Saturday, July 30, 2016

نگاهی به دوران دانشجویی دهۀ 30

نگاهی به دوران دانشجویی دهۀ 30
محمد توسلی
در سال تحصیلی 36-1335 وارد دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران شدم. در آن دوران، دانشکده‌های دانشگاه تهران امتحانات ورودی (کنکور) جداگانه‌ای برگزار می‌کردند. به‌رغم اینکه در یکی از روزهای آزمون، به‌علت بیماری، نتوانستم در جلسۀ امتحان حاضر شوم، مجموع نمره‌هایم در حدی بود که توانستم در رشتۀ راه و ساختمان، که آن روزها تقاضای بیشتری داشت، نام‌نویسی کنم. حجم کار درسی در دانشکدۀ فنی آن‌قدر زیاد بود که دانشجویان ناچار بودند در همۀ روزهای هفته معمولاً از ساعت 7 صبح تا پاسی از شب، علاوه‌بر حضور منظم در کلاس‌ها، برای مطالعات جنبی و انجام دادن پروژه‌ها در دانشکده حضور داشته باشند.
در دوران دبیرستان، به‌رغم سخت‌گیری مدیر دبیرستان رهنما (واقع در خیابان فرهنگ تهران)، که عموماً بچه‌های درس‌خوان را ثبت‌نام می‌کرد و دبیران سخت‌گیری کار آموزش را برعهده داشتند که بیشترشان مؤلفان کتاب‌های درسی دبیرستان‌ها بودند، من درکنار برنامۀ درسی، هم در کلاس‌های جنبی آموزش عربی، قرآن و معارف اسلامی شرکت می‌کردم و هم در کلاس‌های حرفه‌ای مشبک‌کاری و نجاری سازمان جوانان شیروخورشید به تدریس می‌پرداختم. نقشه‌های مشبک‌کاری را برای آموزش دبیرستان‌ها چاپ و منتشر می‌کردم که در آن دوران، در کلاس فوق‌برنامۀ حرفه‌ای، مورداستفادۀ دانش‌آموزان دبیرستان‌ها قرار می‌گرفت. تصور و برنامه‌‌ام این بود که این‌گونه برنامه‌های آموزشی حرفه‌ای را در دوران تحصیل دانشگاهی توسعه دهم. اما با شروع کار تحصیلی در دانشکدۀ فنی، حجم زیاد کار درسی و تمرین‌ها و مطالعات ضروری موجب شد که عملاً فعالیت‌های جنبی را رها کنم و تمام وقتم را به برنامه‌های درسی دانشکده اختصاص دهم.
دانشکدۀ فنی رستوران یا سرویس غذاخوری برای دانشجویان نداشت. بنابراین، برای ناهار، معمولاً غذای سادۀ سرد از خواربارفروشی واقع در خیابان 16 آذر فعلی (غرب دانشکدۀ فنی) یا از رستوران‌های واقع در خیابان انقلاب (شاه‌رضای سابق) در جنوب دانشگاه تهران تهیه می‌کردیم. گاهی نیز غذای سردی از منزل همراه می بردیم و از فرصت کوتاه تنفس ظهر برای خوردن آن استفاده می‌کردیم.
دانشجویان مسلمان سال‌ها برای نماز خواندن با مشکل روبه‌رو بودند. آن‌ها گاهی درکنار راه‌روها نماز می‌خواندند. مهندس بازرگان در دوران مدیریت خود اتاقی به نمازخانه اختصاص دادند و  فرش آن را نیز شخصاً به نمازخانه هدیه کردند. لذا، به‌ویژه در ایام ماه مبارک رمضان، دانشجویان مسلمان سایر دانشکده‌ها نیز از این نمازخانه استفاده می‌کردند.
آنچه در دانشکدۀ فنی بیشتر مطرح بود، نظم کلاس‌ها، ضرورت حضور منظم در کلاس‌ها و حجم زیاد کارهایی بود که استادان از دانشجویان طلب می‌کردند و خلاصه، پس از چهار سال کار فشردۀ تحصیلی، دانشجویان با درجۀ فوق‌لیسانس فارغ‌التحصیل می‌شدند.
این حضور مستمر دانشجویان در فضای دانشکده، چه در کلاس‌ها چه در کتابخانه، آزمایشگاه و کارگاه‌ها، و نیز در دوران کار آموزی، انس و الفت ویژه‌ای بین دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشکدۀ فنی پدید می‌آورد؛ به‌گونه‌ای‌که یکدیگر را «بچه‌های فنی» صدا می‌کردند. در مسابقات ورزشی با سایر دانشکده‌های دانشگاه تهران، این حمیت و الفت نمود ویژه‌ای می‌یافت. امروز نیز این حال‌وهوا در فضای کانون فارغ‌التحصیلان دانشکدۀ فنی ــ که دیرپا‌ترین نهاد مدنی مهندسی کشور است ــ به‌چشم می‌خورد. مشابه این همبستگی و صمیمیت درمیان دانشجویان پلی‌تکنیک تهران ــ که در سال 1336، با نام دیگری پایه‌گذاری شده بود ــ وجود داشت.
زندگی دانشجویان در این دوره بسیار ساده بود. دانشجویان شهرستانی عموماً در خوابگاه امیرآباد ساکن بودند و از خدمات رستوران و سرویس حمل‌ونقل عمومی کوی امیرآباد استفاده می‌کردند. دانشجویان دانشکدۀ فنی، طبق برنامۀ درسی، می‌بایست در دو تابستان‌ در رشتۀ تحصیلی‌شان به کارآموزی می‌رفتند. گزارش کارآموزی و نمرۀ آن مهم بود. کارآموزی ارتباط بین دانشگاه و صنعت و کسب تجربۀ عملی مهندسی را فراهم می‌‌کرد و در ساختن شخصیت مهندسی و اجتماعی فارغ‌التحصیلان دانشکدۀ فنی نقش مهمی داشت. من قبل از آغاز برنامۀ رسمی دانشکده، برای کارآموزی در سال دوم، به شرکت کامپسا‌کس که مهندس مشاور خارجی جادۀ هراز بود، مراجعه و سه ماه تابستان را در قطعۀ 16 (نزدیک شهر آمل) کارآموزی کردم و پیش از دورۀ درسی دانشکده، با بسیاری از مفاهیم مهندسی (نقشه‌برداری، محاسبات پل و آزمایشگاه مکانیک خاک) آشنا شدم. در سال سوم، در پروژۀ لوله‌کشی شهرهای قوچان و نیشابور با شرکت پیمانکار پروژه همکاری و عملاً کارگاه را اداره می‌کردم. در سال چهارم، با شرکت آرمه، پیمانکار یکی از قطعات جادۀ هراز (رودهن)، همکاری داشتم و پس از فارغ‌التحصیل شدن، به‌درخواست شرکت مذکور، پروژۀ لوله‌کشی شهر‌های قوچان و نیشابور را تکمیل کردم و با پس‌اندازی که داشتم توانستم شخصاً برای ادامۀ تحصیل برنامه‌ریزی کنم و به خارج از کشور بروم.
در آن دوران، دانشگاه به دانشجویان رتبۀ اول هر دانشکده برای ادامۀ تحصیل بورس تحصیلی می‌داد و من انتظار دریافت آن را داشتم. اما نمره‌های دروس علوم پایۀ سال اول یکی از همکلاسی‌ها، که با لیسانس ریاضی دانشکدۀ علوم وارد دانشکدۀ فنی شده بود، از من بیشتر بود و من نفر دوم شدم. این اتفاق هیچ تردیدی در عزم من برای ادامۀ تحصیل ایجاد نکرد و توانستم با کمک یکی از دوستان مقیم آلمان، از دانشگاه فنی اشتوتگارت برای ورود به دورۀ دکتری رشتۀ حمل‌ونقل و ترافیک پذیرش بگیرم و با درآمدی که با کار حدوداً یک‌سالۀ پس از فارغ‌التحصیلی داشتم، موفق شدم که برای ادامۀ تحصیل، ابتدا به آلمان و سپس به آمریکا بروم. در هر دو کشور، این امکان و توانایی برای مهندس دانشکدۀ فنی وجود داشت که با کار در حرفۀ مهندسی، همۀ هزینه‌های دانشگاه‌ و زندگی‌اش را فراهم کند. امید به زندگی و برنامه‌ریزی برای آیندۀ نسل جوان کشور در آن دوران، به‌رغم محدودیت‌های سیاسی- اجتماعی، بسیار مشهود بود.
مدیریت دانشگاه
باآنکه در دهۀ سی دانشگاه‌های دیگری در تهران و برخی از مراکز استان‌ها تأسیس شده بود، دانشگاه تهران مرکز اصلی دانشگاه‌های ایران به‌شمار می‌رفت. به‌جز در چند مورد خاص، دانشگاه تهران مستقل اداره می‌شد. رؤسای دانشکده‌ها را هیئت‌های علمی آن‌ها و رئیس دانشگاه را عموماً رؤسای دانشکده‌ها انتخاب می‌کردند. در دوره‌های خاص، مجمع رؤسای دانشکده‌ها دو یا سه نفر را معرفی می‌کردند و شاه یک نفر را ازبین آنان منصوب می‌کرد.
فضای دانشگاه از امنیت نسبی برخوردار بود و مناسبات استادان و دانشجویان در چارچوب قانون و مقررات دانشگاهی تنظیم می‌شد. دانشجویانی که به‌علت فعالیت‌های سیاسی، در آن دوره به‌دست فرمانداری نظامی و در دورۀ بعد توسط ساواک بازداشت می‌شدند، پس از آزادی، مورد استقبال استادان و دانشجویان قرار می‌گرفتند و به تحصیلشان ادامه می‌دادند. مدیریت دانشگاه برای افرادی چون آقای دکتر عباس شیبانی، که چند بار در طول دوران تحصیل بازداشت شد، مانعی ایجاد نمی‌کرد و آقای شیبانی سرانجام از دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد.
اعتبار و جایگاه دانشگاه تهران
دانشگاه تهران در سطح جهانی از اعتبار بالایی برخوردار بود؛ مثلاً دانشگاه‌های آمریکا فارغ‌التحصیلان دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران را با استقبال، می‌پذیرفتند. در آمریکا معروف بود که هرگاه یک فارغ‌التحصیل دانشکدۀ پزشکی به آن کشور می‌رفت، می‌گفتند: «ده میلیون دلار وارد آمریکا شد». این رقم، حاصل‌جمع هزینه‌هایی است که در آن موقع برای یک فرد از زمان تولد تا دوران تحصیل در دبستان، دبیرستان و دانشگاه و هزینه‌های عمومی او از بودجۀ دولت آمریکا صرف می‌شد.
دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران نیز در دانشگاه‌های آمریکا از ارزش ویژه‌ای برخوردار بود. نه‌تنها شاگـردان اول رشته‌ها که ازطریق بورس دولتی پذیرش می‌گرفتند و از شاگردان ممتاز دانشگاه‌های مهم آمریکا بودند، بلکه سایر فارغ‌التحصیلان دانشکدۀ فنی نیز که درخواست پذیرش می‌کردند، بلافاصله با جواب مثبت و استقبال روبه‌رو می‌شدند. برای نمونه، همان‌گونه‌که توضیح دادم، ابتدا از دانشگاه فنی اشتوتگارت آلمان برای کسب درجۀ دکتری حمل‌ونقل و ترافیک پذیرش گرفتم. اما چون به‌علت تغییر مقررات دانشگاه‌های آلمان، لازم بود که قبل از شروع دورۀ دکتری، دوره‌هایی در همۀ زمینه‌های مهندسی بگذرانم که موردعلاقه‌ام نبود، ازطریق یکی از دوستان درخواست پذیرش از دانشگاه ایلی‌نوی (اوربانا) کردم که در رشته‌های مهندسی در ردیف‌های اول قرار داشت. بی‌درنگ به من پذیرش دادند. چون برای دریافت ویزای دانشجویی در امتحان زبان آلمانی قبول شده بودم، با گذراندن امتحان تافل در مرکزی واقع در شهر اشتوتگارت، محل تحصیلم را، با موافقت دفتر امور دانشجویان در اروپا، به آمریکا تغییر دادم. جالب است که انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا[i] در همان سال به‌همت چند تن از اعضای سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، ازجمله آقایان دکتر مهدی بهادری‌نژاد، مرحوم دکتر حسن مرشد، شهید دکتر مصطفی چمران، دکتر ابراهیم یزدی و جمعی دیگر از دانشجویان کشورهای اسلامی، در دانشگاه ایلی‌نوی تشکیل شده بود. فارغ‌التحصیلان دانشگاه تهران به‌لحاظ علمی، اخلاقی و توان فعالیت اجتماعی، درمیان دانشجویان 50 کشور اسلامی عضو انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا کاملاً شاخص بودند.
سطح علمی دانشگاه
هیئت علمی دانشگاه از سطح نسبتاً بالایی برخوردار بود و آن را عموماً شاگردان ممتاز و بااستعدادی تشکیل می‌دادند که یا با بورس دولتی در اروپا تحصیل کرده بودند یا از مشاهیر حوزه و دانشگاه بودند. مثلاً استادان دانشکدۀ فنی که در سال 1313 تأسیس شده بود، ازجمله دکتر مجتبی ریاضی، مهندس عبدالله ریاضی، دکتر مجتهدی، مهندس ابوالحسن بهنیا، مهندس مهدی بازرگان، مهندس کاظم جفرودی، مهندس مجید اعلم، مهندس عبدالحسین خلیلی، مهندس فروغی و... همه در رشتۀ تحصیلی خودشان به‌لحاظ علمی و تجربۀ مهندسی یا آموزشی برجسته بودند و با علاقه و جدیت به تدریس در کلاس می‌پرداختند. در آن سال‌ها، برای بسیاری از درس‌ها هنوز کتاب درسی به فارسی وجود نداشت و لازم بود که از درس استاد، یادداشت و جزوه تهیه شود.[ii] برای نمونه، مهندس بازرگان در سال سوم رشتۀ راه و ساختمان، ترمودینامیک درس می‌دادند که درس اصلی این رشته نبود. مهندس بازرگان همواره در جلسۀ اول به بحث اخلاق مهندسی و جایگاه مسئولیت مهندسی در جامعه می‌پرداخت و در کلاس‌های بعد به‌طور منظم درسش را ارائه می‌کرد. ایشان همزمان فرمول‌ها و شکل‌های لازم را روی تخته می‌نوشتند و می‌کشیدند و ما باید جزوۀ درس ترمودینامیک را تهیه می‌کردیم. این جزوه دو نمره داشت که به نمرۀ امتحان اضافه می‌شد. معروف است که دکتر مصطفی چمران بر این روال از مهندس بازرگان نمرۀ 22 گرفته بود!
استادان دانشکدۀ فنی عموماً علاوه‌بر تدریس در رشته خود، کار حرفه‌ای نیز داشتند. بنابراین، شاگردان را علاوه‌بر دانش مهندسی، با تجربۀ مهندسی نیز آشنا می‌کردند. موقعی که مهندس بهنیا درس زیرسازی را ارائه می‌کرد و ما یادداشت می‌کردیم، هم‌زمان با شیوه‌های طراحی مسیر آشنا می‌شدیم. مهندس احمد حامی، که روسازی راه و مصالح ساختمان را درس می‌داد، ضمن تدریس، بر مسائل اخلاق مهندسی تأکید و از واگذاری پروژه‌ها به خارجی‌ها (فرنگی‌ها) انتقاد و روح اعتمادبه‌نفس و ملیت ایرانی را در دانشجویان تقویت می‌کرد.
کمبود کتاب درسی به زبان فارسی موجب می‌شد که دانشجویان با مراجعه به کتاب‌های خارجی که در کتابخانۀ دانشکدۀ فنی به‌وفور موجود بود، خلأ کتاب‌های درسی به زبان فارسی را پر کنند و هم‌زمان، با زبان خارجی و منابع جدید مهندسی آشنا شوند. استادان آن دوره عموماً فارغ‌التحصیل کشورهای اروپایی (فرانسه و آلمان) بودند و آموزش دانشگاه‌ها به‌سبک اروپایی ارائه می‌شد. در دوره‌های بعد، به‌تدریج بیشتر فارغ‌التحصیلان آمریکا جایگزین هیئت‌‌های علمی شدند و روش تدریس و مدیریت دانشگاه‌ها متحول شد.
دربین استادان دانشگاه، دو طیف برجستگی خاص داشتند. از یک سو، استادی چون مهندس عبدالله ریاضی، که در آن دوره، ریاست دانشکدۀ فنی را برعهده داشت و توسعه و پیشرفت دانشکدۀ فنی مرهون خدمات آن مرحوم بود، در سال‌های پایانی عمر، جذب سیاست و ادارۀ شکلی مجلس شورای ملی شد و دور از انتظار، در فضای ملتهب روزهای اول پس از پیروزی انقلاب، جانش را ازدست داد و موجب تأثر و تاسف شدید شاگردانش شد. ازسوی دیگر، استادی چون مهندس مهدی بازرگان حضور داشت که در دوره‌های قبل، در سمت رئیس دانشکدۀ فنی، خدمات مدیریتی باارزشی ارائه کرد و هم‌زمان، در هدایت فکری و اعتقادی دانشجویان و نسل جوان کشور نقشی برجسته داشت و نحلۀ روشنفکری دینی را همراه‌با دکتر یدالله سحابی، استاد دانشکدۀ علوم، و آیت‌الله سیدمحمود طالقانی از اوایل دهۀ بیست ابتدا در سطح فرهنگی و سپس در دهه‌های سی و چهل در سطح اجتماعی و سیاسی پایه‌گذاری کرد.
فعالیت سیاسی
دهۀ سی با رخدادهای سیاسی مهمی همراه بود که برخی از آن‌ها از این قرار است:
Ø     پیدایش نهضت ملی ایران
Ø     دوران حکومت ملی دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت
Ø     حادثۀ 30 تیر سال 1331 و پیامدهای آن، تفرقه در صفوف همراهان نهضت ملی و سرانجام کودتای 28 مرداد سال 1332
Ø     محاکمه، زندانی شدن و حصر دکتر مصدق در احمدآباد
Ø     حادثۀ 16 آذر سال 1332 و شهادت سه تن از دانشجویان دانشکدۀ فنی در سال1340. روز 16 آذر را سازمان جهانی دانشجویان[iii] روز بین‌المللی دانشجو نام نهاد.
Ø     تشکیل نهضت مقاومت ملی در همان سال 1332 به‌دست جمعی از شخصیت‌های ملی و مسلمان، مانند آیت‌الله سیدرضا زنجانی و مهندس مهدی بازرگان و احزاب ملی
Ø     تشکیل جبهۀ ملی دوم در سال 1339 به همت و پیگیری کادرهای فعال نهضت مقاومت ملی
Ø     درنهایت، تشکیل جمعیت نهضت آزادی ایران در اردیبهشت 1340 (آغاز دهۀ 40)
فضای دانشگاه تهران، به‌طور طبیعی، در این دهه نیز متأثر از رخدادهای سیاسی جامعه بود. در دهۀ بیست، فضای سیاسی دانشگاه بیشتر از جریان حزب توده که از تجربۀ سازمانی و فکری مارکسیستی شوروی تغذیه می‌شد، تأثیر می‌گرفت. به‌تدریج، نیروهای ملی در دوران نهضت ملی ایران تقویت شد و سازمان دانشجویی جبهۀ ملی شکل گرفت. به‌لحاظ فکری و فرهنگی، انجمن‌های اسلامی دانشجویان که اوایل دهۀ بیست در دانشگاه تهران تأسیس شده بودند، در دهۀ سی تقویت شدند و کادرهای تربیت‌شده در انجمن‌های اسلامی دانشجویان، مانند مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی و دکتر ابراهیم یزدی، در نهضت مقاومت ملی فعال شدند و در سازماندهی و تقویت جنبش دانشجویی در این دهه نقش مؤثری ایفا کردند.
بعد از کودتای سال 32، به‌ویژه با سرکوب جنبش دانشجویی در 16 آذر 32، نوعی رعب‌ووحشت بر فضای سیاسی دانشگاه حاکم شد. در سال 1335، یعنی سه سال پس از حادثۀ 16 آذر، زمانی که من وارد دانشگاه شدم، دانشجویان دانشکدۀ فنی دسته‌گلی روی پله‌های ورودی به طبقۀ اول دانشکده قرار دادند و درحالی‌که دانشجویان در سالن طبقۀ همکف اجتماع کرده بودند، چند نفر پشت دسته‌گل قرار ‌گرفتند و یک نفر به‌مناسبت شهادت دانشجویان، اعلام سکوت ‌کرد. این برنامه هر سال تکرار می‌شد. دانشجویی که اعلام سکوت می‌کرد، با علم به اینکه همچون برنامۀ سال‌های گذشته بازداشت خواهد شد، اجرای این برنامه را برعهده می‌گرفت. البته مدت این‌گونه بازداشت‌های دانشجویی حدود یک یا دو ماه بیشتر نبود. تا سال 1339 که به‌تدریج فضای سیاسی دانشگاه بازتر ‌شد، مراسم 16 آذر در فضای داخلی دانشکدۀ فنی برگزار می‌شد. در سال 1339 که جبهۀ ملی دوم تشکیل و جنبش دانشجویی موفق به سازماندهی شده بود، برای نخستین بار راهپیمایی دانشجویان در روز 16 آذر در فضای دانشگاه تهران برگزار شد. پس از راهپیمایی در خیابان‌های محوطۀ دانشگاه، دانشجویان درمقابل درِ ورودی اصلی دانشکدۀ حقوق اجتماع کردند و چند نفر، ازجمله خانم پروانه اسکندری که آن زمان دانشجوی دانشکدۀ حقوق بود، به این مناسبت سخنرانی کردند. پروانه در سال‌های بعد با داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران، ازدواج کرد و هر دو در برنامۀ قتل‌های فجیع زنجیره‌ای سال 1377 به شهادت رسیدند. در سال‌های 1339 و 1340 که آزادی نسبی در فضای سیاسی ایران پدید آمده بود، به‌طور طبیعی، جنبش دانشجویی نیز فعال بود و دانشجویان برای دفاع از حقوق اساسی ملت ایران و آزادی انتخابات با مردم همدلی و پیشگامی داشتند. تحصن شبانۀ دانشجویان در دانشکدۀ ادبیات و حادثۀ اول بهمن سال 1340 از رخدادهای مهم این دهه است.
در روز اول بهمن 40 که دانشجویان در داخل دانشگاه در اعتراض به بازداشت اعضای کمیتۀ جبهۀ ملی دانشگاه و تعطیلی مجلس متحصن بودند، نیروهای ویژۀ پلیس درمقابل درِ جنوبی دانشگاه حضور داشتند. پس از ساعت‌ها تحصن و ابراز مطالبات دانشجویان، نهایتاً پلیس، به‌دستور شاه، به داخل دانشگاه یورش برد و هم‌زمان اطراف دانشگاه را محاصره کرد. تعداد زیادی از دانشجویان در داخل فضای دانشکده‌ها، به امید مصونیت، مخفی شدند. اما من، با احساس خطر، به‌سرعت به‌سمت شمال دانشگاه رفتم و از نرده‌های بازشده درمقابل دانشکدۀ داروسازی از محوطۀ دانشگاه خارج شدم. در هنگام خروج، مشاهده کردم که گارد ویژه که دانشگاه را محاصره کرده بود، به محل خروج من نزدیک شد. در این حادثه، افراد گارد ویژه تمام ساختمان‌های دانشگاه را اشغال و افراد را، اعم از استاد، دانشجو و کارمند، شدیداً مضروب و کتابخانه‌ها و آزمایشگاه‌ها را تخریب کردند. بیانیۀ دکتر فرهاد، رئیس دانشگاه تهران، که در آن هنگام از ساختمان چاپخانۀ دانشگاه در خیابان 16 آذر مشرف بر حوادث دانشگاه بودند، به‌طور فشرده عمق این فاجعه و استقلال و شجاعت مدیریت دانشگاه را به تصویر کشیده و به‌منزلۀ یک سند افتخار در مدیریت دانشگاه تهران در فضای استبداد سلطنتی باقی مانده است.[iv]
نهادهای مدنی
انجمن اسلامی دانشجویان از نهادهای مدنی‌ای است که از اوایل دهۀ 20 در دانشگاه تهران شکل گرفت. این نهاد مدنی، در مقایسه با تشکل‌های سیاسی دانشگاه، فعالیتی محدود و بیشتر فرهنگی داشت. در سال 1335 که وارد دانشکدۀ فنی شدم، به‌علت زمینه‌ها و مطالعات قبلی‌ام، بلافاصله به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان درآمدم و در برنامه‌های آن شرکت فعال داشتم. فعالیت انجمن منحصر به برگزاری جلسات سخنرانی داخلی (محدود) در کتابخانۀ شیبانی (خیابان امیریه) می‌شد. علاوه‌بر سخنرانی دانشجویان سابق، مانند دکتر کاظم سامی، سخنرانانی چون استاد مرتضی‌مطهری و علامه محمدتقی جعفری و در مراحل بعد، آیت‌الله موسوی اردبیلی، دکتر بهشتی و دکتر محمدجواد باهنر در آن جلسات شرکت می‌کردند و بیشتر وقت به پرسش‌وپاسخ اختصاص پیدا می‌کرد. به‌مناسبت اعیاد مذهبی، همچون عید فطر، نیز انجمن به‌طور منظم برنامه‌های ویژه‌ای برگزار می‌کرد. در سال 1336، جشن عید فطر در سالن دانشکدۀ کشاورزی کرج برگزار شد و مهندس بازرگان، پس از تجربۀ دو بازداشت در دوران نهضت مقاومت ملی، سخنرانی معروفش با عنوان «احتیاج روز» را ایراد کرد. در سال 1337، جشن عید فطر انجمن در گلشهر کرج برگزار شد. در آن برنامه، علاوه‌بر مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی، فعالان جنبش دانشجویی و علاقه‌مندان به انجمن اسلامی دانشجویان نیز حضور داشتند. دکتر علی شریعتی و محمدعلی رجایی هم در این مراسم شرکت کرده بودند. من از دوران دبستان و دبیرستان به عکاسی علاقه‌مند بودم و در این دوره، از برنامه‌های انجمن عکس تهیه می‌کردم که به‌مثابه تنها عکس‌های تاریخی آن دوران، مورد استفاده قرار گرفته است. عکس پوسترشدۀ بازرگان، طالقانی و مطهری که پس از انقلاب به‌دفعات چاپ شده و در مقدمۀ مجموعه‌آثار مهندس بازرگان نیز آمده است، در مراسم جشن عید فطر انجمن در سال 1337 در گلشهر گرفته شده است.
برخی از جلسات انجمن در فضای دانشگاه، به‌ویژه سالن رستوران امیرآباد، برگزار می‌شد و رئیس دانشگاه و برخی از استادان همفکر انجمن در آن حضور می‌یافتند. یکی دیگر از برنامه‌های تأثیرگذار انجمن، حضور در برنامه‌های مسجد هدایت و استفاده از سخنرانی‌ها و تفسیر @قرآن@ آیت‌الله طالقانی، به‌ویژه در شب‌های جمعه، بود که در آن جلسات، دانشجویان با فرهنگ @قرآن@ و معارف اسلامی با قرائتی رحمانی، که آقای طالقانی به‌تدریج در جلدهای @پرتوی از قرآن@ تدوین کرد و به چاپ رساند، آشنا می‌شدند.
دانشجویانی که شخصیت اعتقادی و اجتماعی آنان در فضای انجمن اسلامی دانشجویان شکل می‌گرفت عموماً در فعالیت‌های سیاسی از پایداری و انسجام فکری بیشتری برخوردار بودند. اگر افرادی چون دکتر مصطفی چمران، مهندس عزت الله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی، مهندس هاشم صباغیان و... درطول حدوداً 50 سال فعالیت‌ سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج کشور، از انسجام فکری و پایداری برخوردار بوده‌اند، مرهون شکل‌گیری شخصیت آنان در برنامه‌های راهبردی انجمن اسلامی دانشجویان در آن دوران بوده است.
ارتباط دانشگاه و حوزه
به‌تحقیق، پایه‌گذاری ارتباط دانشگاه و حوزه با همکاری مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی از اوایل دهۀ بیست با انتشار مجلۀ @دانش‌آموز@ آغاز شده است. در دهۀ سی، این همکاری با درج مقالات پیشگامان انجمن‌های اسلامی دانشجویان و مهندسان در مجلۀ @مکتب اسلام@ و @مجموعۀ حکمت@، که آن زمان در قم انتشار می‌یافت، تقویت شد. حضور شخصیت‌هایی حوزوی چون استاد مطهری، دکتر محمدحسین بهشتی، دکتر محمدجواد باهنر، دکتر علی گلزادۀ غفوری و علامه محمدتقی جعفری در جلسات انجمن‌های اسلامی دانشجویان، مهندسان و پزشکان، این فرایند را تقویت می‌کرد. در سال‌های پایانی دهۀ سی، پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی، مرجع سال‌های طولانی شیعیان، حضور سازمان‌یافتۀ انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به‌مناسبت چهلمین روز درگذشت آن مرجع در شهر قم، با میزبانی دکتر بهشتی در مدرسۀ دین و دانش، نقش مؤثری در این فرآیند ایفا کرد. در آن مراسم، طلاب حوزۀ علیمه قم از دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران استقبال کردند و پس از دیدار دانشجویان با دکتر بهشتی در مدرسۀ دین و دانش، راهپیمایی منظم به‌طرف مسجد اعظم قم برگزار شد که با استقبال و شگفتی مردم شهر قم همراه بود. در صحن مسجد اعظم، پس از اعلام برنامه توسط مهندس هاشم صباغیان، دکتر کاظم سامی پیام دانشجویان دانشگاه تهران را خواند. برگزاری همایش‌هایی با حضور بزرگان دانشگاه و حوزه که منجر به تألیف کتاب @مرجعیت و روحانیت@ در اوایل دهۀ 40 شد، حاصل تلاش آن بزرگواران درراستای تقویت ارتباط دانشگاه و حوزه بوده است.
جنبش دانشجویی
علاوه‌بر فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، که بیشتر جنبۀ فرهنگی- اجتماعی داشت، و برخی دیگر از نهادهای مدنی، جنبش دانشجویی در دهۀ سی، تحت‌تأثیر جنبش‌های اجتماعی بود. در دوران نهضت مقاومت ملی (بین سال‌های 32 تا 39)، کمیته‌های دانشجویی نهضت مقاومت ملی فعال شدند و در سال 1339 که جبهۀ ملی دوم تشکیل شد، سازمان دانشجویی جبهۀ ملی ایران در دانشگاه تهران حضور فعال داشت و اجتماعات دانشجویی را عموماً این سازمان برنامه‌ریزی می‌کرد. از فعالان جنبش دانشجویی در این دوره باید از آقایان عزت‌الله سحابی، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، عباس شیبانی، حبیب‌الله پیمان، هاشم صباغیان، احمد سلامتیان و مهرداد ارفع‌زاده و خانم‌ها پروانه اسکندری و اورانوش نام برد. بسیاری از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان، ازجمله خود من، عضو جبهۀ ملی دوم بودند و در برنامه‌های جبهۀ ملی و جلسات حوزه‌های آن شرکت می‌کردند. پس از تأسیس نهضت آزادی ایران در اردیبهشت سال 1340، بسیاری از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان که علاقه‌مند به فعالیت سیاسی بودند، به‌طور طبیعی عضو نهضت آزادی شدند. من نیز از اولین اعضای دانشجویی نهضت بودم و در مهرماه سال 1341 که برای ادامۀ تحصیل به آلمان رفتم، به‌عنوان اولین نمایندۀ سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به کنگرۀ بین‌المللی دانشجویان و محصلین ایرانی که آذرماه 41 (اول ژانویۀ 1963) در شهر لوزان سویس برگزار می‌شد، معرفی شدم. در آن کنگره، دانشجویانِ دارای گرایش‌های مارکسیستی که چهرۀ شاخصشان پرویز نیکخواه، از فدراسیون دانشجویان ایرانی در انگلستان، بود با دانشجویان دارای دیدگاه ملی و اسلامی که فرد شاخص آن‌ها دکتر علی شریعتی، از فدراسیون دانشجویان ایرانی در فرانسه، بود، درمقابل یکدیگر قرار گرفته بودند. حضور اولین نمایندۀ دانشگاه تهران در آن کنگره و قرائت پیام دانشجویان دانشگاه تهران و بازخوانی شعار وحدت‌آفرین آن دانشجویان، تاحدودی زمینه را برای وحدت دانشجویـان درزمینۀ مطالبـات مردمی که آزادی، عدالت و حاکمیت قانون بود، فراهم ساخت. متأسفانه، در گزارش‌های چاپ‌شدۀ کنگرۀ لوزان، جای پیام دانشجویان دانشگاه تهران خالی است.

یادداشت‌ها:
1. Moslem Students Association in USA and  Canada
2. لازم است به برخی از کتب درسی چاپ‌شده اشاره کنم: @مکانیک عمومی@ تألیف دکتر مجتبی ریاضی در دو جلد، چاپ دانشگاه (جلد اول 1331، جلد دوم 1336)؛ @تأسیسات آبی@ تألیف مهندس عبدالله ریاضی، چاپ دانشگاه، 1336؛ @الکتریسته و موارد استعمال آن@ تألیف مهندس عبدالله ریاضی، چاپ دانشگاه، 1330؛ @حساب عددی و ترسیمی@ تألیف مهندس عبدالله ریاضی، چاپ دانشگاه، 1337؛ @مقاومت مصالح@، کتاب اول، تألیف مهندس ابوطالب گوهریان، چاپخانۀ بانک ملی ایران، 1333. البته برخی از استادان جزوۀ تکثیرشده دراختیار دانشجویان قرار می‌دادند؛ مانند درس شیمی آقای دکتر احمد یلدا.
3. International  Students  Conference (ISC)
4. متن اعلامیۀ دکتر فرهاد: «امروز، یکشنبه اول بهمن‌ماه، ساعت یازده و ربع، عده‌ای نظامی، بدون آنکه اتفاقی مداخلۀ آنان را ایجاب نماید، به محیط دانشگاه وارد شده و جمعی از دانشجویان را مضروب و مجروح نمودند. دانشگاه نسبت به  این عمل رسماً اعتراض و تقاضای رسیدگی و تعقیب مرتکبین و مجازات آنان را از دولت نموده است و مادامی که نتیجۀ رسیدگی به دانشگاه اعلام نشود، این‌جانب و رؤسای دانشکده‌ها از ادامۀ خدمت در دانشگاه معذور خواهیم بود. رئیس دانشگاه تهران، دکتر فرهاد»







No comments:

Post a Comment