Saturday, July 23, 2016

دیپلماسی انقلاب در داخل و پاریس عامل پیروزی کم هزینه انقلاب بخش سوم

گفت و گوی تفصیلی خبرنگار تسنیم با محمد توسلی:
دیپلماسی انقلاب در داخل و پاریس عامل پیروزی کم هزینه انقلاب بخش سوم
  یعنی این مذاکراتی که می‌گویید فقط سال ۵۷ مطرح بوده؟ قبل از آن نبود؟
خیر؛ این تصمیم مربوط به مذاکرات سال ۵۷ است..
آقای بازرگان می‌گویند که ما این مذاکرات را از سال ۳۲ داریم!
 بنده در جریان آن نیستم کجا گفته‌اند و موضوع مذاکرات چه بوده است؟ شاید گفت‌و‌گوی آقای مهندس امیر انتظام با کاتم مورد نظر شما است.
 خیر! آقای امیر انتظام؛ خود آقای بازرگان می‌گوید که ما از سال ۳۲ مذاکره داشتیم.
سند آن را ارائه کنید. احتمالا مربوط به دوره نهضت مقاومت‌ملی باشد که بعد از کودتای ۲۸ مرداد تشکیل شده بود. افرادی مثل آقای امیرانتظام و چند نفر دیگر با آقای ریچارد کاتم که استاد دانشگاه و بیشتر شخصیت فرهنگی است، واقعیت‌های نهضت مقاومت‌ملی را به آنها منتقل می‌کردند. بر اساس اطلاعات این مذاکرات کاتم کتابی تحت‌عنوان «ملی‌گرایی در ایران» نوشته که دو بار هم در ایران ترجمه و چاپ شده است. او می‌گوید این اطلاعات را من از افراد نهضت مقاومت‌ملی از جمله امیرانتظام گرفتم؛ ولی این مذاکرات در قالب دیپلماتیک نبود.
مذاکرات سال ۵۷ محرمانه صورت می‌گیرد و به شورای نهضت گفته نمی‌شد؟
 اصلا قرار نبود گفته شود.
شبیه همین مذاکرات فعلی است که مطرح نمی‌شود و…
 قضیه خیلی حساس بود. اگر در شورا مطرح می‌شد، ممکن بود افراد خویشتن‌دار نباشند و اصل مذاکرات زیر سوال می‌رفت.
 شباهتی به این مذاکرات فعلی دارد که محرمانه می ماند…
 شرایط ما امنیتی بود. امروز مسئولان مصلحت مذاکرات را این چنین می‌بینند، کاملا شرایط متفاوت است، ولی در آن موقع مساله امنیتی و جان ما مطرح بود. داستان شروع این مذاکرات در اسناد آمده است. از فرصتی استفاده کردم ، فردی که با آقای جان استمپل کاردار سفارت آمریکا آشنایی همسایگی داشت،گفت که می‌تواند من را به او معرفی کند. قرار ملاقات گذاشت و من ایشان را ملاقات کردم و گفتم آقای مهنس بازرگان و دکتر سحابی علاقه‌مندند که در ارتباط با مسائلی که مربوط به منافع‌ ملی ماست با شما مذاکره کنند. اولین جلسه در منزل آقای دکتر فریدون سحابی برگزار شد. آقای مهندس بازرگان و دکتر سحابی حضور داشتند، اما آقای دکتر فریدون سحابی در جریان مذاکرات نبود. البته بنده هم به‌عنوان مترجم حضور داشتم.
آنجا گفتند که باید متمایل به غرب باشیم؟
 در مجموعه مذاکرات منتشر شده چنین نگاهی وجود ندارد. این مذاکرات از اردیبهشت ۵۷ آغاز شده و پس از تشکیل شورای انقلاب مجموع مذاکرات به شورای انقلاب گزارش می شود و شورای انقلاب ضمن تایید برنامه دیپلماسی انقلاب خود نیز در ادامه در مذاکرات مشارکت می کنند. شهید دکتر بهشتی و آیت‌الله موسوی اردبیلی با مسئولان سفارت حتی با سولیوان سفیر آمریکا از طرف شورای انقلاب مذاکره می‌کنند. خود امام در پاریس نیز با نماینده کارتر مذاکرات زیادی داشتند که اسناد آن را اخیرا آقای دکتر یزدی منتشر کرده اند.
به نظر بنده، این دیپلماسی انقلاب هم در داخل و هم در پاریس از دلائل اصلی پیروزی انقلاب با حد اقل هزینه بوده است. به همین دلیل است ‌که بنده معتقدم دیپلماسی انقلاب از برگ‌های زرین تاریخ انقلاب اسلامی است و باید روی آن کار کارشناسی صورت گیرد. شما نمی‌توانید فقط یک نقطه آن را در نظر بگیرید؛ باید مجموع آن را کارشناسی کنید. گفتمان ما و گفت‌‌و‌گویی که می‌شده، آنها چه گفتند و این طرف چه گفته و محور اصلی فشار چه بوده و آنها ابتدا آن بالا بودند و ما این پایین. در این مذاکرات آنها به تدریج پایین آمده‌اند و ما بالا آمده‌ایم.
اگر دیپلماسی انقلاب نبود، نه راهپیمایی تاسوعا و عاشورا بود، نه رفراندوم، نه رفتن شاه، نه انقلاب بود و نه با این هزینه کم امکان انقلاب وجود داشت. تمام این مذاکرات بود که شرایط را تسهیل کرد تا در راهپیمایی تاسوعا و عاشورا ارتش عقب برود، مردم به سربازان گل بدهند و در راهپیمایی عاشورا آن رفراندم تاریخی که همه خبرنگاران منعکس کردند انجام شود.
به دنبال این بودید که حمایت امریکا از ایران صورت بگیرد؟
 نه! به هیچ‌وجه چنین نبود. افرادی مثل مهندس بازرگان و دکتر سحابی یا بنده که شاهد آنها بودیم نگاه‌مان دینی و ملی و در راستای منافع ملی بوده است. مگر آنها اینقدر ساده بودند که بخواهند مملکت را به آمریکا بفروشند؟! دیپلماسی یعنی گفت‌وگو و مذاکره تا شما بتوانید حمایت یک حامی را ضعیف و ضعیف‌تر کنید؛ به‌طوری که بتوانید گفتمان و مطالبات مردم را حاکم کنید. اگر شما وارد بحث شوید، من باید مجموعه جلسات را شرح دهم؛ چون جلسات متعددی بوده و مسائل مختلفی در آنها مطرح شده است. آنچه من به‌صورت کلان مطرح می‌کنم، این است که من تا شهریور ۵۷ درگیر این مذاکرات بودم، به دلیل اینکه مسئولیت فعالیت‌های دیگری را به عهده داشتم، آقای مهندس بازرگان از شهریورماه آقای مهندس امیرانتظام را جایگزین من کردند و بعد از من ایشان مذاکرات را دنبال می‌کردند.
برای این‌که شما نقش دیپلماسی انقلاب را در سال ۵۷، هم در داخل و هم در پاریس ارزیابی کنید، از جمله می‌توانید به ارزیابی طرف مقابل هم مراجعه کنید. آن موقع ترنر که رئیس سی-آی-أ (CIA) بود کتابی در باره رویدادهای انقلاب نوشته و روزنامه اطلاعات آن را منتشر کرده است. او مسئول تمام تدارکات بوده و پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا را انجام می‌داده است. وی می‌گوید فریبی که ما در ایران از رهبران انقلاب خوردیم دیگر در سایر نقاط جهان تکرار نکردیم. به همین مناسبت ما در اندونزی در هیچ شرایطی تسلیم جنبش مردم نشدیم و ۵۰۰ هزار نفر در آنجا کشته شدند.
انقلابی که توانسته با این حداقل هزینه پیروز شود، مدیون پارامترهای مختلفی است؛ رهبری امام(ره)، حرکت ملت، درایت مدیران انقلاب و دیپلماسی. اگر هر کدام از این‌ها نبودند، انقلاب لنگ بود و معلوم نبود چه می‌شود. به‌عنوان یک کارشناس باید مجموعه پارامترها را تحلیل و ارزیابی کرد و بعد دید که دیپلماسی انقلاب در چه جایگاهی بوده است. آیا این‌ها رفته بودند با آمریکا مذاکره کنند و بعد بگویند که ایران را تسلیم آمریکا می‌کنیم؟! این ناسپاسی و دور از نگاه کارشناسی است که کسی بخواهد چنین برداشتی داشته باشد.
 در جلسات مذاکره شما مطرح شده بود که جنبش اسلامی “متمایل به غرب” است…
 نه! این برداشت ناصوابی از دیپلماسی انقلاب است. این را به شما بگویم که مهندس بازرگان به‌عنوان دبیرکل فقید نهضت آزادی ایران همان استراتژی دکتر مصدق یعنی ” سیاست موازنه منفی” را داشتند. دید دکتر مصدق هم همان استراتژی “نه شرقی نه غربی” بود که بعد از انقلاب مطرح شد، یعنی جمهوری اسلامی معتقد بود که ما باید در راستای منافع ملی خودمان، با همه کشورها، غیر از اسرائیل، ارتباط داشته باشیم. اما واقعیت امر این است که ارتباط ما عملا با اروپا و بیشتر با آمریکا قطع شد. مردم در این کشور ها مسیحی‌ و از پیروان ادیان ابراهیمی هستند و از نظر قرآنی مورد قبول ما هستند. از نظر اخلاقی یک مسلمان وقتی در اروپا و یا آمریکا زندگی می‌کند آنقدر جامعه مذهبی است که احساس بیگانگی نمی کند. در سال ۱۳۴۲ که در دانشگاه ایلینوی آمریکا تحصیل می‌کردم، بیش از ۲۰ کلیسا وجود داشت که دانشجویان روز های یک شنبه برای مراسم مذهبی به آنجا می‌رفتند. بعضی از دانشجویان دانشکده فنی که در ایران عضو انجمن اسلامی دانشجویان نبودند و برای ادامه تحصیل به آمریکا آمده بودند اما آنجا تحت‌تاثیر فضای مذهبی دانشگاه، عضو انجمن‌اسلامی دانشجویان شدند.
شما چنین فضای اخلاقی را کمتر در کشور هائی نظیر چین، روسیه و یا سایر کشورهای الحادی تجربه می کنید. به لحاظ سیاسی همان گونه که گفته شد ما باید با همه کشور ها در راستای منافع‌ ملی خودمان ارتباط داشته باشیم. تجربه تاریخی نشان داده است که هزینه هائی که کشور هائی مثل روسیه و چین بر کشور ما تحمیل کرده اند بیش از کشور های غربی بوده است. برای نمونه می توان به مناسبات ایران در دهه های ۲۰ تا ۵۰ با این کشور ها مراجعه کرد.
بعد از قضیه تسخیر لانه جاسوسی طبق اسنادی که دانشجویان بیرون آوردند نشان داد آمریکا در راستای منافع خودش در کشور حضور دارد…
 در این تردید دارید؟ مگر آمریکا باید به دنبال منافع ملی ما باشد؟!
 یعنی بعد از این که امام به تسخیر لانه جاسوسی می گویند که انقلاب دومی بود حتی بزرگتر از انقلاب اول، منظور این است همیشه سعی داشتند از موضع قدرت و استعمار با ایران صحبت کنند برای همین نیز امام هم همواره قطع رابطه با امریکا را مخصوصا بعد از تسخیر سفارت دنبال می‌کنند.
 امام(ره) هیچ‌وقت قطع رابطه را دنبال نکردند؛ اشتباه نکنید. آمریکایی‌ها رابطه را قطع کردند؛ ما در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتیم.
بالاخره صحبت‌های امام خمینی بعد از تسخیر لانه جاسوسی هست که ایشان به صراحت تأیید بر خیانت آمریکا دارند و از اقدام دانشجویان که دست امریکا را از ایران قطع کردند و اسناد را افشا کردند تشکر می‌کنند و می‌گویند این اقدام شما از انقلاب اول نیز ارزشمندتر است و حتی آمریکا سفیر جدید را معرفی می‌کند و دولت موقت می‌خواهد قبول کند. درست است؟
 بله! قرار بود و در خاطرات آقای دکتر یزدی آمده که از امام(ره) پرسیدند با آمریکا چه کنیم و ایشان گفتند که «کج‌دار و مریز» رفتار کنیم. نفرمودند رابطه را قطع کنید. امام(ره) اعتقادی به قطع‌رابطه نداشتند. آمریکایی‌ها بعد از تسخیر سفارت قطع‌ رابطه کردند و من جداگانه باید این مطلب را تحلیل کنم. قضیه تسخیر سفارت، پروژه‌ای است که هنوز ابعاد آن روشن و مشخص نیست. باید آن را بیشتر بررسی کرد.
می خواهم بگویم…
 بهتر است بحث دیپلماسی انقلاب را ببندیم و بعد وارد بحث تسخیر سفارت بشوید.
 بالاخره آمریکا به عنوان کشوری که به دنبال استعمار است همواره منافع خودش را در نظر می‌گیرد و در اسناد لانه جاسوسی هم سند استعمار آنها را مشاهده می‌کنیم.
 مگر روس‌ها این چنین نبوده ونیستند؟
 بحث استعمار و به نوعی از موضع استعمار حرف زدن با تعامل با سایر کشورها فرق دارد…
 بله، شکل آن امروز عوض شده و بیشتر جنبه اقتصادی پیدا کرده است. آن دوره بیشتر جنبه استعماری و نفوذ سیاسی داشته و در کشور ما به قول مهندس بازرگان جنبه استیلا داشته است؛ مگر نه این است که تمام کشورها به‌دنبال منافع خودشان هستند. این‌که فکر کنیم آمریکا دنبال استیلا و منافع خود نیست، اشتباه محض است. ما باید آنچنان رشد داشته باشیم و سیستمی داشته باشیم که هیچ‌کس نتواند از اختلافات، سوءمدیریت و عدم کفایت مدیران ما سوءاستفاده کند. نباید آنقدر ضعیف باشیم که مثل دوره قاجاریه آنها سوار ما شوند.
 البته این را می خواهم بگویم بحث استعمار است و اینکه در مقابل استعمار از جریان قدرت وارد نشویم، به عنوان مثال آقای منصوری می‌گوید آقای بازرگان فکر می‌کرد مملکت بدون آمریکا اداره نمی‌شد و ارتباطات با ایران به صورت یک طرفه در جهت منافع آمریکا بود…
 آقای مهندس بازرگان چنین نگاهی به آمریکا نداشتند ایشان معتقد به تنظیم واقع بینانه و کارشناسی شده ارتباط با آمریکا بودند نه احساسی و شعاری که به نفع منافع ملی ما نبوده است.
یعنی وقتی به صورت استعمار دربیاید.
 ما باید زمینه‌های این گونه مناسبات استعماری را حذف کنیم. مگر آمریکا دوست ندارد سوئیس را مستعمره کند؟ چرا نمی‌کند؟ چون نظام قوی دارند و زورشان نمی‌رسد. مگر آمریکا تلفن همراه سران کشورهای اروپایی را کنترل نمی‌کرد؟ چرا واکنش نشان می‌دهند؟ برای این‌که آمریکا و هر کشوری دنبال منافع‌ ملی خودشان هستند. حتی تلفن‌همراه رهبران آلمان و فرانسه و… را چک می‌کند و می‌گوید منافع و امنیت ملی‌ام ایجاب می‌کند و آلمان چون کشور مقتدری است ایستاده و می‌گوید این کار شما خلاف است و قابل قبول نیست. پیامد مدیریت صحیح آلمان موجب شد آقای اوباما عذرخواهی کند و از خانم مرکل با دعوتی استمالت کند.
شما می‌گویید باید آن را متوقف کنید…
 ما باید ظرفیت خودمان را بالا ببریم و با حفظ استقلال خود اجازه ندهیم کشور های دیگر خلاف مصالح و منافع ملی ما کاری انجام دهند.
 همانطور که گفتید وقتی آمریکا این برخورد را با ما دارد با متوفقش کنیم ولی در دولت موقت متوقف نمی‌شود…
 قبلا توضیح داده شد که در دوره کوتاه دولت موقت بر اساس دستور رهبر فقید انقلاب قرار بود با آمریکا “کج دار و مریز” عمل شود و در شورای انقلاب نیز نظری در خصوص توقف ارتباط با آمریکا مطرح نبود؛ اما به طور کلی باید نظام کشور ما مستقل باشد و نظام هوشمند و توانایی داشته باشیم که استیلا گران نتوانند در ما نفوذ کنند. رژیمی که کارآمد نباشد و مدیریتش ضعیف باشد طبیعی است که کشور های دیگر طمع می کنند و در راستای منافع ملی خودشان نفوذ می‌کنند و مدیریت را مختل ویا وابسته می‌کنند!
 اگر اجازه بدهید بحث مذاکره با آمریکا را ادامه دهیم…
 مسائل را مخلوط نکنید. دیپلماسی انقلاب توانسته انقلاب را با حداقل هزینه به پیروزی برساند که این دیپلماسی هم مورد تایید شورای‌ انقلاب بوده و هم امام(ره) در پاریس آن را انجام داد. همه با آمریکا ارتباط داشتند؛ چراکه عقل کارشناسی، عقل سیاسی و تدبیر ایجاب می‌کرده که ما از تمام ابزارهای مشروع در راستای منافع‌ملی خود استفاده کنیم. نتیجه این شده که آمریکا می‌گوید من از شما فریب خورده‌ام. دنبال چه چیزی هستید؟ دنبال مخدوش کردن کار با ارزش تاریخی که آن برگ رزین تاریخ انقلاب اسلامی ارزیابی شده است؟ اگر آن نبود، انقلابی نبود، من و شما اینجا نبودیم، اصلا مشخص نبود، انقلاب چگونه رخ می‌داد.
این موضوع نیاز به یک کار کارشناسی دارد که مجموع اسناد منتشر شده و ملاقات هایی که در ایران بوده و امام(ره) در پاریس داشتند در سطح کارشناسی، و به دور از حب و بغض سیاسی، بررسی و ارزیابی شود. جمع کارشناسی که با دیپلماسی و با زبان دنیا آشنا هستند، مجموع مذاکرات را بررسی کنند و به این جمع‌بندی برسند که آیا این مذاکرات عاقلانه و با تدبیر و مشفقانه بوده و در راستای منافع‌ملی بوده یا نه؟ کسی حق ندارد بدون صلاحیت کارشناسی وارد این حوزه شود. ممکن است عده‌ای در سطح سیاسی القای شبهه کنند که چرا آن موقع این کار را انجام داده اند؟ این گونه اظهار نظرهای احساسی عمرش کوتاه است و به‌تدریج محو می شود.
امروز آقای دکتر یزدی بعد از ۳۴ سال مجموع مذاکرات و تمام رویدادها ی آن دوران را بطور مستند برای آگاهی عموم منتشر می‌کند و جوان‌هایی مثل شما و مخاطبین شما از سوابق تاریخی انقلاب آشنا و آگاه می شوند. در دهه ۶۰ و ۷۰ رسانه‌های حاکم بر جمهوری اسلامی اصولا نفس مذاکره با آمریکا را مذموم می‌دانستند ولی امروز آقای دکتر ظریف و دکتر روحانی و تیم مذاکراتی‌شان رفته‌اند و این گره را باز کرده‌اند و این امید هست که گره‌های بیشتری هم، به امید خدا، باز شود.
 برخی سیاست‌ها از نظر آقای بازرگان بود که مردم باید به خانه‌هایشان بروند و در تجمعات و راهپیمایی‌ها شرکت نکنند تا کار را دولتمردان انجام دهند، برخی از کارشناسان مسائل سیاسی می‌گویند این دیدگاه آقای بازرگان به دیدگاه مرد تئوریک دولت، یعنی آقای سریع القلم خیلی نزدیک است، زیرا آقای سریع‌القلم هم معتقد است مردم باید به خانه‌هایشان بروند و تعابیری همچون «لبوفروش»، «راننده تاکسی» و … را استفاده می‌کنند. چه قدر سیاست‌های دولت فعلی و آقای بازرگان را به هم نزدیک می‌دانید؟
 مواردی را که شما از آقای دکتر سریع القلم نقل می‌کنید بنده ندیده‌ام اما این مطالب شما دو بخش دارد؛ بخش اول مربوط به شرایط بعد از انقلاب و دوران انتقال رژیم است و مشکلات مدیریتی که وجود داشت که امروز با استقرار دولت پس از سه دهه مطرح نیست. بخش دوم روش مدیریت صحیح دولت وجامعه است که اول انقلاب و امروز هم مطرح است. آنچه در دولت کنونی مطرح می‌شود، اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط، خشونت و تندی و تاکید بر قانون‌گرایی و تدبیر است؛ این‌ها مفاهیم شناخته‌شده‌ مدیریت سالم و عقلانی است. طبیعی است که مهندس بازرگان هم که با علوم پایه و معارف دینی و فرهنگ بشری آشنا بود، همیشه به‌عنوان یک مدیر به مسائل، این چنین نگاه می‌کرد.
*** شعار اعتدال روحانی همان شعار بازرگان است
به عبارتی این شعار اعتدال دولت فعلی همانند شعارهای آقای بازرگان است؟
بله. با تدبیر و عقلانیت در مدیریت هماهنگ است. این مدیر است که تصمیم نهایی را می‌گیرد؛ این‌ که درست است یا نه، بحث دیگری است. نفس عقلانیت در مدیریت و رعایت اصول مدیریت در اداره کشور و این ‌که وقتی شما سمتی را می‌پذیرید باید شایستگی، توانایی و تخصص انجام آن وظیفه‌ای که به شما محول می‌شود را داشته باشید، بسیار حائز اهمیت است.
این اصولی که آقایان می‌گویند، هر آدم عاقلی در هر کجای دنیا که باشد و بخواهد درست عمل کند، همین نظر را دارد. مهندس بازرگان به‌عنوان یک مدیر با سابقه کشور که قبل از انقلاب سال‌ها استاد دانشگاه بود، در صنعت‌نفت مدیر بود، در لوله‌کشی آب تهران مدیر بود و در بخش خصوصی مدیریت کرده بود، مدیریت نهادهای مدنی و اجتماعی را برعهده داشت اما بعد از انقلاب می‌بیند دو نگاه وجود دارد؛ یک نگاه که او با تیزبینی آن را تشخیص می دهد، جریانی است که می‌گوید که انقلاب باید «تداوم» پیدا کند، چه کسی این شعار را می‌دهد؟ موتور این شعار کیست؟ جریان هایی که به دنبال قدرت بودند، از راهکار تقویت فرایند”تداوم انقلاب ” استفاده می‌کردند.
جریان دیگر حزب توده بود که سران و کادرهای آن از دی و بهمن ۵۷ که فضا نسبتا باز شده بود، به ایران آمدند. آنها قوی‌ترین کادرها را داشتند و به‌لحاظ اطلاعاتی با کا.گ.ب روسیه ارتباط ارگانیک داشتند. بر اساس برنامه حزب توده ‌که کیانوری در مصاحبه‌ها و نوشته‌های خود گفته بود، انقلاب اسلامی دو وجه دارد؛ یک وجه آن بدنه تکنوکرات و نیروهای کارآمد بودند و بخش دیگر روحانیت که با توده مردم ارتباط ارگانیک دارند.
این جریان بر اساس طرح راهبردی خود دو تاکتیک را مورد اجرا گذاردند؛ یکی این‌ که برای حذف نیروهای کارآمد انقلاب همانگونه که کیا نوری در مصاحبه ای تصریح می کند، واژه لیبرال را اولین بار در همان دی و بهمن قبل از انقلاب، بر پایه تجربیات انقلاب های مارکسیستی، مطرح می‌کند و ضمن نفوذ در رسانه‌ها، نهادهای انقلابی، کمیته‌ها و سپاه همین گفتمان را در فضای اجتماعی و نهادهای انقلابی پیگیری می کنند؛ به‌طوری که به سرعت ‌ در مدارس، نهادهای آموزشی و نمازهای جمعه شعار “مرگ بر بازرگان” و “مرگ بر لیبرال” تکرار می شد. تاکتیک دوم این جریان این بود که خودشان را پیرو خط امام(ره) معرفی کردند و نهضت آزادی ایران و این جریان قدیمی اسلامی را به ‌عنوان جریان ضدانقلاب و مقابل امام(ره) معرفی کردند! با این هدف که کادرهای انقلاب را حذف کنند…
 خط امام یا نهضت آزادی…
 حذف کادرهای انقلاب شامل نهضت آزادی و تمام نیروهای متخصص و کارآمد که در دولت موقت مشغول کار بودند. در این برنامه ظاهرا حزب توده تصور می کرد که پس از حذف کادر های انقلاب با برچسب لیبرال و آزادی خواه حذف روحانیت که پوسته ای بیش نیست با وارد کردن ضربه ای در فرصت مناسب، می توانند به اهداف خود که کسب قدرت بود نائل شوند!!
علاوه بر کیانوری، مجاهدین‌خلق و گروهای همسو نیز شعار و فکر تداوم انقلاب را مرتب مطرح می کردند و البته جوانان پر شور را نیز تحت تاثیر قرار می دادند. مهندس بازرگان این واقعیت ها را می‌دید. خیلی از نیروهای مسلمانی که چپ بودند، همین گفتمان را داشتند. فکر می‌کردند که در این انقلاب باید همان افکار چپ مارکسیستی خودشان حاکم شود. ما باید حضور داشته باشیم؛ یعنی انقلاب باید تداوم پیدا کند و ما حضور داشته باشیم. اصلا بحث اصلی قدرت بود.
مهندس بازرگان نگاه ملی داشت و دنبال اصلاح جامعه بود. انقلاب شد، شاه رفت، امام(ره) آمد، دولت موقت آمد و برنامه‌ای داشت که باید براساس آن عمل می‌شد؛ رفراندوم کنید، پیش‌نویس قانون اساسی و انتخابات مجلس را انجام دهید و رئیس‌جمهور را انتخاب کنید. در این ۹ ماه مطالبات سنگینی ایجاد کردند. اگر من بخواهم داستان مسائل دو سال اول بعد از انقلاب را که در مدیریت شهر تهران با آنها مواجه بودم بگویم، صحبت‌مان خیلی طولانی می‌شود.
برنامه‌ این گروه‌ها این بود که سطح انتظار و مطالبات مردم را بالا ببرند تا دولت و انقلاب را زمین‌گیر کنند و بگویند کارآمد نیست. بنابراین ما باید بیاییم که توانایی اداره انقلاب را داریم! مهندس بازرگان می‌گفت که انقلاب شده و دیگر دوره تخریب تمام شده؛ حالا باید دنبال سازندگی باشیم و سازندگی هم یعنی مدیریت. دولت موقت جهاد سازندگی و سپاه پاسداران را راه‌اندازی کرد تا با جذب جوانان پر شور و علاقه مند کار سازندگی گسترش پیدا کند و هم از ارزش‌های انقلاب پاسداری شود.
دولت خیلی به دنبال انحلال کمیته بود و یا آقای منصوری می گفتند که از طریق دولت موقت گارد ملی مطرح شده بود و از طرف آقای منصوری و برخی دیگر سپاه را تشکیل دادند…
 آقای منصوری می‌گویند ما واژه سپاه را مطرح کردیم؟!
 می‌گویند که ۴ گروه مطرح شد و در نهایت یک سپاه بود و یک گارد ملی و گفتند ما بیش از ۷۰ ساعت با نمایندگان دولت مثلا آقای سازگارا جلسه داشتیم و در نهایت به این جا رسیدیم که مصوبه سپاه با این عنوان که زیر نظر فرمانده کل قوا یعنی رهبری یعنی ولی فقیه باشد با این اساسنامه ای که الان دارد، باشد.
 آقای منصوری تاریخ را تحریف می‌کنند! این‌ سوابق تاریخی را در سال ۸۷ گفته ام و چاپ شده است. امام تشکیل ” گارد ملی” را مطرح کردند و دولت موقت مسئول تهیه اساسنامه آن بود. اولین پیش نویس و طراحی نام “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران” در فاصله ۲۲ بهمن تا ۷ اسفند که حکم شهرداری بنده صادر شد در معیت مرحوم آیت‌الله لاهوتی که نماینده امام(ره) بودند صورت گرفته است. در اجتماع پادگان عباس‌آباد زمینه این اختلاف دیدگاه ها وجود داشت.
اصل داستان این است که آقایان به همراه مرحوم محمد منتظری آمدند و گفتند سپاه زیرنظر شورای انقلاب باشد، حزب جمهوری اسلامی و مرحوم دکتر بهشتی هم دنبال این کار بودند. آنها می‌خواستند سپاه زیر نظر دولت موقت نباشد، در حالی‌که امام می‌خواستند دولت این کار را انجام بدهد و قبلا هم ابلاغ کرده بودند. اصل ماجرا این بود. من متاسف می‌شوم که بعضی از این آقایان واقعیت‌های تاریخی را که در روزنامه‌ها منتشر شده و توسط اشخاصی که هنوز در قید حیاتند و در حافظه دارند و گفته شده تحریف می‌کنند. ممکن است ما با کسی در برخی مواضع موافق نباشیم اما تاریخ را نباید تحریف کرد.
اما در خصوص نحوه تنظیم مناسبات منطقی در یک جامعه سالم و دموکراتیک که می‌خواهد با رأی مردم اداره شود، که در سطح جهانی و علمی شناخنه شده است. مرحوم مهندس بازرگان از دیر باز این اصول را مطرح کرده و خود در دهه‌های ۳۰ و۴۰ با تاسیس نهادهای مدنی و حزب به این نیاز راهبردی جامعه پاسخ داده‌اند. در یک جامعه قانونمند ارتباط آحاد مردم با مسئولان از طریق نهادهای مدنی، رسانه‌ها و احزاب سیاسی تنظیم می‌شود. یکی از شاخص‌های توسعه یافتگی جوامع حضور قانونمند این نهادهای اجتماعی است. تصور بنده این است که آقای دکتر سریع‌القلم نیز با همین نگاه علمی به حضور سازمان یافته و منظم مردم در عرصه عمومی تاکید دارند. اصول این فرایند نیز در قانون اساسی و قانون احزاب پیش‌بینی شده است.
*** هماهنگی نگاه بازرگان و سریع‌القلم
 نظر آقای بازرگان هم همین بود؟
 بله. مردم باید بیایند در قالب نهادهای مدنی و احزاب و هر کدام به اندازه وزن خود بازگو کننده خواست مردم باشند. هر حزب و نهاد مدنی وزنی دارد. هر کدام بازگو کننده مطالبات مردم باشند.
 راهپیمایی و تجمعات و این … مطرح می‌شود. بحث حضور مردم در راهپیمایی‌ها و تجمعات است.
 حضور مردم در راهپیمائی‌ها و تجمعات در قانون اساسی پیش‌بینی شده است و مردم برای طرح مطالبات خود می‌توانند با اطلاع و هماهنگی مسئولان مربوطه از این حق قانونی خود برای بیان نظرات و انتقادات خود بطور مسالمت‌آمیز استفاده کنند.
 یعنی می‌گویند که در همه این موارد مردم نباید درگیر شوند؟
 رسانه ها فضای مناسب دیگری است که نهادهای مدنی و صنفی می توانند از آنها برای انعکاس نظرات و دیدگاه های خود استفاده کنند. در کشورهای توسعه یافته رسانه‌ها اعم از مکتوب، شنیداری، تصویری و مجازی نقش تعیین کننده‌ای در تنظیم مناسبات مردم با دولتمردان دارند. محدودیت‌های رسانه‌ای به طور طبیعی ضرورت اجتماعات و راهپیمائی ها را برجسته می کند. در اصول فصل سوم و پنجم قانون اساسی این حقوق اساسی مردم مشخص شده است. همه‌جای دنیا وقتی مردم نظری دارند، می‌توانند اعتراض خود را بیان کنند، باید دریچه برای بیان نظرات مردم باز باشد. این‌ها راهکارهایی است برای حفظ تعادل جامعه، بسته نبودن فضا و جلب مشارکت مردم است.
به‌نظر من آنچه آقای دکتر سریع‌القلم می‌گویند، یک نگاه علمی است که سیستماتیک و منظم و طبق قانون عمل کنیم و به اصطلاح امروز پوپولیستی و توده‌وار عمل نکنیم. مردم باید حرف‌شان را مشخص و منظم کنند و در چارچوب یک نهاد مدنی و یک حزب قانونی و یک تشکلی بگویند هر جمعی که هویت مشخص و اساسنامه دارد بایستی بتواند نظرات خود را بیان کند.
مسئولان دولت و سایر نهادها و دستگاه‌هایی که در جایگاه تصمیم‌گیری و خدمت به مردم هستند از طریق رسانه‌ها و همچنین از طریق اجتماعات مدنی و صنفی و احزاب سیاسی نظرات مردم را دریافت و در تصمیم گیری ها مورد توجه قرار می‌دهند. دولت منتخب مردم که در این رابطه تعاملی با نظرات و دیدگاه‌های مردم در مواجهه قرار می‌گیرد، می‌تواند بطور مستمر متکی به آرای مردم تصمیم‌گیری کند.
مجلس و شوراها هم در سطح روستاها، شهرها و استان ها می توانند همین نقش را در تقویت مدیریت آنها ایفا کند. بنابراین آقای مهندس بازرگان و دولت موقت و روشنفکران دینی با این پیشینه همیشه مدیریت‌شان با نگاه عقلانیت و در راستای منافع‌ ملی بوده و با نگاه تخصصی موضوعات را بررسی و مشورت می‌کردند؛ کارجمعی کرده و در چارچوبی قانونمند تصمیم‌گیری می‌کردند. وقتی تصمیمی می‌گرفتند، به خدا توکل می‌کردند و عمل می‌کردند. طبیعی است که باید چنین باشد؛ چه ۳۰ سال پیش، چه امروز و چه ۱۰ سال دیگر. این روش علمی است و همه‌جای دنیا این‌گونه عمل می‌کنند. مگر کشورهای پیشرفته چگونه عمل می‌کنند. پیامبر خدا(ص) در مدینه چگونه عمل می‌کرد؟ حتی در جنگ بدر که آن مسائل پیش آمد خدا می‌فرماید به‌رغم بعضی اشتباهاتی که مردم کردند “و شاورهم فی‌الامر” باز هم با همین آدم‌ها باید مشورت کنی. حضرت علی(ع) هم در دوران ۵ سال حکومت‌شان این کار را می کردند. این الگوهایی است که ما از معارف دینی و تجربه بشری گرفته ایم.
*** گفت‌وگو از سیدمحمدمهدی توسلی
* این کتب توسط فرهاد بهبهانی و مرحوم دکتر حبیب داوران منتشر شده است.



No comments:

Post a Comment