Wednesday, July 20, 2016

بازشناسي راه امام حسين

بازشناسي راه امام حسين (ع)*
محمد توسلی
مقدمه:
در ايام سال، به ويژه در ايام محرم و صفر، مجالس عزاداري زيادي بوسيله شيعيان در ايران و در ساير كشورها برگزار مي‌شود. در اين مجالس گويندگان و مرثيه‌خوانان عموماً با ذكر سوابق تاريخي قيام امام حسين(ع) و حوادث كربلا، شهادت امام حسين(ع)، افراد خانواده و ياران آن حضرت و نقش پيام‌رساني زينب كبري(س)، ضمن تلطيف عواطف مذهبي، مخاطبين را با پيام و انگيزه‌هاي قيام و راه امام حسين(ع) آشنا مي‌كنند.
باتوجه به واكنش‌هايي كه در دوران اخير در كشورهاي اسلامي منطقه نسبت به شيعيان بوجود آمده و حادثه های فاجعه آمیزی كه در سوريه، عراق، پاكستان، افغانستان، بحرين و همچنين اخیرا در یمن در جريان است و نقشي كه بيگانگان در دو قرن اخير در ايجاد فرقه‌هاي مذهبي جديد در ايران (بهائيت)، در پاكستان (قادياني) و در عربستان (وهابيت) داشته‌اند و ايجاد تفرقه، خصومت و دشمني بين مسلمانان دامن زده و مي‌زنند، ضرورت دارد درخصوص پيام و انگيزه قيام و راه امام حسين كه موضوع اين عزاداري هاست و نقش و تأثيري كه اين عزاداري‌ها بايستي در زندگي فردي و اجتماعي ما داشته باشد بررسي و مطالعات بيشتري صورت گيرد.
براي اين منظور، در این بررسی بطور اختصار، ابتدا با استناد به آيات قرآن و سخنان پيامبر(ص) و ائمه(ع) موضوع نسبت خدا با انسان، نسبت خدا با پيامبران و نهايتاً نسبت ما با پيامبران و امامان ازجمله امام حسين(ع) را مورد بررسي قرار مي‌دهيم و سپس سخنان امام حسين(ع) را به قرآن، سخنان پيامبر و ائمه(ع) عرضه مي‌كنيم تا ضمن بازشناسي راه امام حسين(ع) اهداف، انگيزه‌ها و برنامه هاي ما در ارتباط با اين عزاداري‌ها تبيين شود.
نسبت خدا با انسان
در قرآن درخصوص مناسبات خدا و انسان موضوعات و موارد زيادي مطرح شده است. در اينجا به چند مورد از آيات كليدي اشاره مي‌شود.
در سوره بقره آيات 30 تا 33 ، خداوند سناريو خلقت انسان را بصورت راهبردي مطرح مي‌كند.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ(بقره ـ 30)
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿بقره ـ 31﴾
قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿بقره ـ 32﴾
قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿بقره ـ33﴾
(به يادآر) زماني را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشين (براي بشر غيرمسئول و بي‌اختيار) قرار مي‌دهم: گفتند آيا كسي را در آنجا مي‌گماري كه (باسوء استفاده از اختيار) در آن تبهكاري كند و خونها ريزد؟ (اگر هدف از آفرينش انسان عبادت توست،) ما خود، تو را با ستايشت تسبيح و تقديس مي‌كنيم؛ (خدا) گفت: من (از استعدادهاي شگرف انسان) حقايقي را مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد ـ سپس همه خصوصيات (رموز مخلوقات) را به آدم آموخت و آنگاه آن خصوصيات را بر فرشتگان عرضه كرد و گفت: ‌اگر راست مي‌گوييد خصوصيات (و كاربرد) اينها را برشماريد ـ گفتند: تو را تقديس مي‌كنيم، ما جز آنچه به ما آموخته‌اي دانشي نداريم؛ كه تو خود داناي فرزانه‌اي ـ (خدا) گفت: اي آدم، فرشتگان را از خواص و كاربرد موجودات آگاه كن! و چون آگاهشان كرد، (خدا) گفت: مگر به شما نگفتم كه من اسرار آسمان‌ها و زمين را مي‌دانم و از هر چه آشكار مي‌كنيد و آنچه پنهان مي‌داشتيد، آگاهم؟
در سوره احزاب آيه 72 خداوند به بيان ديگري جايگاه ويژه انسان را در بين مخلوقات اين چنين توصيف مي‌كند:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (احزاب ـ72)
" ما موهبت اختيار را (به صورت امانت) بر آسمان‌ها و زمين و كوهساران عرضه داشتيم، (بنا به عدم استعداد) جملگي از تحمل آن (عاجز مانده و) سرباز زدند و از آن هراس داشتند وانسان (كه مستعد پذيرش آن بود) باز آن را بر عهده گرفت. ولي (با سوء استفاده از اختيار) همواره ستم پيشه و
جهالت پيشه ‌است."
با اين توصيف انسان كه مخلوق ويژه پروردگار است چون هر پدر و مادري كه نسبت به فرزند خود عشق مي‌ورزد و يا خالق هر هنر يا صنعتي كه محصول كار خود را دوست دارد خداوند نيز مي‌خواهد با بندگانش چنين ارتباط نزديك و عاشقانه‌اي داشته باشد. براي نمونه به آيات زير توجه بفرماييد:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (سوره ق ـ 16) "ما از شاهرگش به او (انسان) نزديك‌تريم".
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿بقره ـ آيه186﴾
"هر گاه بندگان من از تو درباره من سئوال كنند (بگو) من (به همه) نزديك هستم و به نداي هر كه مرا
(به نيايش) بخواند پاسخ خواهم داد؛ پس آنها هم مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند. بسا كه راه كمال يابند.
"
خداوند براي اينكه فرايند كمال انسان را توصيف كند و افت و خيزهايي كه انسان در اين مسير طي مي‌كند او را به نقطه نهايي كمال متوجه كند مي‌فرمايد:
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ﴿انشقاق ـ 6﴾
" اي انسان، تو با تلاش بسيار، به سوي پروردگارت در حركتي، و به لقاي او نائل خواهي شد".
در مواقعي كه انسان با آسيبي روبرو و متأثر مي‌شود خداوند فرايند وجودی او را يادآوري مي‌كند و مي‌گويد:
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿بقره ـ 156﴾
" همانا كه چون آسيبي به آنان رسد، (صبوري پيشي‌گرفته و) گويند: متعلق به خداييم و به پيشگاه او باز مي‌گرديم".
در سوره الرحمن آيات 26 و 27 خداوند غايت زندگي انسان و سرنوشت او را توصيف مي‌كند و مي‌فرمايد:
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ـ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (سوره الرحمن ـ 27و26)
" هر كه (و هرچه) بر (كره) زمين است فنا خواهد شد و (تنها) نمود جليل و كريم پروردگارت همواره باقيست".
ذوالجلال و الاكرام نماد و فشرده اسماء الحسني صفات ثبوتيه پروردگار است كه انسان در مدار تكاملي خود بايستي به آنها متخلق شوند.
نسبت خدا با پيامبران
خداوند ضمن هدايت تكويني انسان كه در فطرت او نهادينه شده است براي راهنمايي بشر پيامبراني از بين خود انسان‌ها (منهم) مبعوث و برانگيخته است تا انسان همواره در راستاي هدايت تكويني خود به سوي كمال مطلوب هدايت شود.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... ﴿حديد ـ 25﴾
"پيامبران خويش را با نشانه‌هاي روشن فرستاديم و همراهشان كتاب و ميزان (تشخيص حق از باطل) نازل كرديم تا مردم به عدالت برخيزند".
و در سوره جمعه آيه 2 به رسالت پيامبر خاتم اشاره شده است:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿جمعه ـ 2﴾
"اوست كه در ميان مردمي آموزش نديده، پيامبري از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مي‌خواند و (از پليدي جهل و شرك) پاكشان مي‌سازد و به آنها كتاب و فرزانگي مي‌آموزد، در حالي كه بي‌ترديد قبل از آن در گمراهي آشكاري بودند."
نسبت پيامبران با انسان
آيات قرآن حاكي از آن است كه پيامبران از اينكه انسان‌ها به راحتي تسليم پيام رهايي بخش و هدايتي آنها نمي‌شوند گاهي ناراحت و شاكي مي‌شوند. از اينرو آيات بي‌شماري از قرآن به آزادي و اختيار انسان براي پذيرش گفتمان و راه انبياء كه همان هدايت الهي است پرداخته است و از اينكه پيامبران بخواهند از اهرم زور و فشار به مردم براي ايمان آوردن و پذيرش تعاليم آنها استفاده كنند به شدن برحذر داشته است. به پيامبران تأكيد مي‌شود كه:
وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿عنكبوت ـ 18﴾
" پيامبر وظيفه‌اي جز ابلاغ آشكار ندارد".
خداوند در آيات ديگر علت آنرا اين چنين توضيح مي‌دهد:
لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ... (بقره ـ 256)
"در(پذيرش) دين اكراه و (اجباري) نيست، زيرا راه كمال از راه گمراهي (و تباهي) مشخص شده است".
وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ﴿يونس ـ 99﴾
" اگر پروردگار تو مي‌خواست همه اهل زمين (جبراً) ايمان مي‌آوردند (ولي به حكمت خود، پديده اختيار را به انسان تفويض كرد)، آيا تو مي‌خواهي مردم را (به زور) وادار كني كه ايمان آورند؟"
خداوند در آيات قرآن انسان را براي پذيرش راه درست كاملاً آزاد گذارده و به او اختيار داده است زيرا پذيرش ايمان با اختيار و آگاهي است كه زمينه ساز رشد و كمال او مي‌شود و مي‌فرمايد:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴿الانسان ـ 3﴾
" راه (هدايت) را به او ارائه داديم، خواه سپاسگزار (و پذيراي آن) باشد، خواه ناسپاس"
نسبت انسان با پيامبران
براي اينكه انسان درباره پيامبران به غلو و گزافه‌گويي نپردازد و از مسير هدايت الهي خارج نشود در آيات ديگري در اين زمينه تأكيد فراوان شده است.
ازجمله در آيه پاياني سوره كهف اين چنين تصريح شده است كه:
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿كهف ـ 110﴾
" (اي پيامبر به مردم) بگو: من فقط بشري همچون شما هستم كه به من وحي مي‌شود: معبود شما معبودي است يگانه؛ و هر كه اميد لقاي پروردگار خويش دارد، بايد به اعمال شايسته دست زند و در بندگي پروردگارش احدي را كنار او قرار ندهد."
در سوره انعام آيه 50 نيز همين هشدار به مؤمنان تكرار شده است:
قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ ﴿انعام ـ‌50﴾
"(اي پيامبر به مردم) بگو: به شما نمي‌گويم كه خزائن خدا در اختيار من است، غيب هم نمي‌دانم، و نمي‌گويم كه فرشته‌ام؛ تنها پيرو آنچه به من وحي مي‌شود هستم،‌ آيا نابينا و بينا يكسانند؟ چرا انديشه نمي‌كنيد؟"
خداوند براي اينكه نسبت و جايگاه پيامبران را براي انسان تبيين كند تصريح مي‌كند كه:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ﴿احزاب ـ 21﴾
" در (روش) پيامبر خدا، سرمشق نيكويي براي شماست، (يعني) براي كسي كه به خدا و روز واپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد كند".
همچنين خداوند ابراهيم و همراهان او را كه تنها پيامبر خود برانگيخته و سرآمد پيامبران توحيدي است نيز به عنوان اسوه و الگو براي مؤمنان معرفي مي‌كند :
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ ... ﴿ممتحنه ـ 4﴾
" در (روش) ابراهيم و همراهانش سرمشق نيكويي براي شماست"
براي اينكه ما همواره اين آموزه‌هاي هدايتي را مدنظر قرار دهيم و منحرف نشويم و نسبت‌ها را فراموش نكنيم در نمازهاي يوميه ضمن قرائت سوره حمد كه عصاره كامل قرآن است و اذكار آن را مرتب تكرار مي‌كنيم كه " إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ" اياك حصر را نشان مي‌دهد "خدايا" ما " تنها" ترا بندگي مي‌كنيم و منحصراً‌ از تو ياري مي‌خواهيم و همچنين مي‌گوييم:
اشهدُ انَّ محمداً عبدهُ وَ رسولهُ "خدايا من گواهي مي‌دهم كه محمد بنده تو و پيام‌آور كلام توست"
جمع ‌بندي سوره حج
در آيات پاياني سوره حج مجموعه مفاهيمي كه در بالا گفته شد براي مؤمنين به وضوح بيان شده است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿حج ـ 77﴾
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿حج ـ 78﴾
" اي مؤمنان، به ركوع و سجود روي آوريد و تنها پروردگارتان را بندگي كنيد و به كارهاي شايسته دست زنيد، بسا كه رستگار شويد؛ ـ و در راه خدا آن گونه كه سزاوار اوست، جهاد كنيد؛ او شما را برگزيده است و براي شما در امر دين، هيچ تنگنايي پديد نياورد؛ آيين پدرتان ابراهيم را (ملتزم باشيد)؛ خدا در كتب آسماني پيشين و در اين كتاب شما را مسلمان (تسليم شدگان در برابر خودش) ناميد تا پيامبر، نمونه (اسوه) براي شما باشد و شما هم (اي مؤمنان) نمونه (اسوه) براي مردم؛ پس به نماز ايستيد و زكات بپردازيد و به (كتاب) خدا چنگ زنيد؛ او كارساز شماست و نيكو كارساز و ياوري است".
در اين دو آيه چند نكته مورد توجه است:
1- مؤمنان فقط در برابر پروردگار خود بندگي و كرنش دارند.
2- اينچنين بندگان خدا اگر در راه او تلاش نمايند و عمل صالح داشته باشند، زمينه‌هاي بالندگي و رشد و كمال آنان فراهم مي‌شود.
3- براي بالندگي و برانگيخته شدن (مبعوث شدن) انسان، در قرآن واژه‌هاي اجتباء و اصطفاء و اصطناع بكار رفته است. واژه اصطفاء عموماً براي پيامبران و اجتباء عموماً براي بندگان خاص بكار رفته است اما واژه اصطفاع فقط يكبار براي حضرت موسي بكار رفته است.
4- همانگونه كه در گذشته ابراهيم پايه‌گذار آيين توحيدي شاهد و الگو بوده و پيامبر اسلام براي شما مؤمنين شاهد و الگو است: شما مؤمنين كه اين فرايند را طي كرده باشيد نيز براي مردم شاهد و الگو خواهيد بود.  
هشدار قرآن
براي اينكه انسان از مسير اين برنامه هدايتي تدوين شده الهي منحرف نشود هشدارهاي متعددي به مناسبت‌هاي مختلف در قرآن مطرح شده است، در اينجا به دو نمونه از آنها اشاره مي شود:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ ... ﴿بقره ـ 165﴾
" بعضي از مردم (با انگيزه ترس و طمع) غير خدا را همتاي خدا مي‌گيرند و آنها را همچون خدا دوست مي‌دارند (ولي) اهل ايمان در دوستي خدا سخت‌ترند".
أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ ﴿زمر ـ 3﴾
"آگاه باشيد كه دين خالي از شرك خاص خداست؛ و افرادي كه غير خدا را كارساز خود انتخاب كرده‌اند، (پندار باطلشان اين است كه:) آنها را فقط با خاطر اينكه ما را به خوبي به خدا نزديك گردانند، بندگي مي‌كنيم. خدا در موارد اختلافشان بين آنها داوري خواهد كرد؛ محققاً خدا كسي را كه
دروغ پردازي ناسپاس است، هدايت نخواهد كرد.
مباني قرآني قيام امام حسين (ع)[1]
با بررسي اجمالي نسبت انسان با خدا و پيامبران و برعكس نسبت خدا و پيامبران با انسان با استناد به آيات قرآن اينك به بررسي نسبت انسان با ائمه عليهم السلام كه به نوعي همراهان پيامبر اسلام(ص) و شاگردان ممتاز مكتب قرآن هستند بطور مشخص امام حسين(ع) مي‌پردازيم.
شايد چكيده انگيزه امام حسين(ع) در فرايند قيام تاريخي عاشورا، در متن وصيتنامه آن حضرت به هنگام خروج از مدينه منعكس شده باشد كه ضمن آن تصريح مي‌كنند:
و انّي لَم اَخرج اَشِراً و لا بَطِراً و لامفسداً و لا ظالماً و انّما خرجتُ لطلب الاصلاح في امة جدي(ص) اريد ان اَمرَ بالمعروف و انهي عن المنكر
" و من نه براي خودخواهي و يا براي خوشگذراني و نه براي فساد و ستمگري از مدينه خارج مي‌گردم بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امور مردم است."
اين انگيزه در سخنان آن حضرت در طول سفر و تا آخرين روزهاي حيات كه به شهادت آن حضرت انجاميد كاملاً‌ برجسته است. براي بررسي ارتباط انديشه و عمل امام حسين(ع) با قرآن و چگونگي شكل‌گيري شخصيت، بينش و منش آن حضرت تحت آموزه‌هاي قرآني، به مباني قرآني اين انگيزه تأثيرگذار و راهبردي امام حسين(ع) مي‌پردازيم.
مباني قرآني امر به معروف و نهي از منكر
در آيات 102 تا 104 سوره آل عمران ويژگي جامعه ايماني توضيح داده شده است. در آيه 102 كه با يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ آغاز مي‌شود، جامعه ايماني را به پايبندي به تقوي و آموزه‌هاي هدايتي پرورگار دعوت مي‌كند و در پي آن جامعه ايماني را به وحدت حول اين ارزش‌ها و آموزه‌هاي قرآني سفارش مي‌كند " واعتصموا به حَبل الله جمياً و لا تفرقوا" و در پي آن جامعه ايماني را به ساز و كاري توصيه مي‌كند تا جامعه ايماني را در مواقع لازم بتواند از انحراف جلوگيري نمايد و زمينه‌هاي رشد و كمال جامعه انساني تضمين شود.
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
﴿آل عمران ـ 104﴾
" بايد از بين شما افرادي (جمعي همفکر و همراه) باشند كه (ديگران را) به نيكويي فرا خوانند و به رفتار شايسته فرمان دهند و از ناپسند باز دارند و آنان رستگارند " .
در اين آيه " وَلْتَكُن" ضرورت و اهميت امر مورد تأكيد قرار گرفته است. مِّنكُمْ افراد شايسته‌اي از بين جامعه ايماني شما، " أُمَّةٌ " گروهي هم‌فكر و همراه را براي اين رسالت مورد تأكيد قرار مي‌دهد كه در ادبيات سياسي امروز نهادهاي مدني و احزاب سياسي مي‌توانند مصداق آن بوده و اين وظيفه را بر عهده داشته باشند. مصداق " الْخَيْرِ" در جامعه با توجه به آيه قبلي كه دعوت به وحدت و پرهيز از تفرقه مي‌شود و آيه بعدي:
وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿آل عمران ـ 105﴾ كه درخصوص تفرقه و اختلاف در جامعه ايماني هشدار داده مي‌شود تأكيد بر وحدت حول "ريسمان الهي" است. راهكار اين فرايند انجام فريضه " امر به معروف و نهي از منكر" مورد تأكيد قرار مي‌گيرد  پيامد جامعه‌اي كه در آن اين واجب الهي ساري  جاري است "فلاح" ، رستگاري، بالندگي توسعه و پيشرفت است.
در ادامه اين آيات سوره آل عمران، در آيه 110 مجدداً‌ خداوند تأكيد مي‌كند كه :
كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ ﴿آل عمران ـ 110﴾
" شما نيكوترين گروهي هستيد كه به مردم عرضه شديد، (زيرا يكديگر را) به شايستگي فرا مي‌خوانيد و از ناپسند باز مي‌داريد و به خدا ايمان داريد ."
در اين آيه خداوند اين رسالت جامعه ايماني را براي همه مردم (بشريت) معرفي مي‌كند و پيشنياز جامعه ايماني را فراهم بودن شرايط انجام اين فريضه الهي مورد تأكيد قرار مي‌دهد زيرا " وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ " را بعد از "تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ" ذكر مي‌كند.
آيات متعدد قرآن درخصوص اين راهكار راهبردي در جامعه ايماني و سالم در ادبيات سياسي امروز به عنوان ساز و كار " گردش آزاد اطلاعات" و حضور و مشاركت زنده و با نشاط مردم در نهادهاي مدني و احزاب سياسي در درون جامعه معرفي مي‌شود. اگر امر به معروف و نهي از منكر اين چنين " واجب الهي" است مقدمه اين امر واجب يعني " گردش آزاد اطلاعات" و آزادي‌هاي اساسي مردم نيز واجب مي‌باشد.
امر به معروف و نهی از منکر رسالت پیامبران
جالب توجه است که رسالت واقعی پیامبر هم انجام همین فرضیه امر به معروف و نهی از منکر مورد تاکید قرار گرفته است:
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَر... (اعراف – 157)
"هم آنان که از این رسول و پیامبر آموزش ندیده ـ که خصوصیات او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می‌یابند ـ پیروی می‌کنند. (همان پیامبری که) آنان را به رفتار شایسته فرا می‌خواند و از ناپسندی باز می‌دارد ...."
لقمان نیز همین فریضه را به فرزندش توصیه می‌کند:
يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
(لقمان – 17)
"پسرم، به نماز بایست و (دیگران را) به رفتار شایسته فراخوان و از ناپسند باز دار و (در این راه) بر آنچه (از سختی و مصیبت) به تو می‌رسد شکیبا باش، که این نشان قدرت اراده است."
و براستی بعد از بپا داشتن نماز و ارتباط با خدا این فریضه مهم اجتماعی تاکید می‌شود و در پی آن یادآوری می‌شود که انجام این فریضه با مصائب و دشواری روبرو خواهد بود (هزینه در بر خواهد داشت) که بایستی خودت را برای آن آماده کنی.
امر به معروف و نهی از منکر در سخنان ائمه (ع)
در سخنان ائمه علیه‌السلام به ویژه حضرت علی(ع) که تجربه حدود 5 سال حکومت بر جامعه را در کارنامه خود دارند به مناسبت‌های مختلف به این فریضه الهی پرداخته‌اند در خطبه 155 نهج البلاغه (فیض‌الاسلام صفحه 140) اولین آمر به معروف و ناهی از منکر را خداوند معرفی می‌کنند:
و انّ الاَمر با المعروف و النَهی عن المنکر لَخلقانِ مِن خُلْقِ الله سبحانَه
" همانا امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از صفات خدا می‌باشد" و بعد اضافه می‌کنند:
و اِنَّهُما لایُقَربانِ مِن اَجل و لایَنْقُصان من رِزق
"همانا آن دو، مرگ شما را نزدیک نکرده و همچنین رزق شما را کاهش نمی‌دهد"
در حکمت شماره 374 نهج البلاغه (فیض‌الاسلام صفحه 1263) جایگاه و اهمیت این فریضه الهی را در مقابل سایر عبادات و وظایف دینی به تصویر می‌کشد:
ما اَعمال البّرکُلها و الجهاد فی سَبیل الله عِندالاَمْر با المعروف وَ النَهی عَن المُنکَر الا کنفثهٍ فی بَحر لُجیّ
"همه کارهای نیک (عبادات) و (حتی) جهاد در راه خدا در مقایسه با فریضه امر به معروف و نهی از منکر مانند آب دهان در مقابل آب دریای بیکران است" و در ادامه این حکمت اضافی می‌کنند.
اَفضل من ذلک کله کلمه عدلٍ عند سلطانٍ جائر
"برتر از همه این فرایض بیان حقی است در مقابل حاکم ستمگر"
از جمله کلمات ماندگار علی(ع) در نامه شماره 47 نهج البلاغه (فیض‌الاسلام 978) بیان این قانون‌بندی است که:
لاتتراکوا الامر باالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم اشرارکم ثم تَدعون فلد یُستجابُ لکم
"هرگز (فریضه) امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید (زیرا در این صورت) ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد (حکومت خواهند کرد) و (در این شرایط) دعاها (و مطالبات) شما اجابت (پاسخ داده) نمی‌شود".
روایتی راهبردی از امام محمد باقر(ع) در باب امر به معروف و نهی از منکر در فروع کافی (جلد 5) نقل شده است که بسیار طولانی است در بخشی از آن آمده است:
ان الامر با المعروف و النهی عن المنكر فریضهِ عظیمه بها تقام الفرائض ...
ان الامر با المعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء منهاج الصلحاء
اما ترجمه متن کامل آن به این شرح است:
"همانا امر به معروف و نهی از منکر فریضه بزرگی است که سایر فرائض به آن بستگی داشته و به وسیله آن بر پا داشته می‌شوند. در این حال خشم خدای عزوجل بر چنین قومی تمام خواهد شد. و عقاب الهی همه آنان را فرا خواهد گرفت و خوبان و نیکان با بدان و فجار یکجا و در کنار آنان و خردسالان در کنار بزرگ سالان هلاک خواهند شد. همانا امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روش و رسم صالحان است و فریضه عظیمی است که سایر فرائض به آن بستگی داشته و به وسیله آن راه ها امن و کسب ها حلال می‌شود و ستم‌ها دفع و دادخواهی‌ها صورت می‌گیرد و زمین (جهان) آباد می‌شود، از دشمنان حقشان را می‌گیرند و کارها درست و امور اصلاح می‌شود."
حضرت صادق(ع) از زاویه دیگری به اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر اشاره می‌کنند.
بئس القوم فومٌ، یَعيبونَ الامر با المعروف و النهی عن المنکر
"بدترین مردم آنهایی هستند که امر به معروف و نهی از منکر را عیب می‌دانند" یعنی مقدمات و زمینه‌های اجتماعی لازم را برای انجام این فریضه فراهم نمی‌کنند و مانع گردش آزاد اطلاعات می‌شوند.
حضرت رضا(ع) از رسول خدا پیامدهای تعلل در انجام این فریضه الهی را چنین توصیف می‌نمایند.
اذا اُمتی تواكلت الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فليأننوا بوقاعٍ مِن الله
"هر گاه امت من امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذارند پس اعلام جنگ با خدا کنند"
سخنان امام علی(ع) و سایر ائمه(ع) نشان می‌دهد که آنان شاگردان اول و ممتاز مکتب قرآن هستند و آموزه‌های قرآنی را تفسیر و تبیین کرده‌اند.
امامان در دعاهای مأثور
یکی از دعاهای مأثور که سند آن معتبر است، دعای امین الله است. اگر چه این دعا در باره امام علی(ع) است اما تاکید شده است که این دعا را در مقابر سایر ائمه(ع) نیز می‌توان خواند در این دعا امام علی(ع) این چنین توصیف شده است.
اَلسلامُ علیکَ یا اَمیرالمومنین، اَشهدُ انّک جاهدت فی الله حق جهاده و عَملت بکتابه و اتبعت سنن نبیه(ص) حتي دعاک الله الی جواره
"سلام و درود بر تو ای امیرالمومنین (سردار، الگو و امام مومنان)، شهادت می‌دهم که تو در راه خدا به بهترین شیوه جهاد و تلاش کرده‌ای و به کتاب او (قرآن) عمل کرده‌ای و از روش (سنت) پیامبر(ص) پیروی کرده‌ای تا آنکه خداوند ترا به سوی خود فرا خواند"
آنچه در این دعا درباره امام علی(ع) توصیف شده است دقیقا همان ویژگی هایی است که در جمع بندی سوره حج درباره مومنان آمده است. بر پایه همین منطق است که ما افتخار پیروی از امام علی(ع) می‌کنم زیرا او شاگرد اول این مکتب است همانگونه که علی با عمل به قرآن و پیروی از روش و سنت پیامبر(ص) به این مقام نائل شده است ما نیز برای رستگاری باید به همین روش عمل کنیم و علی را «امام» و «الگو» خود بدانم.
درباره امام حسین(ع) نیز در دعاهای نقل شده، این چنين شهادت می‌دهیم:
 اَشهدُ اَنکَ قَد اَقمْت الصَلاﺓ و آتَیت الزَکاﺓ و امرت بالمعروف و نَهیت عَن المُنکر و اَطعْت الله و رَسولُه حتی اتیک الیقین
"شهادت می دهم که تو نماز به پا داشتی و به فریضه زکوه و امر به معروف و نهی از منکر عمل کردی و (همواره) از (دستورات) خدا (قرآن) و (سنت) پیامبر او پیروی کردی تا این که خداوند تورا (با تقویت ایمان) به (مقام عالی) یقین مفتخر ساخت". این همان خصوصیات، مؤمنان است که در قرآن توصیف شده است.
آنچه در زیارت وارث می‌خوانیم نیز پیوستگی رسالت همه انبیاء را نشان می دهد که شاگرد اول مکتب اسلام و در واقع شاگر اول (وارث) تعالیم همه پیامبران الهی است. از این رو برای گرامی‌داشت مقام امام حسین (ع)، که بایستی اثر آموزنده و تربیتی روی خواننده داشته باشد، می‌گوییم:
السلامُ علیکَ یا وارث آدم صفوه الله .... وارث نوح نبی الله، ابراهیم خلیل الله .... موسی کلیم الله،..... عیسی روح الله، مُحمَّد حَبیبُ الله ، وارث اَمیرَ المُومِنین .... السلامُ علیکَ یا ثارالله و ابْنَ ثارِه و الوِترُ المَوْتور....
جمع بندی :
1-     سخنان و عملکرد امام حسین(ع) به ویژه قیام آن حضرت در رخداد کربلا با استناد به آیات قرآن و سنت پیامبر بعنوان یک وظیفه دینی و اجتماعی بوده است.
2-     اما حسین(ع) فرزند قرآن و تربیت یافته مکتب قرآن است. او شاگرد اول این مکتب است. بهمین مناسبت امام و چون همه پیامبران اسوه و الگو برای همه مومنان هستند.
3-     عزاداری برای امام حسین(ع) و یادآوری مصائب او، افراد خانواده و یارانش که شورآفرین هستند بسیار مفید و لازم است مشروط به این که مقدمه شعور و شناخت راه امام حسین(ع) گردد و عزاداران با تأسی به راه آنان یعنی تربیت شدن در مکتب قرآن چون امام حسین به آموزه های هدایتی قرآن عمل کنند. در غیر این صورت این شور و هیجان موجب تخدير و دوری از راه امام حسین(ع) و تعاليم هدایتی قرآن خواهد شد.
4-     امر به معروف و نهی از منکر از اوجب واجبات قرآنی است که در کلام همه پیامبران و ائمه(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. مقدمه این واجب نیز واجب است. بدون گردش آزاد اطلاعات در جامعه و تامین شرایط آزادی بیان و اجتماعات، انجام این فریضه قرآنی امکان پذیر نیست. بنابراین معیار و شاخص یک جامعه ایمانی و اسلامی آزادی بیان و اجتماعات و گردش آزادی اطلاعات و تامین امنیت آن است.
5-     روش و سیره ائمه(ع) در ایام محرم، یادآوری مصائب عاشورا و آگاهی بخشي برای تأسی به راه امام حسین(ع) و یاران او بوده است.
*تدوين و تفصيل سخنراني روز اربعين حسيني در جمع خانوادگي ـ 92/10/2



[1] ) با استفاده از پايان‌نامه كارشناسي ارشد همسرم خانم عصمت يزدي باهمين عنوان ـ دانشگاه آزاد اسلامي
(واحد تهران ـ شمال) ـ 1379

No comments:

Post a Comment