Saturday, July 30, 2016

انجمن اسلامی دانشجویان با ورود به قدرت منحرف شد


انجمن اسلامی دانشجویان با ورود به قدرت منحرف شد
محمد توسلی
تاریخ ایرانی: ویژه‌نامه هفتادمین سالگرد تاسیس انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی گفت‌وگویی دارد با مهندس محمد توسلی از اعضای این انجمن در دهه ۳۰ که طی آن وی تصریح می‌کند: «برخلاف اینکه بعد از انقلاب دانشجویان فکر کردند که باید به عرصهٔ قدرت وارد شوند، ]این موضوع[ آن دوران انحراف از اهداف راهبردی انجمن‌های اسلامی دانشجویان بوده است
 به گزارش «تاریخ ایرانی» متن کامل این گفت‌وگو در پی می‌آید:
 در ابتدا شرایط اجتماعی - سیاسی کشور به طور کلی، و دانشگاه به طور خاص در زمانی که شما به عنوان فعال دانشجویی در انجمن اسلامی فعالیت می‌کردید را تشریح بفرمایید.
  بینید من بین سال‌های ۴۰-۳۶ در دانشگاه تهران بودم. شرایط اجتماعی این دوره را برای اینکه بتوانیم مرور کنیم سال ۳۶ چهار سال بعد از سال ۳۲ و کودتای ۲۸ مرداد است و فضای سیاسی بسته شده است. نهضت مقاومت ملی تشکیل شده، در سطح جامعه و به ویژه در دانشگاه‌ها سرکوب کامل حاکم است. وقتی نهضت مقاومت ملی تشکیل می‌شود دو حوزه فعالیت اصلی دارد : دانشگاه و بازار. این دو نهاد نقش اساسی در مبارزات ما داشتند، البته کارگران، اصناف و کارمندان و کارخانهجات هم بودند. طبیعتا جنبش دانشجویی وابسته به نهضت مقاومت ملی در دانشگاه تهران تشکیل می‌شود و ارتباط کاملا ارگانیک دارند و طبیعی است که فعالیت جنبش دانشجویی عمدتا سیاسی باشد. بنابراین سال ۳۶ دوره‌‌ای است که با فعالیت‌هایی که نهضت مقاومت ملی انجام می‌دهد فرمانداری نظامی تشکیل می‌شود و با نهضت مقاومت ملی برخورد می‌کند و مهندس بازرگان هم سال ۳۴ و ۳۶ در ارتباط با فعالیت نهضت مقاومت ملی بازداشت شدند و در سال ۳۶ اولین جمع‌بندی خودشان را از مشکلات فعالیت اجتماعی در سخنرانی «احتیاج روز» در جشن عید فطر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران ارائه دادند. به تدریج در سال ۳۹-۳۸ یک فضای سیاسی جدیدی بعد از جنگ ویتنام در زمان کندی موجب می‌شود که فضای نسبتا باز سیاسی در ایران به وجود بیاید و با شناخت این شرایط در سال ۱۳۳۹ با پیگیری کادرهای نهضت مقاومت ملی، جبهه ملی دوم تشکیل می‌شود. با تشکیل جبهه ملی دوم باز دانشگاه تهران و سازمان دانشجویی وابسته به جبهه ملی دوباره فعال می‌شود. بعد از تشکیل جبهه ملی دوم و فعال شدن نیروهای سیاسی در فضای عمومی به ویژه دانشگاه اتفاقاتی می‌افتد که موجب می‌شود که دکتر امینی با فشار آمریکا نخست‌وزیر شود و انتخابات تابستانی و زمستانی برگزار می‌شود و بنابراین جنبش دانشجویی در رابطه با این رخدادهای تاریخی کاملا درگیر است و ما بعد از سال ۳۹ و ۴۰ دو سال کاملا پرتلاطم در دانشگاه تهران داشتیم. این فضای سیاسی سال‌های ۳۶ تا ۴۰ است.
  اما به لحاظ فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان باید مقداری عقب‌تر برویم، در واقع بعد از شهریور ۱۳۲۰ و بعد از جنگ جهانی دوم و رفتن رضاشاه از ایران و جایگزینی محمدرضا شاه که تجربه چندانی ندارد، فضای سیاسی نسبتا بازی به وجود می‌آید و احزاب و گروه‌ها شروع به فعالیت می‌کنند. چه حزبی تجربه جهانی و بیشتری داشت؟ به طور طبیعی حزب توده است که قبل از شهریور ۲۰، داستان «۵۳ نفر» و ایرانی‌هایی که به خارج از کشور رفته بودند و تحصیل کرده بودند و با افکار مارکسیسم آشنا شده بودند و جذب شده بودند. آن‌ها اولین گروه و سازمانی بودند که در ایران کار سیاسی را آغاز کردند. دو جریان دیگر سیاسی هست که بعد از شهریور ۲۰ کار خود را آغاز می‌کنند یکی نیروهای ملی هستند که تحصیلکردگان از خارج برگشته‌اند که می‌خواهند کشور را آباد کنند و برداشت‌ها و یافته‌های خود از غرب را با نگاه ملی پیاده کنند. بعد کانون مهندسین و بعد حزب ایران است و همین طور ادامه می‌یابد تا سال ۲۸ در زمان دکتر مصدق به جبهه ملی و نهضت ملی ایران تبدیل می‌شود، همان‌گونه که گفته شد در سال ۱۳۳۹ در جبهه ملی دوم تبلور پیدا می‌کند. اما این جریان ملیون ایران امروز هم در داخل و خارج ایران فعالیت خود را ادامه می‌دهند.
 اما جریان سوم جریان اسلامی است. یک جریان اسلام سنتی که از انقلاب مشروطه هم وجود داشت. از شیخ فضل‌الله نوری و روحانیون که در آن ۲۰ سالهٔ دوران اختناق رضاخان همه سرکوب شده بودند. بنابراین آن جریان سنتی با ضرباتی که خورده بود خیلی آمادگی نداشت برای ادامه فعالیت؛ بعدها در دهه ۲۰ فدائیان اسلام ادامه فعالیت دادند و در دوران دکتر مصدق هم با افکار خودشان مشکلات سیاسی در نهضت ملی ایران به وجود می‌آورند و بعد هم با ترورهایی که می‌کنند پس از کودتای ۲۸ مرداد اعدام می‌شوند و فعالیت آن‌ها عملا متوقف می‌شود و امروز اشخاصی مثل آقای عبدخدایی هستند که دیگر نقش موثری در این جریان فکری ندارند. اما آن جریانی که در واقع بیشتر شکل می‌گیرد روشنفکران و تحصیلکردگانی هستند که قرائت جدیدی از اسلام بر پایه قرآن و سنت ارائه می‌کنند که در شرایط روز می‌توان بر پایه آن زیست مومنانه داشت. در واقع آنان دنبال این هستند که جامعه را با فرهنگ بومی خودش و مقتضیات زمان آشنا کنند.
 مهندس بازرگان و دکتر سحابی اتفاقا در یک کشتی که از اروپا به ایران برمی‌گشتند با هم به همراه دکتر قریب آشنا شدند. مطالعه خاطراتشان در این دوره جالب است. مرحوم آیت‌الله طالقانی هم که از خانواده روحانی روشنی بودند جذب برداشت سنتی آن روز از اسلام نشده بودند، وقتی از قم به تهران می‌آیند یک راه جدیدی را شروع می‌کنند. به جای اینکه فقط به مسجد بروند و پیش‌ نماز باشند حرکت نویی را آغاز می‌کنند. مرحوم طالقانی ابتدا در خیابان امیریه و در آموزشگاهی یک اتاق گرفته بودند و با تعدادی دانش‌آموز کار فرهنگی می‌کردند. در واقع آن‌ها کسانی بودند که بذر اندیشهٔ فکری خودشان را در سینه و ذهن نوجوانان و جوانان کشور پاشیدند و به تدریج این بذر جوانه داد و رشد کرد. در ۱۳۱۹ مجله دانش‌آموز را در همان جا منتشر می‌کردند. از مهندس بازرگان برای مجله دانش‌آموز درخواست مقاله می‌کنند. این امر موجب آشنایی آنان با هم می‌شود. این آشنایی مهندس بازرگان و دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی از همان سال‌های ۱۳۱۹ آغاز می‌شود و این همفکری به تدریج تقویت می‌شود.
  انجمن اسلامی دانشجویان در سال ۱۳۲۱ مستقل از آقایان در دانشکده پزشکی شکل می‌گیرد. آن‌ها از مهندس بازرگان دعوت می‌کنند و آن‌ها هم که دنبال چنین بسترهایی بودند این پیوند میانشان به وجود می‌آید؛ و جوانان مسلمانی که همین انگیزه را داشتند فرصت این را پیدا می‌کنند که با همین افکار و اندیشه‌های مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی آشنا بشوند؛ و آقایان به جای اینکه به توده‌های مردم رجوع کنند به قشر روشنفکر توجه کردند. در این شرایط افکار مارکسیسم به شدت به ویژه در دانشگاه شیوع پیدا کرده است. در مقابل انجمن اسلامی دانشجویان به فعالیت فرهنگی و پاسخ به شبهات و سوال‌های نسل جوان می‌پردازد و نشریاتی مثل فروغ علم، گنج شایگان و پیکار اندیشه منتشر می‌کند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و شرایط اختناق انجمن اسلامی دانشجویان همیشه فعالیت محدود خودش را حتی در بدترین شرایط دنبال کرده است.
 پس از دو بار بازداشت مهندس بازرگان در جریان فعالیت‌های نهضت مقاومت ملی و مشکلاتی که در کار گروهی با احزاب سیاسی که عضو نهضت مقاومت ملی بودند، پیدا می‌کنند و متوجه می‌شوند که کار اجتماعی و سیاسی کردن در ایران بسیار پیچیده است، نتایج آن تجربیات را مهندس بازرگان در سال ۳۴ در دو اقدام خود منعکس می‌کنند. اولین اقدام تشکیل جمعیت «متاع» است که مخفف «مکتب تربیتی اجتماعی عملی» است. در این جمعیت افرادی مانند مرحوم استاد مطهری، مرحوم حاج کاظم حاج ترخانی که از خوش‌فکران بازاری است، دکتر کاظم یزدی، مرحوم مهندس سحابی، دکتر ابراهیم یزدی و... حضور دارند. در سال ۳۴ متاع کارش را شروع می‌کند و می‌گویند باید ما ابتدا نهادهای مدنی شکل دهیم و در چارچوب آن که حساسیت‌برانگیز نیست تمرین کار جمعی بکنیم و بعد وارد نهادهای بالاتر شویم. در سال ۳۶ انجمن اسلامی مهندسین تشکیل شده است، سال ۳۷ انجمن اسلامی معلمان و پزشکان تشکیل شد و بعد انجمن اسلامی بانوان تشکیل شد. سال ۳۸ نهاد مورد نیاز برای انتشار افکارشان شرکت سهامی انتشار تاسیس شد که تعداد سهامداران آن زیاد با سهم کم بودند و پس از چند دهه هنوز نیز نقش فرهنگی موثری دارد. این‌ها همه مطابق با اهداف و افکار مهندس بازرگان و یاران ایشان در متاع بود، متاع کارش را تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد و همچنان هیچ‌کس از آن اطلاعی نداشت. آخرین جلسه‌شان بعد از انقلاب در منزل دکتر سحابی بود و همان جا وقتی شهید مطهری از منزل ایشان بیرون می‌آیند ترور می‌شوند و یادبودشان در همان جا هست و از همان جا متاع معرفی می‌شود. مهندس بازرگان و همفکرانشان هم نهاد مدنی ایجاد کردند و هم نهادهای فرهنگی - اجتماعی ایجاد کردند و هم شرکت‌های اقتصادی تاسیس کردند؛ و هدف اصلی توسعه فرهنگی و اجتماعی بود.

وضعیت فعالیت دانشجویی در آن زمان چگونه بود؟ آرمان‌ها، اهداف و رویکردهای فعالین دانشجویی چه بود؟
 به طور کلی فعالیت‌های دانشجویی در این دوره طبیعتا به دو بخش تقسیم می‌شود، یکی از ۲۸ مرداد تا سال ۳۹ که فضا بسته است و دیگری سال ۳۹، ۴۰ و ۴۱ که فضا بازتر می‌شود. سال ۳۶ که ما وارد دانشکده فنی شدیم، ۱۶ آذر، روی پله‌های ورودی دانشکده فنی، یک دسته گل می‌گذاشتند و چند نفر می‌آمدند صحبت کوتاهی می‌کردند و ساواک بلافاصله دستگیرشان می‌کرد. با اینکه می‌دانستند دستگیر می‌شوند باز یادبود شهدای ۱۶ آذر را برگزار می‌کردند. سال ۳۷ کمی وسیع‌تر شد و سال ۳۸ ما رفتیم ابن‌بابویه سر قبر شهدا و سال ۳۹ اولین باری بود که در سطح دانشگاه تهران راهپیمایی وسیعی شد روبه‌روی دانشکده حقوق، اجتماع بزرگی بود، خدا رحمت کند خانم پروانه فروهر یکی از سخنرانان آن مراسم بودند. بنابراین سال ۳۹ و سال ۴۰ در واقع جنبش دانشجویی این امکان را پیدا کرد که در سطح دانشگاه تهران فعال شود و جبهه ملی دوم که تشکیل شد، سازمان دانشجویان وابسته به جبهه تشکیل شد و آقای ابوالحسن بنی‌صدر، آقای عباس شیبانی از افرادی بودند که در این مجموعه نقش موثری داشتند. اعضای انجمن اسلامی دانشجویان خارج از انجمن از فعالین جنبش دانشجویی بودند، آقای مهندس صباغیان یکی از اعضای جبهه ملی فعال در دوران دانشجویی بود. خود من هم عضو جبهه ملی دوم بودم و فعالیت داشتم. مثلا دکتر شیبانی به هر مناسبتی سخنرانی می‌کرد و بازداشت می‌شد و به فعالیت ادامه می‌داد. فضای دانشگاه جوری بود که وقتی‌ که یک کسی بازداشت می‌شد و برمی‌گشت، دانشگاه واکنش سوئی نداشت. خیلی مهم است! برخلاف شرایطی که ما بعد از انقلاب تجربه می‌کنیم دانشگاه و اساتید مستقل بودند و کسی که از بازداشت آزاد می‌شد با استقبال مواجه می‌شد و دانشگاه با او برخورد نمی‌کرد، نماد آن هم خود دکتر شیبانی است که سرانجام فارغ‌التحصیل شد. این فضای عمومی دانشگاه است. اما اهداف و آرمان‌های فعالیت‌های دانشجویی چه بود؟ اصولا جنبش دانشجویی از بعد از شهریور ۲۰ همیشه بازگوکنندهٔ مطالبات عمومی جامعه بود. اگر مشکل اصلی ما استبداد است، آزادی‌خواه بودند. اگر ظلم و بی‌عدالتی است، عدالت‌خواه بودند. به دنبال قانون‌مندی و رفع تبعیض بودند.

در بین جریان‌های مختلف دانشجویی در دانشگاه، جایگاه انجمن اسلامی به چه صورت بود؟ هدف انجمن اسلامی در آن شرایط چه بود؟
 هدف انجمن بعد از شهریور ۲۰، فراهم کردن بستری بود که نسل جوان بتواند با فرهنگ خودش آشنا شود و این بیگانگی که نسبت به فرهنگ بومی خودش پیدا کرده بود از بین برود. منتها با زبانی که قابل فهم و درک باشد و بپذیرد که در این شرایط زمانی می‌خواهد یک جوان دانشجوی تحصیلکردهٔ مسلمان باشد و خودش بتواند از این فکر و اندیشه دفاع کند و نه اینکه شخصیتی دوگانه پیدا کند. تلاش مهندس بازرگان و مرحوم طالقانی و پیشگامان این جریان فکری هم همین بود که در واقع با زبان قرآن و مفاهیم اسلامی این مفاهیم را به زبان روز و کاربردی مطرح کنند و مجموع سخنرانی‌های مهندس بازرگان را در این دوران نگاه کنید عموما پاسخ به سوالاتی است که در آن مقطع مطرح بوده است. مثلا موقعی بود که می‌گفتند دین ضد علم است. سخنرانی «مذهب در اروپا» ارائه شده است و بیان شده که اگر غرب پیشرفت کرده است به اتکا فهم دینی‌شان بوده که پیشرفت کرده‌اند. یعنی این تمدن و پیشرفت، فرهنگ دینی زمینه‌ساز آن بوده است و مهندس بازرگان با استدلالات خود سعی کردند این القای شبهه که به خصوص چپی‌ها و مارکسیست‌ها در دانشگاه داشتند با زبان علمی پاسخ دهند. پس هدف اصلی انجمن اسلامی دانشجویان یک کار جمعی است، که بچه‌ها دور هم جمع شوند و کار فرهنگی بکنند. موضوع بحثشان آشنایی با معارف دینی و مسایل اجتماعی است؛ و تاکید اصلی‌شان این است که دانشجو در درجهٔ اول دانشجو است. باید ابتدا به لحاظ علمی پیشرفت کند. اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان از دانشجویان نخبهٔ دانشگاه بودند. دکتر چمران از شاگردان ممتاز بودند. دکتر یزدی، مرحوم دکتر حسن مرشد و آقای دکتر مهدی بهادرنژاد که خودشان پایه‌گذار انجمن‌های اسلامی در آمریکا بودند و جزو چهره‌های ماندگار هستند. این‌ها همه عضو انجمن اسلامی و ممتاز بودند و کسی که عضو انجمن اسلامی می‌شود نباید فراموش کند که باید الگوی یک جوان مسلمان باشد. هم به لحاظ اخلاقی، هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ آگاهی‌های اجتماعی و هم آگاهی دینی. در همهٔ زمینه‌ها باید الگو باشد و با رفتار خودش بتواند فکر خودش را در جامعه معرفی کند. ولی هدف اصلی آن است که در دوره دانشجویی شخصیتش را بسازد و بتواند در دوران بعد در جامعه خدمتگزار باشد. دوران دانشجویی دوران خودسازی است. برخلاف اینکه بعد از انقلاب دانشجویان فکر کردند که باید به عرصهٔ قدرت وارد شوند، ]این موضوع[ آن دوران انحراف از اهداف راهبردی انجمن‌های اسلامی دانشجویان بوده است.
  
فعالیت‌هایی که توسط انجمن اسلامی انجام می‌شد، چه بود؟ مشکلات و موانع بر سر راه فعالیت‌های انجمن وجود داشت؟ این موانع از طرف نهادهای خارج از دانشگاه بود یا مسوولین دانشگاهی یا جریان‌های رقیب دانشجویی؟ نحوه برخورد انجمن اسلامی با این مشکلات چگونه بود؟
 فعالیت‌هایی که انجمن داشت برای اینکه این اهداف مختلف را تعقیب کند یکی جلسات هفتگی بحث و انتقاد بود که در هر جلسه یکی از افراد صاحب‌نظر را دعوت می‌کردند و جلسه باز بود و همه آزاد بودند که سوال بکنند و پاسخ دهند. مرحوم مطهری در سال ۳۴ که از قم به تهران آمدند یکی از کسانی بودند که در این جلسات شرکت می‌کردند؛ و مرحوم طالقانی و علامه جعفری و مرحوم باهنر و مرحوم دکتر بهشتی و ... کسانی که می‌بینید در عرصهٔ عمومی بعدها رشد کردند همه کسانی‌اند که در این گفت‌وگوها با نسل جوان ساخته شدند. سوالات مطرح شده، آن‌ها رفته‌اند مطالعه کرده‌اند، جواب داده و رشد کرده‌اند. شما مجموعه آثار شهید مطهری را ببینید مجموعه صحبت‌هایی است که در جمع دانشجویان، پزشکان و مهندسین بوده است.
 جلسات دیگر جلسات سخنرانی بود که ادواری برگزار می‌شد. آقای مهندس بازرگان سخنرانی می‌کردند. مرحوم طالقانی و اساتید دانشگاه سخنرانی می‌کردند. برنامه‌های ویژه‌ای که در مناسبت‌ها بود. مهندس بازرگان همیشه در مبعث سخنرانی داشتند. عید فطر هم همیشه انجمن برنامه و سخنرانی داشت. این برنامه‌ها همیشه بود البته گاهی اوقات هم با موانع روبرو می‌شد. گردش‌های دسته‌جمعی نیز از برنامه‌های مفید انجمن بود. شب‌های جمعه مسجد هدایت درس تفسیر آیت‌الله طالقانی از دیگر برنامه‌های راهبردی بود که بسیار برای دانشجویان مغتنم بود. ما عموما قرآن را از مرحوم طالقانی با همان تفسیر «پرتویی از قرآن» که بعدا چاپ شده فرا گرفتیم و با همان ادبیات آشنا شدیم و مفاهیم اسلامی را مستقیما از قرآن گرفتیم؛ و همچنین مطالعهٔ کتاب‌های تاریخ صد ساله و جزوه‌های سخنرانی‌ها هم چاپ و خوانده می‌شد. این‌ها راهکارهایی بود که انجمن داشت.
 البته در شرایطی مثل سال ۴۰-۳۹ فعالیت‌های سیاسی عمومی می‌شد و اعضای انجمن نیز جزو بدنه دانشجویان حضور داشتند. این سیاست در انجمن اسلامی بوده، در انجمن اسلامی مهندسین بوده و هست. انجمن اسلامی مهندسین موقعی می‌تواند در مسایل سیاسی روز اظهارنظر کند که ۳٫۴ اعضای شورای رای مثبت دهند. یعنی اجماع باشد که موجب اختلاف نظر نشود. در سال ۵۸ که مرحوم مهندس سحابی و جمعی از دوستانشان از نهضت آزادی ایران جدا شدند، اما همکاری ایشان در انجمن اسلامی مهندسین ادامه داشت، این روش و فرهنگ افراد را طوری تربیت کرده بود که همواره بتوانند پیوندهای انسانی، فکری و اجتماعی خود را حفظ کنند.
  
انجمن اسلامی به عنوان یک تشکیلات دانشجویی در زمان عضویت شما در دانشگاه چگونه اندیشه خودش را گسترش می‌داد؟ چگونه اعضای جدید جذب می‌کرد و ساختار تشکیلات را حفظ می‌کرد؟ به عبارت دیگر تکنیک‌های تشکیلاتی حفظ مجموعه در شرایطی که انجمن از وضعیت رسمی برخوردار نبود و تحت فشار و نظارت بود، چه بودند؟
 از طریق همین برنامه‌هایی که انجمن داشت به تدریج دانشجویان علاقه‌مند جذب می‌شدند. افراد علاقه‌مند در همین برنامه‌ها و سخنرانی‌ها حضور پیدا کنند و این خود به خود وسیلهٔ جذب آن‌ها بود. در برنامه جشن‌های انجمن از جمله در مسجد هدایت جشن‌هایی برگزار می‌شد و از دانشجویان دعوت می‌کردند و در آن جشن‌ها شرکت می‌کردند. برای اینکه من یک شبیه‌سازی بکنم که ببینید اعضای انجمن اسلامی در آن دوران در چه فضای فرهنگی اعتقادات خود را حفظ می‌کردند، اشاره می‌کنم که در سال‌های ۳۶ تا ۴۰ در دانشگاه تهران فقط دانشکده فنی یک اتاق نمازخانه داشت که آن هم به همت مهندس بازرگان که رئیس دانشکده بودند در اختیار قرار گرفته بود و حتی فرش آنجا را هم خودشان هدیه کرده بودند. در ماه مبارک رمضان که دانشجویان مسلمان سایر دانشکده‌ها می‌خواستند نماز بخوانند خجالت می‌کشیدند بیایند نماز بخوانند به دلیل فضای غالب فکری دانشگاه. فضای دانشگاه‌ها اصلا اعتقادی نبود و دانشجویان مسلمان بسیار محدود بودند؛ و این شجرهٔ طیبه به دلیل اهداف درستش کم‌کم وسعت پیدا کرد به طوری که در سال ۴۸-۴۹-۵۰، حدود ۴، ۵ هزار دانشجو در حسینیه ارشاد در جلسات دکتر شریعتی شرکت می‌کردند.
 در سال ۱۳۴۱ که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم آنجا هنوز انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی نبود و دانشجویان ایرانی اصلا دنبال فعالیت اسلامی نبودند. ولی پایه‌گذاری این هسته‌ها و استمرار کارهای فرهنگی - اجتماعی در اروپا و آمریکا در آن سال‌ها انجمن‌های اسلامی به وجود آمدند و چندان رشد کردند که نقش کلیدی در فعالیت‌های خارج کشور پیدا کردند.


به نظر شما تفاوت بین انجمن اسلامی پیش از پیروزی انقلاب به عنوان یک جریان ضد رژیم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک جریان مدافع انقلاب چیست؟ کارکردهای انجمن تغییر می‌کند؟
 بدون تردید انجمن‌های اسلامی دانشجویان و جنبش اسلامی قبل از انقلاب و روشنفکران دینی به طور مشخص قبل از انقلاب نقش کلیدی در مدیریت انقلاب داشتند. در سال‌های قبل از انقلاب دو جریان اصلی بودند که در انقلاب نقش برجسته‌تر داشتند. یکی روشنفکران دینی بودند که این زمینهٔ اجتماعی را فراهم کرده بودند و یکی هم جریان روحانیت بود که در واقع همان‌طور که گفتم از سال ۴۱ به تدریج وارد عرصهٔ عمومی شدند، بعد از فوت مرحوم آیت‌الله بروجردی به تدریج روحانیت وارد عرصهٔ سیاسی شد که بیشتر توان بسیج توده‌های مردم را داشتند. همه مردم به ویژه روحانیت و روشنفکران دینی در کنار هم توانستند کنده استبداد را برکنند و آن تحولات را شکل دهند. با توجه به بحران مدیریتی بعد از انقلاب و جنگ قدرت که پیش آمد، این موجب شد که در دانشگاه هم همین تفکر نمود پیدا کند. انجمن‌هایی که از قبل بودند ادامه پیدا کرد. این‌ها که خود را متولیان انقلاب می‌دانستند پیوند خوردند با قدرت. جریان دانشجویانی که به دنبال قدرت بودند اما با حکومت هم‌نظر نبودند انجمن دیگری درست کردند به نام «دانشجویان مسلمان». انجمن‌های اسلامی به خصوص بعد از ۱۳ آبان و اشغال سفارت آمریکا به نوعی با حاکمیت جمهوری اسلامی پیوند خوردند و از خط مشی پیشین انجمن منحرف شدند... انجمن‌های اسلامی عملا وارد عرصه سیاسی می‌شوند و دیگر آن بحث‌های فرهنگی و اجتماعی کمرنگ می‌شوند. بسیاری از آن‌ها عوامل اجرایی سیاست‌های انقلاب فرهنگی بودند و این دورهٔ خوبی برای انجمن نبود تا دوم خرداد! که به تدریج یک چپ‌روی در انجمن‌ها شکل می‌گیرد که موجب می‌شود افکاری در انجمن اسلامی دانشگاه‌ها نفوذ کند و انجمن‌ها را رادیکالیزه کنند. در چند دهه گذشته مستندا عرض می‌کنم که همواره سعی بر رادیکالیزه کردن جنبش‌های دانشجویی به جهت سرکوب آن‌ها شده است. این سال‌ها هم چنین اتفاقی افتاده و انجمن‌های دانشجویی از هویت اصیل خودش منحرف می‌شود و عملا وارد عرصهٔ سیاسی می‌شود و حتی خارج از هویت خودش شعارهایی می‌دهد، شعارهایی که خروج از قانون اساسی، خروج از اصلاحات و... که متاسفانه دوران خوبی برای انجمن نیست. انجمن اسلامی که خودش یک نهاد قانونی است که در چارچوب قوانین دانشگاه و وزارت علوم تشکیل می‌شود هیچ‌گاه نبایستی خلاف قانون عمل کند ولی این حق را دارد نظرات خود را در چارچوب قانون بیان کند و همه مقامات کشور را هم نقد کند. امروز جنبش دانشجویی و به ویژه انجمن‌ها هزینه‌های چپ‌روی این دوران را پرداخت می‌کنند.
  
اساسا به نظر شما جایگاه انجمن اسلامی به عنوان یک نهاد دانشجویی کجاست؟ یک نهاد سیاسی است یا اجتماعی؟

به نظر من انجمن اسلامی یک نهاد فرهنگی - اجتماعی است که باید خودش را هم این‌گونه حفظ بکند و نقشش همان راهبردهایی است که در اساسنامه این انجمن بود. به طور کلی یک جوان دانشجو باید در این دوران بتواند شخصیتش را بسازد، به لحاظ اعتقادی، به لحاظ اجتماعی و به لحاظ علمی، و وقتی بارور و ساخته شد بتواند در عرصهٔ جنبش دانشجویی، صنفی و در جامعه بازگوکنندهٔ مطالبات اجتماعی مردم باشد. متاسفانه چون نهادهای مدنی دانشجویی در این سال‌ها تحت فشار بودند عملا همه سلیقه‌های فکری مجبور شدند در قالب انجمن اسلامی دانشجویان فعالیت بکنند و این در واقع آفتی است که باعث شد حتی در برخی جلسات انجمن اسلامی دانشجویان افکار و نشریات مارکسیستی را توزیع و منتشر کنند.
 توصیه من این است که انجمن‌های اسلامی در دوران دانشجویی باید خودسازی بکنند و وقتی شخصیتشان ساخته شد می‌توانند در جامعه موثر باشند، به خصوص به لحاظ اخلاقی. این گذشتگانی که می‌بینید هیچ‌ کدام به لحاظ مالی، اخلاقی و... نقطه ضعفی نشان نداده‌اند! تربیت‌شده‌های این راهبرد هستند. رسالت انجمن اسلامی دانشجویان امروز هم این است که فضایی فراهم شود که دانشجویان به لحاظ اخلاقی پاک تربیت شوند. من می‌دانم این وظیفه بسیار دشواری است- اما مهم است زیرا اخلاق پایه است.

جمعه 20 ارديبهشت 1392  11:49

No comments:

Post a Comment