Saturday, July 30, 2016

نقش جنبش دانشجوئــي در اصلاح و توسعه آينده جامعه


نقش جنبش دانشجوئــي در اصلاح و توسعه آينده جامعه
 به مناسبت 16 آذر، روز دانشجو
بحران‌هاي دروني جنبش دانشجويي در سال‌هاي اخير و آسيب‌های وارد شده بر آن اين جنبش را در يك نقطه چرخش تاريخي قرار داده است، به طوري كه بازنگري و ارزيابي عملكرد گذشته و تجربه آموزي از آن براي انتخاب راه آينده را ضروري مي‌سازد. در آستانه سالروز 16 آذر، روز جهاني دانشجو، ضمن گرامي‌داشت ياد و خاطره سه تن از شهداي 16 آذر، سعي مي‌كند كه در اين نشريه، ضمن تعريف و تبيين رسالت جنبش دانشجويي، به نقد كوتاهي از عملكرد گذشته و ارائه راهكارهايي اصولي براي ادامه حيات و ايفاي نقش سالم و اثربخش آن در آينده بپردازد.

1- ماهيت و رسالت جنبش دانشجويي
جنبش دانشجويي ايران از ويژگي‌هاي يك جنبش اجتماعي، از دو بعد يا دو منظر، بر خوردار است؛ از يك منظر، جنبشي است صنفي و محدود به قشر خاصي از جمعيت كشور، يعني دانشجويان و از منظر ديگر، جنبشي است با پيوندهاي عميق با كل جامعه ايراني و جنبش‌هاي اجتماعي در سطح ملي.
دانشگاه‌هاي ايران هيچ‌گاه طبقاتي نبوده‌اند و دانشجويان ايران معرف همه قشرهاي اقتصادي و فرهنگي جامعه هستند. اين امر دانشجويان را در ارتباط  تنگاتنگ با كل جامعه و مطالبات آن قرار مي‌دهد. در غياب احزاب سياسي فراگير، دانشجويان می توانند مطالبات پنهان و آشكار مردم را مطرح و نمايندگي ‌كنند. در واقع، مواضع و مطالبات دانشجويان به نوعي مطالبات و مواضع كل جامعه محسوب مي‌شود.
دانشگاه‌ها، پس از كارخانه‌ها، تنها مراكزي هستند كه در آنها جمع زيادي از شهروندان با ويژگي‌هاي سني، عاطفي و حرفه‌اي مشترك، در تماس و تعامل دائم با يكديگرند. نقش حضور جمعي اين گروه سني در محيط دانشگاهي، آثار و بركاتي دارد كه در شكل‌گيري جنبش دانشجويي می تواند كارساز ‌باشد.
نقش اصلي دانشگاه‌ها، به عنوان نهادهاي علمي، طرح سوال و ارائه پاسخ‌ها و يا كمك دادن به دانشجويان براي يافتن پاسخ‌ها است. دانشجوي بدون سوال، دانش‌آموز است، نه دانشجو و محيط چنين دانشجويي دانشگاه نيست، بلكه حداكثر يك دبيرستان به شمار مي‌رود. هنگامي كه دانشجو ياد مي‌گيرد كه پرسش‌ها را مطرح كند و پاسخ بيابد، روحيه پرسشگري او به مسايل و موضوعات ويژه حرفه‌اي‌اش محدود نمي‌ماند. بلكه با همان احساس به جامعه بزرگتر بيرون از دانشگاه نگاه مي‌كند و پرسش‌ها و چراهاي خود را مطرح مي‌سازد و به دنبال يافتن پاسخ‌هاي قانع كننده حركت مي‌كند. چنين رويكردي انگيزه و نيروي محرك اوليه جنبش دانشجويي است.
دانشجويان، به دليل جوان بودن، عواطف و احساسات پاك و پر شوري كه دارند آنان را از هر گروه جمعيتي ديگر پر تحرك‌تر در پيگيري مطالباتشان و مقاوم‌تر در برابر استبداد مي‌سازد. دانشجويان عموما لختي و سنگيني زمين گيركننده‌ي ساير قشرها را ندارند.
اين ويژگي‌ها موجب آن بوده است كه دانشگاه‌هاي ايران در طول تاريخ معاصر، پيشتاز مبارزات ضد استبدادي و عليه استيلاي بيگانه باشند. هر زمان كه استبداد و يا سلطه بيگانه توانسته است ساير نيروهاي اجتماعي را با سركوب و فشار خاموش و آرام سازد، دانشگاه‌ها، به رغم دوران كوتاهي از ركود، ناآرام و مهار نشدني باقي مانده‌اند.
امروزه، دانشگاه‌هاي ايران، با چند ميليون دانشجو از ميان تقريباً چند ميليون، خانواده ايراني، مي‌توانند نقش موثري در جنبش مردم‌سالاري ايران ايفا كنند. هيچ حزب يا گروهي و هيچ نهاد و مقامي نمي‌تواند و نبايد اين نيروي بالقوه عظيم را ناديده بگيرد. در واقع، امنيت و سلامت ملي كشورمان تا حد زيادي در گرو نگاهي واقع‌بينانه و مدني به اين نيروي عظيم است.

2ـ بررسي عملكرد گذشتــه
1/2 ـ قبل از انقلاب ـ در حدود 70 سال پيش اولين اتحاديه دانشجويان دانشكده پزشكي و داروسازي و دندان‌پزشكي با آراي مستقيم و مخفي دانشجويان تشكيل گرديد، كه دانشجويان وابسته به نيروهاي سياسي مختلف در آن حضور داشتند. بعدها، «سازمان دانشجويان دانشگاه تهران» كه ابتدا به وسيله حزب توده، كنترل مي‌شد و رويكردي ماركسيستي داشت سازمان سراسري دانشجويي محسوب مي‌شد. اين حركت با انتشار نشريه «دانشجو» كه تا مردادماه 1338 ادامه داشت ـ و با اعمال روش‌ها و شيوه‌هاي متداول در سازمان‌هاي كمونيستي ـ آثار طولاني و عميقي بر جنبش دانشجويي بر جاي گذاشت. با گذشت زمان، دو حركت ديگر براي رويارويي با استبداد، از يك سو و در برابر گسترش افكار و حركت‌هاي ماركسيستي، از سوي ديگر در سطح دانشگاه شكل گرفت. در حركت اول، كه نام حركت ملي گرفت، همگام با نهضت ملي ايران، «سازمان صنفي دانشجويان دانشگاه تهران» با همكاري احزاب ايران، پان ايرانيست، جمعيت مردم ايران و زحمتكشان ملت ايران تشكيل شد. اين حركت با انتشار نشريه «دانشجويان» و حمايت از دولت دكتر مصدق و مبارزات دوران نهضت ملي ايران، از جمله در توزيع اوراق قرضه ملي و سازماندهي تظاهرات 30 تير 1331، نقش موثري ايفا كرد.
حركت دوم، كه نام حركت اسلامي به خود گرفت، در پاسخ به فضاي ضد اسلامي دانشگاه از يك سو و خنثي كردن جو اعتقادات خرافي و ارتجاعي غيراسلامي و توسعه فعاليت‌ بهايي‌ها در سطح جامعه و دانشگاه از سوي ديگر، با تاسيس اولين انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده پزشكي تهرانِ ، در سال 1321 ـ با هدف اصلاح جامعه، ايجاد وحدت و دوستي ميان جوانان مسلمان و روشنفكر، آگاهي بخشي و مبارزه با خرافات ـ شكل گرفت. اين حركت با انتشار مجله دانش آموز و شركت دانشجويان در جلسات تفسير قرآن در كانون اسلام و مسجد هدايت آغاز شد و با اقبال روز افزون دانشجويان، استادان و علماي مترقي مواجه گرديد و سپس، با انتشار كتاب‌هايي مانند «مذهب در اروپا» و «كار در اسلام» و مجلات «فروغ علم»، «گنج شايگان»، «مجموعه حكمت» و «پيكار انديشه»، كه يكي پس از ديگري به همت انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه‌هاي مختلف منتشر شد، حركت اسلامي را در سطح دانشگاه‌هاي ايران گسترش داد.
پس از كودتاي 28 مرداد و حاكم شدن فضاي استبدادي، انحلال احزاب، تعطيل مطبوعات و زنداني شدن مبارزان، دانشگاه تهران همچنان به عنوان مركز مقاومت باقي ماند. با تشكيل نهضت مقاومت ملي (با همكاري عده‌اي از روحانيان، دانشگاهيان و فعالان سياسي، از جمله مرحومان آيت‌الله سيدرضا زنجاني، دكتر محمد نخشب، مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي، عباس رادنيا و...)، برعهده گرفت و اعتراضات خود را با راهپيمايي، اعتصابات دانشگاهي و انتشار اعلاميه‌هاي آگاهي بخش ادامه داد. رژيم كودتا، در مقابله با جنبش دانشجويي همزمان با سفر نيكسون به ايران، فاجعه 16 آذر 1332 را ـ كه طي آن سه نفر از دانشجويان دانشكده فني (بزرگ‌نيا، قندچي و شريعت رضوي) به شهادت رسيدندـ به وجود آورد. بازتاب جهاني اين واقعه دلخراش به حدي بود كه بعدها «سازمان جهاني دانشجويان» (كوسك) 16 آذر را روز جهاني دانشجو اعلام كرد.
جنبش دانشجويي ايران به تدريج، از حدود سال‌هاي 1340، با تشكيل نهضت آزادي ايران، و با تلاش راد مرداني چون دكتر مصطفي چمران ، دكتر محمد نخشب، دكتر ابراهيم يزدي، صادق قطب‌زاده، مهندس محمد توسلي و دكترمهدي بهادري‌نژاد و... به خارج از كشور گسترش يافت و بسياري از دادنشگاه‌هاي اروپا و آمريكا را فراگرفت.
با ورود شهيد مطهري به محيط‌هاي دانشجويي در سال 1335، بازگشت دكتر شريعتي به ايران و تدريس در دانشگاه مشهد، تاسيس حسينيه ارشاد، شكل‌گيري مبارزات مخفي و مسلحانه (1352-1346)، پيوند دو جريان اسلامي دانشگاه و فيضيه، ساير تحولات جهاني، انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد. نقش جنبش دانشجويي و دانشگاهي ايران به حدي بود كه نخست وزير دولت موقت نخستين سخنراني عمومي خود را در آستانه پيروزي انقلاب در دانشگاه تهران و در برابر هزاران دانشجو، استاد، خبرنگاران داخلي و خارجي و مردم عادي ايراد كرد و چندي بعد، دانشگاه تهران به عنوان مصلاي نمازگزاران انتخاب گرديد.
2/2 ـ بعد از انقلاب ـ دانشگاه‌هاي ايران و جنبش دانشجويي، پس از پيروزي انقلاب فراز و نشيب‌هاي فراواني را تجربه كرده است. در يكي دو سال اول بعد از انقلاب، نيروهاي سياسي چپ، ماركسيست‌ها و بعضا مسلمان‌ها، تحت تاثير جو حاكم بر جامعه، و شيفتگي انقلابي، دانشگاه‌ها را به ستادهاي عمليات ويژه، سياسي ـ نظامي خود تبديل كردند. در دوران دولت موقت، اين نيروها عموما مواضع تندي عليه جمهوري اسلامي و دولت موقت داشتند و بعضا در شكل‌گيري آشوب‌هاي حوادث كردستان، گنبد كاووس و خوزستان نقش ايفا مي‌كردند. در جريان گروگانگيري، اين نيروها به حمايت از آن برخاستند و عملا به سلطه جناح تمامت‌خواه و روحانيان محافظه‌كار و سنتي كمك كردند. در اين مرحله، جنبش دانشجويي، همانند جامعه بزرگتر، دچار دوراني از هيجان، ذوق زدگي و شتاب‌زدگي خاص بعد از انقلاب شده بود. جنبش دانشجويي، در ادامه روند قبل از انقلاب، به طور تقريباً كامل تحت سيطره و كنترل احزاب و گروه‌هاي سياسي قرار گرفته بود. اين احزاب و گروه‌هاي سياسي كه عمدتاً چپ ـ اعم از ماركسيست يا اسلامي ـ بودند، شرايط و موقعيت تاريخي حاكم بر جامعه و مبرم‌ترين وظايف خود را به درستي درك نكردند و با اتخاذ مواضعي افراطي، عملا به جنبش آزادي‌خواهي و مردم‌سالاري آسيب زدند و جاده صاف‌كن سلطه جناح تمامت‌خواه گرديدند. پس از گروگانگيري، آرام آرام درگيري ميان اين نيروها و جناح حاكم آغاز شد، كه سرانجام به درگيري‌هاي خونين و حمله گروه‌هاي رسمي و غيررسمي به دانشگاه‌ها منجر گرديد. نه تنها دفاتر نيروهاي سياسي از دانشگاه‌ها بر چيده شد، بلكه دانشگاه‌ها تحت عنوان «انقلاب فرهنگي» ـ كه از «انقلاب فرهنگي چين» الگوبرداري شده بود ـ تعطيل گرديدند. تصفيه‌اي عام و گسترده از استادان و دانشجويان صورت گرفت و هنگامي كه سرانجام دانشگاه‌ها دوباره باز شدند، علاوه بر اين كه گزينش استادان و دانشجويان براساس معيارهاي مطلوب و معطوف به قدرت به شدت كنترل مي‌شد،  انجمن‌ها و سازمان‌هاي دانشجويي به طور كامل به بازوي اعمال سياست‌هاي حاكمان جديد در دانشگاه‌ها تبديل شدند. در نتيجه، جنبش دانشجويي در موقعيتي قرار گرفت كه در تاريخ دانشگاه‌هاي ايران بي‌سابقه بود.
در اين دوران، انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان، به عنوان گروه‌هاي فشار در برابر استادان و قاطبه دانشجويان و هر گروه ديگري كه كمترين انتقاد يا اعتراضي به سياست‌ها و عملكردهاي حاكمان داشت عمل مي‌كردند. در اين مرحله، انجمن‌هاي ياد شده در عزل و نصب استادان و مهار كردن فعاليت‌هاي حتي علمي استادان نقش مستقيم پيدا كردند، به طوري كه عملكرد آنان در دوره مذكور موجب افت شديد سطح علمي آموزش دانشگاهي و فرار بسياري از استادان برجسته و شايسته گرديد و تحت عنوان همكاري حوزه و دانشگاه، دفاتر مقام رهبري در دانشگاه‌ها تشكيل شد كه عملا در تمام شئون دانشگاه‌ها، اعم از امور مربوط به استادان و دانشجويان، دخالت مي‌كردند و موجب اختلال شديد در مديريت دانشگاه‌ها گرديدند. با آغاز جنگ تحميلي، همان طور كه جامعه بزرگتر تحت تاثير قرار گرفت و موجبات بسيج زنان و مردان ايران براي دفاع از تمامت ارضي كشورمان و دفع ارتش متجاوز فراهم گرديد، دانشجويان نيز در اين پيكار بزرگ ميهني نقش مهمي ايفا كردند و شهداي فراواني را در راه دفاع از استقلال و تمامت ارضي كشورمان هديه نمودند.
1/2/2 ـ پس از جنگ تحميلي ـ بعد از پذيرش آتش بس در تيرماه 1367، دانشگاه‌ها وارد دوره جديدي شدند. دانشجوياني كه در دوران جمهوري اول ـ از 1357 تا 1368ـ  در دانشگاه‌ها تحصيل مي‌كردند، عمدتاً با ترك تحصيل و يا فارغ‌التحصيل شدن از دانشگاه بيرون آمده بودند و نسل جديدي از دانشجويان وارد دانشگاه‌ها شدند. بخش عمده‌اي از اين دانشجويان را سهميه‌هاي نهادهاي مختلف مانند سپاه، بسيج، بنياد شهيد و ... تشكيل مي‌دادند. دانشجوياني كه با تلاش فراوان در كنكور سراسري توفيق به دست مي‌آوردند، بايد از صافي‌هاي تنگ مي‌گذشتند، در مصاحبه‌هاي حضوري متحمل تفتيش  عقايد مي‌گشتند و در تحقيقات محلي قبول مي‌شدند تا وارد دانشگاه شوند. البته با وجود تمام اين تمهيدات يعني وجود دانشجويان سهميه‌اي وابسته به نهادهاي قدرت، نمايندگي‌هاي نهاد رهبري، انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اختيار حاكميت، دانشگاه‌ها، آرام آرام موقعيت اصلي‌شان را به عنوان  نهادهاي علمي و توليد كننده فكر و انديشه بازيافتند و به تناسب و هماهنگ با تغييراتي كه در مناسبات نيروهاي سياسي در سطح جامعه صورت مي‌گرفت، جنبش دانشجويي نيز وارد مرحله تازه‌اي شد.
از سال 1368 تا 1376، آغاز جمهوري سوم، تركيب دانشجويان دچار تغييرات جديد و مهمي شد، تغييراتي كه حتي دانشجويان سهميه‌اي را نيز در برگرفت. به گونه‌اي كه با روي كار آمدن آقاي خاتمي، جنبش دانشجويي و سازمان‌هاي آن، انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان، دفتر تحكيم وحدت و ساير گروه‌هاي دانشجويي از قدرت، حاكميت و ايدئولوژي سنت‌گرايان و محافظه‌كاران فاصله گرفتند و از جنبش اصلاح‌طلبي حمايت كردند، كه اين امر بازتاب تغييرات اساسي در جامعه بزرگتر بود.
2/2/2 ـ پس از دوم خرداد 1376 ـ جنبش دانشجويي و به ويژه انجمن‌هاي اسلامي، از خرداد سال 1376 وارد مرحله تازه‌اي شد، كه هنوز ادامه دارد و به سرانجام يا نقطه عطف و گردش نرسيده است. حضور تعيين كننده دانشجويان در حماسه مردمي دوم خرداد 1376، و دفاع از آزادي مطبوعات و حقوق قانوني زندانيان سياسي، مطبوعاتي و دانشجويي و تلاش در راستاي باز نگاه‌داشتن فضاي سياسي جامعه از افتخارات جنبش دانشجويي در اين دوره به شمار مي‌رود.
چنين تغييراتي در جنبش دانشجويي، به ويژه پس از اصلاح سياست‌ها و برنامه‌هاي حمايت مطلق از حاكميت موجب شد كه اين جنبش آماج حملات شديد قرار گيرد. حوادث تير ماه 1378 و تهاجم به خوابگاه‌هاي دانشجويي دانشگاه تهران نقطه عطفي در تاريخ حركت‌هاي دانشجويي به شمار مي‌رود. از آن پس، برنامه مقابله و بي‌اثر ساختن جنبش دانشجويي از طريق ايجاد اختلاف و فراكسيون سازي، تحريك به راديكال‌سازي و سپس سركوب و منفعل و منزوي ساختن آن به اجرا گذارده شد. در اين روند ، تحولات بيرون دانشگاه و برخورد ستيز مدارانه با اصلاح‌طلبان درون و بيرون حاكميت، به طور طبيعي جنبش دانشجويي را نيز تحت تأثير قرار داد. از مهمترين آثار برخورد مذكور تفرقه و پراكندگي در درون جنبش دانشجويي است كه از طريق تشديد اختلافات ناشي از گرايش‌هاي سياسي دانشجويان ، از جمله تندروي‌ها و گروه‌گرايي‌ها به اوج خود رسيد و موجبات سرخوردگي و بي‌تفاوتي برخي از دانشجويان را فراهم ساخت.
در اين ميان، برخي از عملكردهاي دفتر تحكيم وحدت و طيف‌بندي‌هاي درون آن و قرار گرفتن آنان در برابر رئيس جمهوري، آقاي خاتمي، و اصلاح‌طلبان موجب آن شد كه روابط جنبش دانشجويي با بخش قابل توجهي از نيروهاي اصلاح طلب دچار تيرگي و ابهام شود. محافظه‌كاران، فرصت‌طلبانه و بي‌محابا، هر حركت دانشجويي را سركوب و فعالان دانشجو را به زندان‌ها روانه كنند و در عين حال، با هجوم به دانشگاه‌ها و ضرب و شتم دانشجويان سعي در مرعوب ساختن آنان بنمايند و دست به تاسيس نهادهاي دانشجويي وابسته به حاكميت بزنند. چنين رويدادي آثار منفي عميقي بر روحيه و نشاط دانشجويان داشته ، موجب تشديد بي‌تفاوتي و بدبيني و كاهش انگيزه براي مشاركت اجتماعي آنان گرديده است. با وجود اين، جنبش دانشجويي همچنان فعال و تناور حركت مي‌كند.
دانشجويان در سال‌هاي اخير تلاش‌هاي پيگيرانه‌اي در حمايت از آزادي بيان صورت داده و با اعتراض‌هاي سراسري در برابر محكوميت و بازداشت استادان و دانشجويان و فعالان سياسي توانسته‌اند با استواري و متانت، مقاومت و پايداري نموده، نمونه‌اي از حركت مدني را در كشور ارائه كنند و در عين حال، كوشش كرده‌اند كه از درگيري با گروههاي فشار و خشونت‌طلب پرهيز نمايند. با وجود اين ، در دوره ياد شده آسيب‌ها و صدمات قابل توجهي بر جنبش دانشجويي وارد آمد كه حاصل آن از يك سو، بي‌تفاوتي و نزول جايگاه ديني و ايمان و زوال انگيزه براي همكاري‌ها و مشاركت‌هاي دانشجويي در امور صنفي ، اجتماعي ، فرهنگي و علمي و از سوي ديگر، افزايش انگيزه براي ترك كشور و فرارمغزها بوده است.
واكنش گسترده دانشگاه‌هاي كشور نسبت به حكم ناعادلانه عليه دكتر سيد هاشم آغاجري، استاد دانشگاه، به اتهام ابراز عقيده در يك سخنراني، يك بار ديگر حساسيت بخش عمده‌اي از دانشجويان را نسبت به مسائل مهم و سرنوشت‌ساز سياسي و اجتماعي نشان داد.

3- تحليل و نقد عملكرد
انتظار مي‌رود كه جنبش دانشجويي ـ و به ويژه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويي، كه منتقد صريح و قاطع حكومت و بعضي از گروه‌هاي سياسي هستند، خود تحمل نقد شفاف و صريح بر عملكرد و جهت‌گيري‌هاي خود را داشته باشند و با تدبير و خردورزي بيشتر ، ضمن حفظ وحدت و يكپارچگي جنبش دانشجويي اجازه ندهند كه اين جنبش با پنجاه سال سابقه تاريخي به انفعال ، بي‌تفاوتي و افراط و تفريط دچار شود و يا آن كه واكنش‌هاي احساسي و راديكاليسم سياسي آن را با ناكامي و شكست مواجه كند. جنبش دانشجويي مي‌تواند با خردورزي و استقلال رأي و با عملكرد سنجيده و مدبرانه در دفاع از ارزش‌ها، آرمان‌ها و حقوق صنفي دانشجويان به تلاش خود ادامه دهد و از فرو‌افتادن در دامان سكولاريسم افراطي و ترويج بي‌اعتقادي به نام مخالفت با استبداد ديني بپرهيزد.
چنان كه شاهد بوديم ، در اواخر خرداد سال جاري (1382)ـ در آستانه سالروز هجدهم تير ماه ـ كه دانشجويان فرصتي ‌يافتند تا مطالبات صنفي و سياسي عام خود را مطرح كنند، حوادث خشونت بار حمله به خوابگاه دانشجويان دانشگاه‌ها رخ داد كه دست‌كم دو تجربه گران‌بها براي دانشجويان و جنبش دانشجويي به جاي مي‌گذارد.
نخست، با وجود آن كه دانشجويان با شعار مخالفت با خصوصي‌سازي دانشگاه‌ها در كوي دانشگاه تهران گرد آمدند، نيروهاي بازدارندة  سازمان‌يافته «لباس شخصي» و افراد شناخته شده و ناشناخته‌اي، همانند گذشته، اين حركت مسالمت‌آميز را به خشونت و درگيري كشاندند، تا آنجا كه به برخي از خوابگاه‌ها، مانند خوابگاه طرشت، متعلق به دانشگاه علامه طباطبايي، شبانه حمله كردند و به ضرب و شتم و تخريب و ايجاد رعب و وحشت پرداختند. اين تجربه نشان مي‌دهد كه هر حركت دانشجويي، گرچه با شعارهاي صنفي، ممكن است مورد حمله و تهاجم نيروهاي ضداصلاحات قرار گيرد و دانشجويان به بازداشت و زندان تهديد شوند.
درس ديگر اين بود كه برخي از گروه‌هاي خارج‌نشين، با استفاده از امكانات گسترده،  دست به تبليغات دامنه‌داري زدند، به نحوي كه گويي تنها آنان هستند كه جريان دانشجويي داخل كشور را هدايت مي‌كنند. در حالي كه چنين نبود. اين امر نه تنها كمكي به دستيابي به مطالبات دانشجويان نكرد، بلكه بهانه به دست مخالفان جنبش دانشجويي داد تا با شدت به آن حمله برند و به سركوب و بازداشت دانشجويان و انهدام جنبش دست زنند. در اين جريان، قاطبه دانشجويان با درايت و كارداني، راه خود را از راه گروه‌هاي ياد شده جدا كردند و اجازه ندادند كه آنان در اين امر وارد شوند و اصالت و اعتبار جنبش دانشجويي را لكه‌دار كرده، آن را به انحراف كشند.

به طور خلاصه، انجمن‌ها و سازمان‌هاي دانشجويي‌ـ كه در ميان طوفان‌ها و بحران‌هاي سياسي از دهه بيست به بعد شكل گرفتند ـ با ويژگي‌هاي نوانديشي، دموكراسي و آزادي‌خواهي و ‌عدالت‌طلبي همواره از پشتيبانان اصلي مبارزه عليه استبداد داخلي و استيلاي بيگانه بوده‌اند. اما در مقاطعي، غلبه احساسات و حركات تند وافراطي از يك سو و استفاده ابزاري پاره‌اي از گروه‌ها و جناح‌هاي حاكم از جنبش دانشجويي براي دستيابي به اهداف سياسي، از سوي ديگر موجب وارد شدن لطمات و آسيب‌هاي شديد به جنبش دانشجويي و مصالح ملي شده است.  


4- پيشنهاد براي آينده
نهضت آزادي ايران ، ضمن گرامي‌داشت خاطره حماسه 16 آذر و تجليل از تلاش‌ها و فداكاري‌هاي جنبش دانشجويي كشور واعتراض به ادامه بازداشت تعدادي ازدانشجويان كه هنوز در زندان به سرمي‌برند. و نيز اظهار اميدواري نسبت به خاتمه دادن بازداشت و آزاد ساختن آنان از سوي قوه قضاييه، خواستار استقلال و وحدت جنبش دانشجويي و گسترش فعاليت‌هاي صنفي و اجتماعي دانشجويان در چارچوب حفظ و حراست از آزادي‌هاي قانوني، اصول و ارزش‌هاي اسلامي و اخلاقي و منافع ملي است و براي پيشرفت مؤثر و پايدار در راستاي كمك به تحقق رسالت اصولي جنبش ، پيشنهادها و توصيه‌هاي زير را به دانشجويان و حاكميت عرضه مي‌كند.
1ـ وظيفه اصلي دانشجو در دوره دانشجويي كسب آگاهي و دانش و مهارت‌هاي تخصصي است. در كنار دانشگاه ، در يك جامعه سالم و آزاد ، احزاب سياسي حضور فعال دارند. رسالت احزاب مشاركت در فرآيند سياسي جامعه و تربيت مديران و رهبران شايسته براي اداره و پيشبرد جامعه است.
متأسفانه، از آنجايي كه احزاب در كشور ما با محدوديت‌هاي اساسي مواجه بوده‌اند و هستند، جنبش دانشجويي اجباراً رنگ و صبغه سياسي يافته است و عملا هزينه‌هاي سنگين فعاليت‌هاي سياسي را مي‌پردازند. اما دانشجويان نبايد به علت يا با انگيزه شركت در مبارزات سياسي، از وظيفه اصلي‌شان شانه خالي كنند. درادوار گذشته، دانشجويان فعال سياسي مانند دكتر علي شريعتي و دكتر مصطفي چمران، به لحاظ تحصيلي نيز از دانشجويان ممتاز و موفق بوده‌اند.
2ـ جنبش دانشجويي يك جريان صنفي – فرهنگي مستقل است و بايد مطالبات عام اجتماعي ـ سياسي خود را كه مربوط به حقوق شهروندي ، آزادي و عدالت اجتماعي و مطالبات عمومي مردم و ساير اصول اساسي مي‌شود به طور مستقل و بدون وابستگي جناحي دنبال كند و آگاهانه از فراكسيون سازي و جانبداري  جناحي و حزبي دوري نمايد.
3ـ سازمان‌ها و انجمن‌هاي دانشجويي مي‌توانند با برپا كردن همايش‌هاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و تاريخي سطح آگاهي و بينش دانشجويان هر چه بيشتر بالاتر ببرند تا آنان خود بتوانند به طور مستقل در مسايل سياسي و فرهنگي اظهار نظر نمايند و موضع‌گيري كنند.
4ـ اگر چه انجمن‌ها و سازمان‌هاي دانشجويي علي‌الاطلاق بايد مستقل و بدون وابستگي به احزاب سياسي باشند، دانشجويان مي‌توانند (و مفيد خواهد بود كه)  با احزاب سياسي مورد اعتماد و تمايل خود همكاري كنند و اهداف سياسي خاص خود را از طريق آنها پيگيري نمايند. تعامل و همكاري‌ شاخه‌هاي دانشجويي احزاب، مستقل از سازمان‌ها و انجمن‌هاي دانشجويي، مي‌تواند به نياز مشاركت آنان در مسائل و فعاليت‌هاي سياسي، با گرايش‌هاي مختلف، پاسخ دهد.
تعامل جنبش دانشجويي و احزاب  سياسي، به صورتي كه در بالا اشاره شد، مفيد و ضروري است. كوتاهي دوران تحصيلات دانشگاهي و جابه‌جايي سريع نسل‌هاي متوالي دانشجويان موجب آن مي‌شود كه جنبش دانشجويي به طور مستمر با كادرهاي تازه وارد و جوان ـ و بعضاً از نظر سياسي و فعاليت‌هاي جمعي، بي‌تجربه يا با تجربه كم ـ سر و كار داشته باشد. اين امر جنبش دانشجويي را با مشكلات جدي روبرو مي‌سازد. در شرايطي كه فضاي سياسي جامعه براي فعاليت بهينه احزاب سياسي باز و مساعد باشد، تعامل احزاب و گروه‌هاي دانشجويي به جبران اين نقيصه كمك موثر مي‌كند. همكنشي احزاب با جنبش‌هاي دانشجويي اگر چه در زمينه‌هايي لازم است، در مواردي، هژموني يك حزب سياسي بر سازمان‌ها و انجمن‌هاي دانشجويي موجب مخدوش شدن استقلال اين انجمن‌ها و وارد آمدن ضربات سنگين به جنبش دانشجويي بوده است. سازمان‌هاي دانشجويي بايستي ضمن تعامل با احزاب سياسي، استقلال فكري و عملي خود را حفظ كنند.
5ـ جنبش دانشجويي، براي ايفاي رسالت خود، نيازمند سازمان‌ها و انجمن‌هايي متعدد و متنوع است كه هر يك از آنها بتواند بخشي از وظايف جنبش و نيازهاي دانشجويان را برآورده سازد. جنبش دانشجويي هم نيازمند سازمان‌هاي عام صنفي ـ كه دانشجويان دانشگاه‌هاي كشور را نمايندگي كنند ـ مي‌باشد و هم به سازمان‌ها، انجمن‌ها و نهادهاي خاص با اهداف و برنامه‌هاي ويژه ـ كه به صورت انجمن‌هاي كوچك مدني در هر دانشكده و دانشگاه به منظور فعاليت‌هاي ديني، هنري، ورزشي، ادبي، زيست محيطي و ... تشكيل شوند، نياز دارد.
در سطح عام، جنبش دانشجويي، به يك سازمان سراسري دانشجويي، يا به اصطلاح «مجلس دانشجويي»، كه منحصر به يك گروه فكري خاص نبوده، بلكه كل دانشجويان را نمايندگي كند، نيازمند است چنين نهادي، به طور طبيعي، بايد اولاً عام‌ترين مطالبات دانشجويان را پيگيري كند و ثانياً، جايگاه قانوني و رسمي در ساختار دانشگاه‌هاي كشور داشته باشد. تشكيل مجلس دانشجويي در سطح هر يك از دانشگاه‌ها ـ و سپس، براي تمام دانشگاه‌هاي كشورـ براي تصميم‌گيري درباره امور فرهنگي، اجتماعي، صنفي، علمي‌ و هنري دانشگاه، با ايجاد هماهنگي ميان تمامي دانشگاه‌ها، نه تنها بازتاب دهنده و تأمين كننده خواسته‌هاي عام دانشجويان خواهد بود، بلكه شركت دانشجويان در انتخابات مجلس دانشجويي و مشاركت آنان در فعاليت‌هاي فرهنگي، اجتماعي و صنفي موجب كسب تجربه مفيد و آموزش همكاري‌هاي اجتماعي و يادگيري مباني دموكراسي ـ كه كمبود آن در صحنه جامعه به شدت احساس مي‌گردد ـ خواهد شد. نمايندگان مجالس دانشگاهي مي‌توانند مجلس ملي دانشجويي را ـ كه اعضاي آن به طور دموكراتيك و آزاد توسط دانشجويان انتخاب شوند و داراي اختيارات لازم براي حمايت و دفاع از حقوق دانشجويان و ارائه راهكارهاي عملي براي حل مشكلات دانشجويان باشد ـ به وجود آورند.
فعالان جنبش دانشجويي مي‌توانند تشكيل چنين مجلسي را در دستور كارشان قرار دهند و با همكاري مجلس شورا و دولت، زمينه را براي تشكيل مجلس دانشجويي و نظم دادن به فعاليت‌هاي صنفي ـ اجتماعي دانشجويان هموار كنند. در حالي كه مجلس دانش‌آموزي از مدتي پيش به صورت قانوني ايجاد شده است ، طرح مجلس و سازمان ملي دانشجويي كه فعاليت‌هاي دانشجويي را قانونمند كرده، از حقوق صنفي، علمي و فكري آنان دفاع كند و چارچوب و مرزهاي فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي آنان را در سطح دانشگاه‌ها و كل كشور تعريف نمايد، طرحي به مراتب مفيدتر، عملي‌تر و راهگشاتر خواهدبود. اين مجالس نوعي از تشكل‌هاي مدني دانشجويي هستند كه از حقوق صنفي و مدني دانشجويان دفاع كرده، پيوند بين دانشجويان را مستحكم مي‌كنند و رابطه مديريت دانشگاه‌ها و مسئولان كشور را با جنبش دانشجويي قانونمند و شفاف مي‌سازند.
مجالس دانشجويي كه در سطح دانشگاه‌ها ايجاد شوند، از يك سو مانع اعمال نفوذ گروه‌هاي كوچك و راديكاليزه شدن غيرمنطقي جنبش دانشجويي و تبديل آن به يك جريان خاص سياسي خواهند شد، و از سوي ديگر، مي‌توانند در حد مفيدي، كه مربوط به مطالبات عمومي مردم و دانشجويان شود، بدون ورود به اختلافات، تضادها و رقابت‌هاي جناحي وارد حوزه سياست گردند.
مجالس دانشجويي رابطه دولت و دانشجويان را تنظيم كرده ، مانع تهديد دولت از سوي دانشجويان خواهند گرديد و رابطه آنها را به رابطه‌اي سازنده و كم تنش تبديل خواهد ساخت. اين مجالس مخاطره (ريسك) مشاركت دانشجويان در امور دانشجويي را كاهش داده، جو نااميدي و ياس را به فضاي اميدواري و مشاركت تبديل خواهند كرد و زمينه مساعدي براي فعاليت‌هاي فرهنگي، اجتماعي و صنفي را پديد خواهند آورد.
تشكيل مجالس دانشجويي مانع ‌ وارد شدن خدشه به اعتبار علمي دانشجو و دانشگاه و مانع نفوذ عوامل خارجي در دانشگاه و استفاده ابزاري از آن خواهد شد و ضمن فراهم كردن محيط مناسب براي بحث و يادگيري تاريخي، فرهنگي و سياسي مانع از آن خواهند شد كه دانشجويان با اطلاع و دانش محدود ادعاهاي بزرگ سياسي كنند و به رغم حسن نيت، دچار خطاي سياسي گردند. تشكيل مجالس دانشجويي‌ كمك خواهند كرد كه محيط دانشگاه محيط مقدسي به شمار رود و افكار دانشجويان در فضايي سالم به طور آزاد رشد كند.

با آرزوي آزادي كليه دانشجويان زنداني، ياد شهداي 16 آذر 1332 و تمامي دانشجوياني را كه، چه در دوران انقلاب و مبارزات خونين عليه استبداد سلطنتي، چه در جبهه‌هاي جنگ تحميلي و چه پس از آن در راه پيشبرد جنبش اصلاح‌طلبي و تحقق حقوق و آزادي‌هاي اساسي ملت شهيد شده‌اند گرامي مي‌داريم و به روان‌ پاك همه‌ي آنان درود فراوان مي‌فرستيم.


No comments:

Post a Comment