تاریخی و راه مصدق و نکاتی که لازم است آنجا مطرح شود. بنابراین 14
اسفند و سخنرانی طالقانی در احمدآباد نقش مؤثری داشت اما بعد از 14 اسفند، عملًا
دیگر ما اجتماعاتی این چنین نداشتیم. به تدریج فضایی مطرح شد، به خصوص بعد از
خرداد 60، آقای خمینی گفتند که او (دکتر مصدق) مسلم نبود. به هر حال محدودیتهایی
برای جامعه ایجاد کرد که تا امروز هم این محدودیتها ادامه دارد.
رخداد مهم دیگری که در
همان اسفند 57، بعد از شرایط انقلاب مطرح شده بود، بحث حجاب خانمها در ادارات بود.
بحران ایجاد کرده بود و همان گروه های افراطی دنبال این بودند که با خانمها
برخورد بکنند. طالقانی احساس مسئولیت میکند. هم سخنرانی دارند هم مصاحبه با
روزنامه اطلاعات دارند. آنجا خیلی شفاف مطرح میکنند که در اسلام حجاب اجباری
نیست. حالا با توضیحات تفصیلی که آنجا دادند، طالقانی نشان داد که حتی در آن شرایط
بحرانی با سخنرانیهای خودشان میتوانند فضای آرام را در جامعه فراهم کنند و
خوشبختانه آقای خمینی هم تأیید میکنند و در آن مقطع یک مقداری با مسامحه برخورد میکنند.
رخداد
دیگری که شاید یادآوری آن برای نسل جوان امروز خیلی مفید باشد، ما در شهرداری
تهران در همان اسفندماه اقدامات متعددی را آغاز کردیم. یکی از اقدامات اجتماعی،
روز پاکسازی شهر تهران در آخرین جمعه اسفند ماه بود. این فرهنگ همه جای ایران است
که در اسفندماه مردم خانه تکانی میکنند. فرهنگ بومی جامعه ما است. بعد از دوران
جنگ، کسانی که آن موقع بودند به خاطر دارند که متأسفانه شهر تهران بعد از حدود 17
و 18 بهمن واقعاً شهر جنگزده شده بود. معابر، کوچه ها و شعارهایی که بر در و دیوارها بود و نیاز بود که پاکسازی انجام شود. این پاکسازی
در سطح معابر را کارکنان شهرداری انجام میدادند. اما خیابانها
و معابر کار خیلی سنگینی بود. ما این را اعلام کردیم. خیلی از شخصیتها در این پاکسازی
شرکت کردند. ازجمله مرحوم طالقانی. خودشان جارو به دست گرفتند در همان پیچ شمیران
در آن محله درکنار مردم در پاکسازی مشارکت کردند. عکسها و فیلمهایی که منتشر شد
نقش بسیار مؤثری داشت که طالقانی با
آن جایگاهش در کنار مردم در پاکسازی شهر تهران مشارکت میکند. البته شخصیتهای دیگری
مثل مرحوم داریوش فروهر هم بودند که آنها هم همین مشارکت را در پاکسازی شهر
داشتند.
اقدام دیگری که فقط اشاره میکنم، بحرانهایی
بود که در کردستان رخ داده بود. همان اواخر اسفندماه، در شورای انقلاب مطرح میشود.
یک هیئتی به رهبری آقای طالقانی اوایل فروردین سال 58 به کردستان میروند. آقایان
بهشتی، هاشمی رفسنجانی و بنی صدر هم همراه طالقانی بودند. مذاکراتی که آقای
طالقانی با گروههای مختلف انجام میدهند و نهایتاً زمینه های تشکیل شورای شهر
فراهم میشود که همه گروههای مختلف بتوانند در کنار هم قرار بگیرند و با گفت وگو
مسائلشان را حل بکنند. در ایجاد آرامش در کردستانِ ملتهب آن موقع، طالقانی نقش
بسیار مؤثری پیدا کرد.
رخداد بعدی
که در همان فروردین سال 58 بود، بازگشایی حسینیه ارشاد بود. درباره حسینیه ارشاد
یادآوری میکنم که بین سالهای 47 تا 52 این پنج سال دکتر شریعتی نقش مؤثری در
سخنرانیها و آگاهی بخشی جامعه دارند. به دلیل نقشی که دکتر شریعتی در تقویت جنبش
اجتماعی آن موقع دارد، مقامات امنیتی
و شاه مجبور میشوند که حسینیه ارشاد را تعطیل کنند. سال 52 حسینیه ارشاد تعطیل میشود.
در فروردین 1358، مراسمی با حضور آقای طالقانی برای بازگشایی حسینیه ارشاد برگزار میشود.
البته حسینه ارشاد که مدتی هم فعال بود ولی متأسفانه در سالهای اخیر به همان
سرنوشت سکوت گرفتار شده که باعث تأسف است که با چنین تأثیراتی به چنین سرنوشتی
گرفتار شده است.
اما رخداد
بعدی، رفراندوم 12 فروردین سال 58 است که مردم با توجه به همان گفتمانی که آقای
خمینی ارایه کرده بودند و مردم ایشان را به رهبری انتخاب کرده بودند، 98 درصد به
جمهوری اسلامی رأی دادند که هنوزقانون اساسی آن مشخص نشده بود. مردم به خاطر اعتقاداتی که داشتند،
به همان گفتمان و گفته هایی که آقای خمینی در نوفللوشاتو مطرح کرده بودند، 98 درصد
رأی دادند. پیشنویس قانون اساسی که آقای حبیبی در همان پاریس تهیه کرده بود و دولت
موقت زیر نظر دکتر سحابی و جمع کارشناسان نهایی کرده بود، ابتدا این پیشنویس
اساسنامه به تأیید دولت موقت میرسد و سپس شورای انقلاب هم آن را تأیید کرد و قرار
بود که این در مجلس مؤسسان طبق مصوبه و نظر خود
آقای خمینی این پیشنویس بررسی و نهایی شود. آقای خمینی گفتند که آنرا به رفراندوم بگذاریم.
آقای مهندس بازرگان به دلایل مختلف که من نمیخواهم وارد آنها بشوم، موافق نبودند.
نهایتاً با مداخله آقای طالقانی یک مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. در آن انتخابات،
محمود طالقانی در تهران با حدود دو میلیون رأی، 79 درصد رأی، نفر اول شدند. این
نقش جایگاه اجتماعی طالقانی را در آن شرایط نشان میدهد که مردم به طالقانی چگونه
نگاه میکنند. اما وقتی مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شد با تحولاتی که در درونش
انجام میشود، آن پیشنویس را کنار گذاشتند و عملًا طالقانی نقش منفعلی داشت و
معترض بود به آن روندی که دارد طی میشود. نهایتاً این فرایند طی میشود تا دو روز
بعد از درگذشت ایشان در نوزدهم شهریور 1358. اصل ولایت فقیه در غیاب ایشان تصویب
میشود. این نشان میدهد که طالقانی چه نقشی داشت و در غیابش، دیگران چه بهره برداریای
کردند.
مطلب مهم
دیگه درباره آقای طالقانی و جایگاه اجتماعی ایشان و اعتمادی که آقای خمینی برای
تقویت جایگاه جمهوری اسلامی دارند، ایشان را به امام جمعه شهر تهران انتخاب میکنند
از اوایل مردادماه. در عکسهایی که ملاحظه کردید، کاملًا مشخص است که چه شخصیتهایی
در این مراسم شرکت میکردند و طالقانی در چه مواردی سخن میگفت. و آن نقش آگاهی
بخشی خودش را در خطبههای نماز جمعه ایفا میکرد. در این نمازهای پنج جمعهای که
ایشان سخنرانی کردند، آخرینش در بهشت زهرا ، در 17 شهریور سال 58، برگزار میشود خود ما هم در شهرداری تهران در
مدیریت و آماده کردن بهشت زهرا برای سخنرانی ایشان مشارکت داشتیم. مجموعه سخنرانیهای
طالقانی در نماز جمعه، بخصوص آخرین سخنرانی ایشان وقتی شما مرور میکنید، می بینید
دقیقاً همان دغدغه راهبردی خودشان را مطرح میکنند. دقیقاً میبینند کجا انحراف
هست، انگشت روی انحرافات میگذارند و اگر فرصتی باشد، اینها باز شود خیلی آموزنده
است. فرصت کم است و فقط اشاره میکنم.
اما شب نوزدهم
شهریور ماه 1358، کاردار سفارت روسیه شوروی آقای ولادیمیر پوزیچکین که از مقامات
اطلاعات KGB بودند دیداری با آیتالله طالقانی در منزلشان
دارند.. اینکه چه کسی درخواست این ملاقات را کرده و چگونه انجام شده، اطلاع ندارم.
ولی این ملاقات انجام میشود. بعد هم آنطور که گزارشها حاکی است، حالشان ابتدا خوب
بوده است. یک دفعه ناراحت میشوند. در آن شب منزل آقای چهپور پدر عروسشان بودند. این سؤال مطرح است که تلفن میخواهند
بکنند، تلفن منزل قطع بوده است، آب منزل قطع است، چگونه انجام شده؟ ل بنده اطلاع
ندارم چگونه انجام شده. آقای چهپور و
دیگران هم هرچقدر پیگیری میکنند نمیتوانند کار موثری انجام دهند، آقای دکتر شیبانی
منزل نبوده و... نهایتا به تشخیص دکتر، به علت سکته قلبی دار فانی را وداع میگویند.
به هر حال این خطبههای پنج نماز جمعه و مواضع ایشان و سرنوشتشان با این مرگ مشکوک
قابل بررسی و تامل است، به هر حال، ایشان در سن 69 سالگی دار فانی را وداع
میگویند. این هم یکی از رخدادهای مهمی است که در زندگی طالقانی باید مورد بررسی و
پژوهش قرار گیرد.
در مراسم تشییع ایشان
اطلاع رسانی خاصی انجام نشده بود. اما جمعیتی که در مراسم ایشان شرکت کردند فوق
العاده بود. در جامعه ما وقتی که پیوندهای عاطفی، اعتقادی و ایمانی حضور دارد، اینچنین
حضور گسترده مردمی و شخصیتها در این مراسم انجام می شود. عکسها و گزارشهای آن
را میبینید. ما با خانواده هماهنگ کرده بودیم، این سؤال مطرح شده بود که طالقانی
کجا دفن شوند؟ ما به خانواده محترم پیشنهاد کردیم که طالقانی در طول چند دهه عضوی
فعال در عرصه امور اجتماعی جامعه ما بودهاند، در بهشت زهرا باید الگو و نماینده همه باشند. درکجا این کار میتواند انجام شود؟ قبل از انقلاب،
شهدای 17 شهریور در یک قطعه بودند. بعد از انقلاب هم تعدادی از شهدا در قطعه دیگری
بودند. برای اولین بار یک قبر را در میدانی پیشنهاد کردیم. در میدانی که بین شهدای
قبل از انقلاب و بعد از انقلاب باشد. بعضیها پیشنهاد داشتند مقبرهای برای ایشان
ساخته شود. با گفت و گوهایی که با خانواده و بعضی از همراهان ایشان صورت گرفت، حتی
با یک سرپناه و سایه بان هم موافقت نشد. قرار شد قبر ایشان، ساده مثل بقیه قبرهای
بهشت زهرا باشد.
چند مورد دیگر هم هست
که شاید اشارهاش مفید باشد. در دوران مدیریت شهرداری تهران، طالقانی یکی از
مشاوران ما بودند. من افتخار این را داشتم که از دوران دبستان، سال 25 و 26 افتخار
شاگردی ایشان را داشتم و تمام دوران بعدی هم افتخار داشتم که در کنار ایشان باشم.
اولین پروژه ای که در اسفند 57 در مدیریت شهرداری تهران آغاز کردیم، بحث حل مشکل
ترافیک بود که در گزارشها و خاطرات من به تفضیل در مورد آن آمده است، گام اول طرح ترافیک هسته
مرکزی شهر تهران بود. من وارد مسائل کارشناسی نمیخوام بشوم. خود من بعد از اینکه
مطالعات انجام شد چند مصاحبه در این مورد با رسانهها داشتم. برای طرحی که 50
خیابان مرکزی شهر خط ویژه ایجاد خواهد شد، و در آن پارکینگ بسیاری از کاربریها حذف
می شود بطور طبیعی با واکنشهایی مواجه خواهد شد. از آقای طالقانی خواستم که شما
هم در خطبه نماز جمعه در این زمینه صحبت بکنید. صحبت ایشان را اگر در آن خطبه که
حتماً هست، بشنوید، با دقت از این طرح دفاع میکنند. بعد از این برنامه کارشناسان
ما در جلسه سازمان حمل و نقل و ترافیک اظهار تعجب داشتند که چگونه یک روحانی این
چنین با ادبیات کارشناسی در باره به این طرح اظهار نظر و دفاع کرده بودند. جزئیات
این سوابق در خاطرات آمده و مهم است که این توانمندی را طالقانی داشت که حتی در
مسائل فنی و اجتماعی بتواند اینطور مؤثر عمل بکند.
بعد از
انقلاب برای اینکه این روحیه کار جمعی را حفظ کنیم مراسمی بومی داشتیم که اولین آن
مراسم نوروزی بود که در سالن صد هزار نفری مجموعه آزادی برگزار شد. دومین برنامه
در ماه رمضان و افطار عمومی شهر تهران بود که در سالن 12 هزار نفری مجموعه آزادی
برگزار شد. نمایندگان شوراهای محلات، کارکنان شهرداری، اعضای دولت موقت همه حضور
داشتند. ما به لحاظ اخلاقی احساس مسئولیت کردیم که آیا هزینه را میشود از بودجه
شهرداری پرداخت کرد؟ بین دوستانی که مطرح کردیم خود معاونین شهرداری و شهردار این
هزینه را تقبل کردند که به لحاظ اخلاقی ما مسئله نداشته باشیم. از آقای طالقانی
دعوت کردیم در این برنامه سخنرانی کنند. یک سخنرانی بسیار آموزنده ای است که فایل
صوتی آن م.جود است، طالقانی با یک ظرافتی از نقش کارکنان شهرداری و خدمات آنها
تعریف کردند. چون میدانید ک کارکنان شهرداری در اجتماع با توجه به آثار منفی که
در دوران شهردار قبلی بود، خیلی خوشنام نبودند. بعد از انقلاب تحولی در خلق و خوی و
عملکرد کارکنان به وجود آمده بود و طالقانی آنچنان تقدیر کردند که اشک شوق از چهره
کارکنان شهرداری جاری شد. این هنر طالقانی بود که میدانستند چه موضوعی را کجا بگویند تا تأثیر اجتماعی داشته باشد. سخنرانی
دیگری هم بود که به اختصار عبور میکنم.
دو نکته مهم دیگری است؛
اینکه ما شورای نامگذاری در شهر تهران داشتیم و عدهای از نمایندگان گروههای
مختلف در آن جا حضور داشتند تا با کار جمعی بتوانیم نامگذاری شهر تهران را انجام
بدهیم. خیابان کوروش، که الان دکتر شریعتی
است، مطرح بود. در راهپیمایی تاسوعا مردم در آن ابتدای خیابان نبش پیچ شمیران نوشته
بودند خیابان آیت الله طالقانی. این پیشنهاد در شورا مطرح شد که مردم نام طالقانی
را گذاشتهاند. این شورا قبلا تصویب کرده بود که کسانی که در قید حیات هستند نباید
خیابانی به نامشان نامگذاری شود. ما دیداری با آقای طالقانی داشتیم، گفتیم مردم این
خیابان کوروش را به نام شما نامگذاری کردهاند. ولی ضابطه شورای نامگذاری این است
که شما که در قید حیات هستید، نمیتوان این نام را گذاشت. گفتند شما پیشنهاد خاصی
دارید؟ گفتیم بله شورا میگویند چون حسینیه ارشاد در این خیابان واقع شده، به نام
دکتر شریعتی بگذاریم. گفتند: حتماً این کار را بکنید. ببینید شخصیتهایی مثل
طالقانی، شخص محور نیستند. نگاه راهبردی دارند. حالا به تعبیری آخرت نگر هستند و توجه
به دنیا ندارند.
مورد دیگری
هم که مهم است؛ در دفترمان در خیابان ایرانشهر نشسته بودم. مرحوم آیت الله لاهوتی
که ما از قبل از انقلاب با خودشان و خانواده شان ارتباط داشتیم، آمدند، بسیار
آشفته بودند. گفتم چرا ناراحت هستید؟ گفت من الان از قم میآیم. چه آشی برای شما در
قم پختند! بیت آقای خمینی و دیگران میگویند که در تمام شهرهای ایران مهمترین
محورها و میادین را به نام آقای خمینی نامگذاری کردهاند. این مسئله را در شورای
نامگذاری مطرح کردیم. شورای نامگذاری پیشنهاد کرد که با آقای طالقانی مشورت کنیم.
ما خدمت آقای طالقانی رسیدیم و گفتیم چنین مشکلی پیش آمده و چنین واکنشی است. این
ضابطه شورا است که گفته کسانی که در قید حیات هستند نامگذاری نشود. آقای خمینی هم
در قید حیات هستند. خیلی مهم است. آقای طالقانی گفتند که برای آقای خمینی استثنا
قائل شوید. ما پیام ایشان را به شورای نامگذاری منتقل کردیم و پذیرفتند که بالاخره
برای جایگاه آقای خمینی استثناء قائل شویم. سؤال این بود که کجا را به نام آقای
خمینی بگذاریم ؟ وقتی آقای خمینی به ایران میآمدند، از ایشان از طرف ستاد استقبال
سؤال شد کجا می خواهید وارد و مستقر شوید؟
گفتند دوست دارم در قلب تهران و در کنار مردم باشم. به همین علت مدرسه رفاه و علوی
را انتخاب کردیم که آنجا وارد شدند. ولی با توجه به این نگاهی که آقای خمینی
داشتند، قلب تهران کجاست؟ میدان توپخانه و میدان سپه. دقیقاً میدان و خیابان سپه انتخاب و با تایید خانواده نامگذاری
شد.
این رخدادهایی است که
مجموعه را وقتی مرور میکنیم، نقش آیتالله طالقانی را بعد از آزادی از زندان در
مراحل مختلف میبینیم. نقش آگاهی بخشی شان را آقای دکتر رحمانی تحلیل خواهند کرد.
شخصیت ایشان، گفتمان ایشان و راه ایشان و تأثیراتی که داشتند و ایستادگی در تمام
مواضع تا راه تحقق مطالبات ملت را دنبال بکنند، کاملًا به نظر بنده مرور این سوابق
برای جامعه ما و به ویژه نسل جوان جامعه ما بسیار آموزنده است که ما این سوابق
تاریخی را مرور کنیم و کوشش کنیم که جامعه ما با این آگاهی ها بپذیرد که این
فرایند، یک فرایند سادهای نیست. این فرایند طولانی است. همانطور که مهندس بازرگان
هم اشاره کردند، راه طولانی است و باید بپذیریم
که در این فرایند وقتی استبداد دینی هست، با اصلاحات سیاسی فرق دارد. این تحولات فرهنگی و
اجتماعی نیاز به تلاش مستمر و طولانی است تا این فرایند طی شود. انشاءالله اصل
مطلب را آقای دکتر رحمانی مطرح خواهند کرد. من بیشتر خاطرات این دوره را مطرح
کردم.
No comments:
Post a Comment